سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

جهان هسته ای تبعیض ها و تضادها


جهان هسته ای تبعیض ها و تضادها

تأملی در فراز و نشیب روابط دو گروه دارندگان و جویندگان قدرت اتمی

جهان بویژه در سالی که آخرین روزهای آن را سپری می کنیم، پر از رخدادهای هسته ای بود. حجم قراردادها و توافقاتی که در این سال میان کشورهای مختلف از خاور دور تا خاورمیانه عربی رد و بدل شد گویای آن است که تصمیم برای هسته ای شدن در آغاز هزاره سوم، یک استراتژی جهانی شده است.

از فهرست بلند کشورهایی که اقتصاد خویش را وارد مدار فعالیت هسته ای کرده اند یا کشورهایی که در شرف انجام این کار هستند این نتیجه حاصل می شود که هیچ کشور در حال توسعه نیست که در برنامه های میان مدت یا بلندمدت خویش، گوشه نگاهی به صنعت هسته ای نداشته باشد.

هراس از ته کشیدن ذخایر چاه های نفت و منابع هیدروکربن جهان از یک سو و شوق و شور دست یافتن به بالاترین قله تکنولوژی برتر قرن ،۲۱ از سوی دیگر، دولت ها را در گشودن باب فعالیت هسته ای بی تاب ساخته است.

بنابراین چندان جای تعجب نیست که حتی کشورهای دارنده نفت در خاورمیانه عربی و دولت هایی مانند عربستان و امارات که از تغذیه کنندگان اصلی انرژی جهان غرب هستند گام های شتابانی را به سوی هسته ای شدن برداشته اند.

در سالی که گذشت سرمایه کلانی را دولت های در حال توسعه به ساخت و راه اندازی نیروگاه ها و برپایی رآکتورهای هسته ای اختصاص دادند و در این میان گران ترین و پرسودترین مناقصه های اقتصاد جهانی، پروژه های هسته ای بودند.

اتفاق جالب این است که در هیاهوی چالش آمریکا و گروه غرب حول برنامه هسته ای ایران، چند عضو باشگاه دارندگان سلاح هسته ای توانستند با حضور در مناقصه های هسته ای خاورمیانه و قاره آسیا سودها و امتیازات طلایی را به چنگ آورند. در این راستا می توان به قراردادهای هسته ای فرانسوی ها در امارات یا روس ها در هند و همین طور قرارداد هسته ای آمریکا و اردن اشاره کرد. در این سه قرارداد سه عضو رسمی شورای امنیت که دست بر قضا در کرسی تصمیم گیری برای پرونده هسته ای ایران نشسته اند به سودهای سرشار دست یافتند.

به این صورت، جهان هزاره سوم در عرصه هسته ای با حوادث گوناگونی روبه رو است. حوادثی که آغشته به تناقض، تبعیض و مناقشه است. شفاف ترین وجه تحولات جهان هسته ای این است که ملت ها تجهیز شدن به این ابزار و انرژی را یک تکلیف حیاتی می بینند و تیره ترین صورت آن این است که بلوک دارندگان قدرت هسته ای در توزیع و صدور تکنولوژی و دانش فنی این صنعت راه تبعیض را پیش گرفته اند.

در این وضعیت دوگانه، مشغله اصلی اندیشمندان روابط بین الملل این است که چگونه می توان روابط، رفتارها و سیاست های دو جبهه دارندگان و جویندگان این عنصر جدید قدرت را تنظیم و هدایت کرد. همه نگاه ها در این باره به سمت تنها مرجع موجود در امر انرژی هسته ای در وین یعنی آژانس بین المللی انرژی هسته ای دوخته شده، هر اتفاقی در روابط دو بلوک متقاضیان و صاحبان قدرت هسته ای می تواند برای این مرجع حقوقی یک آزمون باشد.

تنها ابزار رؤسای آژانس در این کارزار، قانون و اساسنامه این سازمان موسوم به ان پی تی است. منشوری که امضای قریب به ۱۱۸ کشور پای آن نشسته است.

این سند ۳۷ ساله اکنون تنها چتر ایمنی جامعه جهانی پس از تراژدی هیروشیما و ناکازاکی و تنها اهرم قدرتی است که البرادعی و همقطارانش امیدوارند با تمسک به آن دوران پرالتهاب هسته ای شدن کشورها و مرحله رویارویی باشگاه دارندگان قدرت اتمی با متقاضیان آن را پشت سر گذارند.

سلسله رخدادهای جهان هسته ای را از یک نگاه می توان، چالش پیرامون این منشور طلایی سازمان انرژی اتمی به حساب آورد. پیام ناگوار رخدادهای فوق این است که اندک هنجارهای هسته ای کنترل کننده جهان در حال بی اعتبار شدن است و پرواضح است که پیامد این بی هنجاری جز فوران اضطراب و بی اعتمادی و ناامنی نیست.

در پس زمینه همه حوادث هسته ای این مبارزه جویی را می توان لمس کرد، مبارزه جویی دولت های متقاضی تکنولوژی هسته ای با جبهه دارندگان این تکنولوژی همه دولت های در حال توسعه با این انگیزه عزم خویش را برای دستیابی به انرژی هسته ای جزم کرده اند که گروه دارندگان سلاح هسته ای را اندیشه ای دیگر افتاده است.

اندیشه ای از جنس انحصار و تبعیض و مشابه حق وتو که براساس آن اعضای پنجگانه باشگاه هسته ای، به صورت گزینشی منبع کمیاب قدرت اتمی را میان دوستان و شرکا توزیع می کنند.

همه درانتظار مشاهده نقطه پایان این چالش هستند، جامعه بین الملل که یک قرن را در چالش برسر انرژی نفت به سرکرد اکنون در آغاز هزاره سوم با چشم انداز چالشی دیگر باز هم بر سر انرژی (هسته ای) روبه رو است. پیشگویی درباره این که نتیجه این چالش چه خواهدشد دشوار است. شاید در این مثلث رویارویی، موضع دو جبهه آژانس اتمی و کشورهای متقاضی تکنولوژی هسته ای روشن شده باشد اما هنوز خط مشی ضلع سوم این مناقشه یعنی جبهه دارندگان قدرت هسته ای در هاله ای از ابهام مانده است.

گزارش حاضر با این نگاه به بازخوانی وقایع مهم هسته ای جهان می پردازد که تصویری روشن از چشم انداز جامعه بین المللی در این زمینه به دست آید.

● سنگ بنای یک تقابل

مهمترین رویدادی که سال گذشته، در عرصه هسته ای عنوان «واقعه بین المللی» به خود گرفت، اجلاس مربوط به بازنگری در ان پی تی در اردیبهشت امسال با حضور ۱۸۸ کشور بود. اهمیت اجلاس فوق در این بود که بسیاری از فاصله آرمان ها و واقعیت ها در عرصه هسته ای جهان را آشکار ساخت.

در این اجلاس دو گروه دارندگان و جویندگان تکنولوژی هسته ای زیر سقف رهبری سازمان ملل جمع شدند، جمهوری اسلامی نیز به مانند طرف های رقیب اش حضوری گسترده در این اجلاس داشت. با این امید که نظامنامه ای کارآمد برای تنظیم داد و ستد دوطرف پدید آید.نفس برپایی بزرگترین اجلاس هسته ای از یک خلأ و نقصان در مدیریت این حوزه از مسائل بین المللی حکایت می کرد.

به همین دلیل اجلاس وین در منظر خیلی از ناظران مأموریت داشت تا به ابهام ها و سوءتعبیرها و تناقضاتی که در برخورد کشورها با منشور آژانس انرژی اتمی پدید آمده بود پایان بخشد.

بنابراین محورها و دستورکارهای مهم اجلاس همان اصول مورد مناقشه در وین (مقر آژانس انرژی اتمی) بودند، یعنی این که وظایف و تعهدات دو گروه از دولت های صاحب قدرت هسته ای و فاقد این تکنولوژی چیست، چگونه می توان رفتار و فعالیت کشورهای فعال در عرصه هسته ای را نظارت کرد، با کدام ساز و کار می توان میان حقوق و مطالبات متقاضیان انرژی هسته ای و تکالیف و تعهدات آنها توازن برقرار کرد و پرسش هایی از این قبیل.

اما این اجلاس به عنوان بزرگترین فرصت رایزنی ملت ها درباره امور هسته ای جهان ناکام ماند. اجلاسی که قرار بود صحنه تفاهم و اجماع درباره رفتار جامعه بین المللی باشد خود سنگ بنای یک تضاد و تقابل را به جای نهاد.

اتفاقی که در کریدورهای اجلاس وین رخ داد درواقع ماکت و نمونه ای از کشمکشی بود که به صورت فصلی در وین جریان دارد.

باشگاه قدرت های هسته ای بویژه آمریکا، اجلاس را با مجموعه ای از پیشنهادهای تحکم آمیز روبه رو کردند که این پیشنهادها به دلیل آن که اصل طلایی توازن میان حقوق و تعهدات ملت ها را به هم می زد، اجلاس را با بن بست روبه رو ساخت.

گروه غرب در این اجلاس خواسته بسیاری از نمایندگان ملل در حال توسعه را بی پاسخ گذاشتند از جمله، این پرسش آنها که چرا دو اصل مهم پروتکل آژانس اتمی در زمینه کنترل و خلع کاهش تسلیحات هسته ای اعضای باشگاه اتمی و نیز تعهد آنها به صدور تکنولوژی تولید انرژی هسته ای مسکوت مانده است.

بروز بن بست در بزرگترین همایش هسته ای حاوی این نشانه بود که جهان روزهای پرتنش در این عرصه پیش رو دارد. در واقع اجلاس وین با آن که بدون نتیجه و در هاله ای از اختلاف پایان یافت اما واقعیاتی مهم از پشت صحنه معادلات هسته ای را آشکار ساخت.

برای میهمانان ، این اجلاس یک قطب نما شد که از طریق آن مسیر رفتار قطب قدرت های هسته ای را دریابند.

بسیاری از کشورها که برای دستیابی به خوان قدرت هسته ای چشم به راه حمایت بلوک غرب بودند پس از این اجلاس تصمیم خود را تغییر دادند. اتفاقات وین جای تردیدی باقی نگذاشت که گروه برخورداران از قدرت هسته ای عزم آن دارند که از این ابزار کمیاب قدرت به عنوان برگ برنده در بازی معادلات جهانی بهره جویند. اگر پیش از این هشدار برخی کشورها درباره وجود تبعیض و انحصار در محفل قدرت های هسته ای یک گمانه زنی بود، در اجلاس فوق نمایندگان کشورهای در حال توسعه به چشم یقین آن را در رفتار جناح غرب رؤیت کردند.

اما اتفاق مهم دیگر اجلاس وین که آن روزها از نگاه ها دور ماند این بود که این نشست به سنگ بنای تقابل قدرت های گروه غرب با آژانس تبدیل گردید. طرح تعدیلی که نماینده آمریکا به این اجلاس آورد در واقع نخستین نشانه از رویگردانی واشنگتن از وین بود. آمریکا در فرصت اجلاس به این امید بود که از امتیاز میزبانی اجلاس برای گنجاندن خواسته هایش در منشور آژانس اتمی بهره گیرد و با ناکامی در این خواسته پیدا بود که روابط این کشور با ساکنان وین و مرجع انرژی اتمی آشفته شود. بنابراین در ریشه یابی کشمکشی که اکنون بر سر پرونده هسته ای ایران میان آژانس و آمریکا درگرفته می بایست، وقایع اجلاس بهار وین را یک نقطه عطف به حساب آورد.

از آن هنگام که کشورهای هسته ای این فرآورده تکنولوژی را وارد حیطه نظامی کردند، برای کشور های صنعتی و قدرتمند مفهوم قدرت هسته ای صبغه امنیتی به خود گرفت. در طول بیش از نیم قرنی که از ورود نیروی اتم به معادلات سیاست جهانی می گذرد همواره هاله ای از نگرش امنیتی بر تصمیم بازیگران هسته ای حکمفرما بوده است.

اگر سال ۱۹۴۵ (زمان آزمایش هولناک آمریکا در بمباران ژاپن) را مبدأ به کارگیری قدرت هسته ای به حساب آوریم، نیمه اول تاریخچه این تکنولوژی در جنگ سرد سپری شده است. به مدت ۳ دهه دو ابرقدرت از این ابزار برای اثبات برتری سیاسی خویش بهره جستند. خوف و هراسی که افکار عمومی از این دستاورد علم فیزیک بر دل دارد رسوبات همین دوران سی ساله جنگ سرد است که در آن رقابت دو قطب قدرت جهانی بر محور زرادخانه های مرگبار سلاح هسته ای شان می چرخید.

مرحله دوم حیات هسته ای جهان از پایان جنگ سرد آغاز می شود. وقتی که پروژه های افسانه ای رقابت هسته ای در فضا به بن بست می انجامد و سرمایه گذاری سرسام آور دو قدرت شرق و غرب در صرف بودجه اقتصادی برای جاه طلبی های هسته ای زیر سؤال می رود.

از این مرحله است که رویکرد تازه ای به استفاده از دانش هسته ای بشر در شکوفایی اقتصاد و چرخه صنعت شکل می گیرد. این تغییر نگاه درواقع برشی در تاریخ هسته ای ایجاد می کند و با این رویکرد نو، جهان هسته ای عملاً به دو نیمه کهنه و نو تقسیم می شود.

مشخصه های این نگاه جدید بیش از همه در دو نقطه متبلور می شود، یکی اجلاس ها و همایش هایی که در آن نمایندگان دولت ها به صورت واضح تعریف تازه از جهان هسته ای ارائه می کنند و دوم طرح های ملی کشورها که در آن جایگاه ویژه برای تأمین و توسعه انرژی هسته ای گشوده می شود.

جذاب ترین بخش این تغییر نگاه برقلم اندیشمندان جاری می شود که در آن بنیادهای تفکر انحصار هسته ای جهان در دست چند قدرت به چالش کشیده می شود.

متفکران جهان جنوب در نوشته ها و نطق های خویش یک جنبش نقد علیه قانونمندی حاکم بر جهان هسته ای به راه می اندازند به گونه ای که در نظر افکار عمومی، نظام هسته ای جهان به نماد بی عدالتی و تبعیض تبدیل می شود.

جذاب ترین بخش جنبش نقد اندیشمندان جنوب این است که آنها خواستار خارج شدن دانش و تکنولوژی هسته ای از قبضه ژنرال ها و ارتش های امپراتوری و قرارگرفتن آن در خدمت نظام های اقتصادی می شوند. در واقع این متفکران سخن خود را برپایه این استدلال عقلی استوار می کنند که دانش هسته ای به عنوان دستاورد علمی بشر باید به مسیر اصلی و ذاتی خویش برگردد و زمان آن فرارسیده که این محصول علمی بشر پس از نیم قرن دستبرد سیاستمداران ماجراجو، در خدمت توسعه و رفع نیازهای اقتصادی و اجتماعی ملت ها قرار گیرد.

این نظریه که ابتدا در محافل فکری جهان جنوب مطرح شد، آرام آرام مخاطبانی پرشور در جهان صنعتی پیدا کرد. پس از این ادبیات سیاسی و نگرش بر جامعه بین المللی نسبت به مؤلفه قدرت هسته ای به طور ریشه ای تغییر کرد. اکنون جهانی که اتم را به عنوان منبع تهدید در مناسبات بازیگران بزرگ می شناخت این بار در تعریف جدید آن را موتور توسعه اقتصادی کشورهای مصرفی می پندارد.

به این صورت در فاصله فروپاشی نظام جنگ سرد که شالوده آن بر رقابت هسته ای استوار بود تا آغاز هزاره سوم، اتفاقات مهمی در دنیای هسته ای رخ می دهد. در این محدوده زمانی با تلاش مجموعه ای از کشورهای موسوم به عدم تعهد که امروز شمار آنها به ۱۱۴ کشور رسیده، پیمان ان پی تی، که در ۳ دهه جنگ سرد به بایگانی رفته بود، احیا می شود. سازمان آژانس اتمی که پیش از این نقش پشتیبان نظام ناعادلانه هسته ای را داشت، با تعریف جدید فصل نوینی از فعالیت خویش را آغاز می کند. در این بسیج عمومی که به راه می افتد تربیت نسل جدیدی از دانشمندان و فیزیکدانان هسته ای، توسعه کانون های تحقیقات هسته ای و بالاخره ساخت نیروگاه ها و راکتورهای هسته ای در سرلوحه برنامه های کشورهای گوناگون قرار می گیرد.

درحالی که پیش از این فقط ۵ عضو شورای امنیت به همراه اسرائیل، هند و پاکستان این تکنولوژی را در انحصار گرفته بودند، پس از این فهرست دیگری از قدرت ها پروژه هسته ای شدن را کلید می زنند. ژاپن، آلمان، ایتالیا و استرالیا از گروه کشورهای صنعتی و برزیل، آرژانتین، کره شمالی و مصر از جمع کشورهای در حال توسعه دورخیز خود را به سمت دستیابی به قله های این فناوری آغاز می کنند.

● نقطه اوج یک رویارویی

آمریکا در جایگاه نماد و حافظ نظام نابرابر هسته ای گذشته نشسته است و طبیعی است که فلش پیکان همه نقدها و دادخواهی های هسته ای کشورها دامن او را بگیرد.

ناگوارترین عوارض جنبش هسته ای ملت ها برای طرف آمریکایی این است که این کشورها مسیرهای تعیین شده در حقوق بین الملل را برای دستیابی به تکنولوژی هسته ای برمی گزینند، ایستگاه و نقطه عزیمت این ملت ها، پیمان ان پی تی است، یعنی پیمانی که سالیان طولانی مفاد و موازین آن با قرائت یکجانبه و دلخواهانه باشگاه قدرت های اتمی مورد استفاده قرار می گرفت.

به این ترتیب است که شهر وین و مقر آژانس انرژی اتمی که پیش از این به حیات خلوت باشگاه دارندگان تسلیحات هسته ای شهره بود، به مرکز دادخواهی و کانون مبارزه ملت ها برای احیای حقوق هسته ای شان تبدیل می شود. در آوردگاه وین، افکار عمومی جهان، مجادله ای را به تماشا می نشینند که میان مبانی تفکر گروه دارندگان قدرت هسته ای به پرچمداری آمریکا و طیف متقاضیان آن به پیشگامی ایران رخ می دهد.

این مجادله که این روزها نقطه اوج آن را شاهد هستیم از نقطه نظر تاریخی سمبلیک ترین رویارویی دیپلماتیک کشورهای جنوب و شمال است.

جبهه جنوب که با پرچم نم (۱۱۴ کشور غیرمتعهد) در آوردگاه وین حاضر می شود. با معیار قراردادن ان پی تی فهرست بلند خلف وعده ها، تخطی ها و تبعیض های قدرت های دارنده تسلیحات هسته ای را می گشاید، اعضای این جبهه آژانس را در برابر این دو خواسته تاریخی قرار می دهند که اولاً برای اعاده حیثیت خویش باید قوانین موجود در پیمان ان پی تی را نسبت به آحاد اعضای آن عادلانه و مساوی اجرا کند ثانیاً به تناسب تکالیفی که بر دوش کشورهای فعال در امر هسته ای جهت نظارت و پاسخگویی قرار داده، حقوق بدیهی آنان برای برخورداری از دانش و تکنولوژی هسته ای را به جا آورد.

این مناقشه ۵ ساله که ابتدا فقط دو طرف و دو حریف (آمریکا و ایران) داشت رفته رفته به کشمکشی جهانی تبدیل شد، و جبهه غرب همه قوای سیاسی و دیپلماتیک خویش را برای متوقف کردن آهنگ هسته ای شدن کشورهای مستقل به کار بست.

در روزهای آغازین این مناقشه حتی خوشبین ترین کشورهای غیر متعهد نیز باور نداشتند که بتوانند در نهاد محافظه کاری مانند آژانس اتمی، مطالبه هسته ای خویش را به کرسی اثبات بنشانند.

اما اولین علائم امید در اردیبهشت امسال نمایان شد وقتی که تلاش های گسترده آمریکا و گروه غرب برای گنجاندن ضوابطی که کشورهای در حال توسعه را از ورودبه ر باشگاه هسته ای منع می کرد، بی ثمر ماند.

و بالاخره گزارش محمدالبرادعی از پرونده هسته ای ایران، جای تردید درباره کامیابی جنبش احیای حقوق هسته ای غیر متعهد ها باقی نگذاشت.

● تناقضات رویکرد جدید واشنگتن

آمریکا دیپلماسی هسته ای خویش در دوران پس از فروپاشی اردوگاه حریف اش (شوروی) را بر این پایه استوار کرد که درهای باشگاه هسته ای به روی همه متقاضیان بسته بماند. سران کاخ سفید در نگرشی متفاوت با همه دولت ها مسئله هسته ای را در شمار موضوعات ممنوعه امنیتی قرار دادند. جکی ساندرز، نماینده آمریکا در اجلاسی که برای بازنگری در سند ان پی تی بر پا شد، این تفکر را با صراحت به نمایش گذاشت درست هنگامی که قریب به اتفاق کشورها با هدف بهره مندی از خوان تکنولوژی هسته ای راهی اجلاس وین شده بودند، ساندرز مخالفت تاریخی آمریکا با اجرای ماده چهارم ان پی تی را اعلام کرد (ماده ای که آژانس اتمی و باشگاه قدرت های هسته ای را مکلف می کند که ابزار و لوازم دستیابی کشورها به انرژی مسالمت آمیز هسته ای را فراهم کنند.)

اما این ایده آمریکا در اجلاسی که نمایندگان ۱۸۸ کشور جهان حاضر بودند پاسخ رد گرفت. مقاومت بی سابقه کشورها با ضوابط پیشنهادی کاخ سفید برای آژانس اتفاقی بود که دولتمردان ایالات متحده را به این باور رساند که اولاً راه آنها برای تهاجم به سمت کشورهایی مانند ایران از سمت وین (آژانس اتمی) مسدود شده است. ثانیاً متوقف کردن آهنگ هسته ای شدن کشورهای دیگر امری محال است. ضمن آن که اعضای پنجگانه باشگاه هسته ای بویژه روسیه و چین دیگر حاضر به همراهی با اندیشه تحریمی او علیه ملت های جنوب نیستند.

از پی این اتفاقات است که آمریکا و متحدان غربی اش، استراتژی های جدیدی را در جهان هسته ای به نمایش می گذارند.

این تغییر اکنون به دو صورت نمایان شده است. ادبیات گزینشی در مخالفت با مطالبات هسته ای کشورهای در حال توسعه و دوم شرکت گسترده آمریکا و دو شریک هسته ای آن (انگلیس و فرانسه) در مناقصه های هسته ای کشورهای دوست.

اما نشانه های راهبرد دوم به صورت ملموس تری امروز در بازار داغ دادو ستد هسته ای پدیدار شده است. در این مدت آمریکا و دو شریک هسته ای آن باشرکت در چند مناقصه چندین پروژه هسته ای را در خاک دولت های دوست خویش کلید زده است. جالب اینجاست که اغلب این پروژه ها در حوزه خاورمیانه و سرزمین های عرب پیاده شده است چنان که شهریور امسال آمریکا اولین توافقنامه هسته ای را با اردن بست تا این کشور کوچک اما متحد رژیم صهیونیستی را به موهبت انرژی هسته ای بهره مند سازد.

به فاصله اندکی فرستادگان واشنگتن جنجالی ترین قرارداد هسته ای را در تابستان همین سال با هندی ها امضا کردند، براساس این قرارداد آمریکا تصمیم گرفت علی رغم آن که هندی ها هیچ گاه زیر بار ان پی تی نرفته و در نظر آژانس اتمی عضوی کاملاً متمرد شناخته می شوند، به ۳ دهه تحریم هسته ای این کشور پایان دهد. پائیز امسال دولت بوش به دوست جدید خود نیکولاسارکوزی چراغ سبز نشان داد که مناقصه ساخت نیروگاه های هسته ای را در برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس بویژه امارات در دست بگیرد، قراردادها و تشریفات این کار اوایل زمستان امسال در سفر همزمان بوش و سارکوزی به آن سوی خلیج فارس امضا شد.

هر دو رویکرد جدید آمریکا در زمینه هسته ای یعنی لحن گزینشی آن از مخالف به موافق ان پی تی و نیز تصمیم این کشور برای راه اندازی پروژه هسته ای کشورهای منطقه، بیش از آن که گویای واقع گرایی این کشور باشد، نمایانگر تناقضات سیاست خارجی آن است، بر همین اساس وقتی فرستادگان آمریکا در دهلی، امان و دیگر پایتخت های عربی مهر موافقت خود را پای پیمان هسته ای شدن این کشورها نهادند نصیب بوش از بازتاب این اتفاق موج نقد و حیرت بود که محافل جهانی را دربرگرفت.

محمد بخشنده