دوشنبه, ۲۴ دی, ۱۴۰۳ / 13 January, 2025
مجله ویستا

موش های آشنا


هم ناخن خودشان را می جوند هم رشته اعصاب ما را مثل موش قرچ قروچ راه می اندازند پدرهایی که اعصاب ندارند فقط یک داد می زنند « بچه ول کن کنده شد آن ناخن وامانده»

ما داد نمی زنیم، چون دیدیم با جیغ و غرغر، کارها خرابتر می شود و این موشها بدتر و تندتر می جوند.می فهمیم که دست خودشان نیست.ولی آخرش چی؟ نمی شود که گذاشت همین جور ادامه بدهند. باید برای این ناخن خورهای حرفه ای کاری کرد.مادری یعنی همین چیزها. یعنی همین جور که نگران خورد و خوراکشان هستیم ، نگران عادتها و سرگرمی هایشان هم باشیم. دلواپس این باشیم که نکند این عادت روی بچه ام بماند.نکند پس فردا یکی بخاطر این ، بهش سرکوفت بزند. نکند روحیه اش سر همین موضوع ضعیف بشود. مادری ، یعنی همین نکندهای ساده. دل نگرانی های کوچک که شاید وقتی برای یکی دیگر بگوئیم ، بهمان بخندد.

موضوع هفته: عادت ناخن جویدن

اول اینکه خیلی موضوع برایتان بزرگ نشود. طبق آمار ۵۰درصد مردم ، یک موقعی تو زندگیشان ، ناخن جویده اند. بچه شما، اولین یا تنها بچه ای نیست که این کار را می کند.این را یادتان باشد که خیلی هول نشوید و بتوانید سر صبر این عادت را از بین ببرید.ضررها یش را احتمالا خودتان می دانید. عفونت و تغییرشکل ناخن و سفت شدنش ، یک طرف ، اینکه هرچی روی انگشت هست ، وارد بدن می شود هم یک طرف.صدجور آلودگی و ویروس می روند تو معده و روده. این آلودگی های جسمی را هم اگر بخواهیم نادیده بگیریم ، باید حواسمان باشد که عادت هایی که تکرار شونده و آزارنده می شوند، بعد چند وقت اعتماد به نفس و شخصیت آدم را ضعیف می کنند، چون آدم وقتی نمی تواند خودش را کنترل کند، حس ناتوا نی و بی کفایتی بهش دست می دهد.محرکهایش هم لابد خودتان دیدید.بعضی بچه ها استرس داشته باشند، شروع می کنند به جویدن. بعضی ها مشکلشان تنهایی است.حوصله شان سر می رود. پای تلویزیون بودن زیادی و غم وغصه را هم باید اضافه کرد.

مادر، پدرها اول گیج و بعد کلافه می شوند. کلافگی همیشه اوضاع را بدتر می کند. چون وقتی کلافه ایم ، هی به بچه می گوییم نکن ، یا مرتب ازش انتقاد می کنیم. به شخصیت اش حمله می کنیم. اینطوری هم به اراده اش لطمه می زنیم ، هم به تصویری که از شخص خودش دارد.تصویری که قرار است همه عمر با آن زندگی کند. بچه از اینکه نمی تواند کار به این سادگی را انجام بدهد و ما را راضی کند، احساس شرم و جرم می کند.همه اینها به جای اینکه کمک کنند، کارها را خرابتر می کنند و موش ما بیشتر به جویدن حریص می شود.حالا یک روش چهار مرحله ای که واقعا کمک می کند:

۱-یک رژیم غذایی درست:

رژیم غذایی درستی که مواد لازم را در زمان تنظیم شده و درست به بدن برساند. باید در این وعده ها حتما پروتئین کافی موجود باشد.ربط این رژیم به ماجرا ی ناخن خوری هم این است که این رژیم باید قند خون را تنظیم نگهدارد. چون قند خون تنظیم نشده و ناپایدار، باعث تولید مواد شیمیایی استرس زا می شود و استرس هم می شود محرک ناخن جویدن.

۲- بررسی دقیق:

هیچ بچه ای ، ۲۴ ساعته ناخن نمی جود. پس با خود بچه بنشینید و زمان و مکانهایی که بیشتر این کار را می کند را پیدا کنید.

۳- مراقبت:

کاری کنید به ناخنهایش علاقه مند بشود و به مراقبت از آنها فکر کند. یک دسته لاک برایش بخرید. یک کرم مرطوب کننده. با هم قرار بگذارید مواقعی که قبلا می رفته سراغ جویدن ناخنش ، حالا با کرم دور آن را مالش بدهد.

۴- بازی تخیلی:

توی این بازی ، به هرکدام انگشتها یک کاراکتر بدهید. برایشان اسم بگذارید. کاری کنید که برای بچه بشوند مثل یک آدم واقعی. مثلا انگشت شست را بگویید خانم خپل.بعد وقتی می خواهد آنها را بکند تو دهانش ، یادش بندازید که هیچ کی دلش نمی خواهد خورده بشود. بگوئید خانم خپل دوست ندارد برود توی یک غار تاریک.

پیشنهاد هفته

با این حرفهایی که زدیم ، حالا بهتر معلوم است که سرگرم نگهداشتن بچه ها چقدر مهم است. خیلی از عادتهای غلطی که ما را می اندازند تو هچل و بعدها با زور صد تا دکتر و روانشناس هم درمان نمی شوند، نتیجه ساعتهای بیکاری و تنهایی بچه ها هستند.

بیائید از امروز سرگرمی ها را هم خیلی جدی بگیریم. اما پیشنهاد:

۱- کانون پرورش فکری ، چند تا بازی کامپیوتری دوبله شده باحال برای بچه ها تولید کرده. همین که قهرمانهای این بازی ها فارسی حرف می زنند ، خیلی بچه ها را بیشتر توی فضای بازی می برد.

یکی از این بازی ها، بازی ماهی رنگین کمان و وال بزرگ است. وال ، ماهی رنگین کمان را خورده و حالا ماهی با کارهای مختلف دارد سعی می کند بقیه ماهی ها و خودش را از شکم وال نجات بدهد.

این که خود ماهی برای بچه ها به فارسی توضیح می دهد که چه کارهایی باید بکنند، کمک بزرگی است برای اینکه حتی بچه های پیش از دبستان هم به راحتی بتوانند در این بازی وارد بشوند.

۲- بعضی وقتها، سرگرمی های قدیمی هم به درد می خورند. همان نخود سیاه هایی که مادرهای ما، ما را می فرستادند دنبالش.مثلا اینکه دوسه تا دانه بادام یا پسته می انداختند تو این ظرفهای آهنی کوچک که مال سابیدن زعفران بود و به ما می گفتند با آن دسته آنها را بکوبیم و بعد شکر تویش بریزیم تا یک جور قائوت درست بشود.شما هم از این سرگرمی های قدیمی چیزی یادتان می آید؟