پنجشنبه, ۲۰ دی, ۱۴۰۳ / 9 January, 2025
مجله ویستا

حسد


حسد

حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی چه بسا کوشش در زوان آن نعمت می کند

حسد یکی از محرمات است که بسیار مذموم است و سرچشمه کفر و بسیاری از زشتی‌هاست. پایه و اساس آن انکار فصل الهی است که به مخلوقات خداوند تعلق می‌گیرد خداوند را در این عنایت مصیب نمی‌داند.

راغب اصفهانی می‌گوید:

حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی چه بسا کوشش در زوان آن نعمت می‌کند. در روایت آمده است که “مؤمن اهل غبطه است و منافق حسد می‌ورزد.

(الحسد تمنّی زوال نعمهٔ من مستحق لها و ربما کان مع ذلک سعی فی زوال‌ها، وروی: المؤمن یغبط و المنافق یحسد) (مفردات رغب، مادّهٔ ”حسد“)

غبطه آرزوی داشتن نعمت است بدون آنکه زوال آن را از صاحب نعمت آرزو داشته باشند. به دیگر سخن، اهل غبطه هنگامی که نعمت و فضیلتی را در دیگران مشاهده می‌کنند می‌گویند ای کاش ما هم از این نعمت برخوردار بودیم، و در راه تحصیل آن کوشش می‌کنند ولی هیچگاه آرزوی زوال نعمت از دیگران نکرده و درصدد رفع آن برنمی‌آیند. به این جهت فرموده‌اند مؤمن غبطه می‌خورد و منافق حسادت می‌ورزد.

حال برای اینکه با مفهوم حسد و قبح و زشتی آن بیشتر آشنا شویم به نقل برخی از آیات و روایات می‌پردازیم.

● حسد در آیات قرآن

آیا یهود حسد می‌ورزند نسبت به مردم (: به پیامبر و خانه‌اش و یا به مسلمین) از اینکه خداوند آنان را از فضل خویش برخوردار کرده است؟ به تحقیق ما به آل ابراهیم کتاب و حکمیت دادیم و به آنها حکومت و سلطنت عظیمی عطا کردیم.

(اَمْ یَحْسُدُونَ النّاسَ عَلیٰ ما ٰاتیٰهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ ٰاتَیْنا ٰالَ اِبراهیمَ الْکِتابَ وَالْحِکْمَهَٔ وَ ٰاتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۵۴)

بسیاری از اهل کتاب از روی حسد (که در وجود آنها ریشه دوانده است) دوست دارند شما را بعد از اسلام و ایمان به حال کفر بازگردانند پس از آنکه حق کاملاً برای آنها روشن شده است.

(وَدَّ کَثیرٌ مِنْ اَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّوُنَکُمْ مِنْ بَعْدِ ایمانِکُمْ کُفّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ اَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ ...) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۱۰۹)

برتری‌ها و مزیّت‌هایی را که خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر ارزانی داشته آرزو مکنید زیرا هرکس نتیجهٔ سعی و کوشش خویش را مالک است. از برای مردان است بهره‌ای از آنچه کسب کرده‌اند و از برای زنان است بهره‌ای از آنچه کسب کرده‌اند. از فضل خدا بخواهید که خداوند به هر چیز دانا است.

(وَلا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ‌اللهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلیٰ بَعْضٍ لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِمَّا اکْتَسَبْنَ وَ اسْئَلوُا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللهَ کانَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۳۲)

گرچه این آیات در مقام نکوهش حاسدان است اما ضمناً مفهوم حسد را نیز روشن می‌کند که آرزوی زوال نعمت و فضل‌الهی است که به بنده یا بندگانش ارزانی داشته در برابر غبطه که آرزوی داشتن آن نعمت‌ها است نه زوال آن. به همین جهت همان‌قدر که حسد ناپسند است غبطه پسندیده و مطلوب است. در نکوهش حسد از نظر قرآن همین بس که خدای متعال می‌فرماید: ای رسول ما بگو:

به خدا پناه می‌برم از شرّ حسود بدخواه آنگاه که حسد ورزد.

(... وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ اِذا حَسَدَ) (سورهٔ فلق، آیهٔ ۵)

● حسد در روایات

در احادیث معصومین (علیهم‌السلام) خصوصیاتی برای حسد آمده که نمونه‌هایی از آن را در ذیل خواهید خواند.

- حسد از ریشه‌های کفر:

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:

ریشه‌های کفر سه چیز است: حرص، تکبّر و حسد.

(اُصُولُ الْکُفِرْ ثَلاثِهٌ: ألْحِرْصُ وَالْإسْتِکْبارُ وَالْحَسَدُ) (اصول کافی، ج ۲، ص ۲۸۹، حدیث ۱؛ امالی صدوق، ص ۳۴۱، حدیث ۷)

سپس دربارهٔ حسد فرمود:

اما حسد در داستان دو پسر آدم [هابیل و قابیل] است آنگاه که یکی دیگری را کشت.

(وَ أمَّا الْحَسَدُ فَابْنا ٰادَمَ حَیْثُ قَتَلَ أحَدُ هُما صاحِبَهُ) (اصول کافی، ج ۲، ص ۲۸۹، حدیث ۱؛ امالی صدوق، ص ۳۴۱، حدیث ۷)

مرحوم مجلسی می‌فرماید:

گویا مقصود از ریشه‌های کفر گناهانی است که گاهی موجب کفر می‌شود نه همیشه، و کفر معانی و مصادیق فراوانی دارد.

(و کأنّ المراد باصول الکفرما یصیر سببا للکفر احیانا لادائما وللکفر ایضا معان کثیره) (مرآهٔ‌العقول، ج ۱۰، ص ۷۳)

مرحوم مجلسی در تفسیر این حدیث دو احتمال می‌دهد:

الف - مقصود از اصول کفر گناهانی است که گاهی موجب کفر می‌شود

ب - بر فرض آنکه مقصود از اصول کفر علل تامهٔ کفر باشد باید دانست که کفر دارای درجات و مصادیق فراوان است که بالاترین آنها کفر در برابر ایمان و اسلام است. بنابراین، امکان دارد گناهانی مانند تکبّر و حسد و حرص علت به‌وجود آمدن مصادیق نازلهٔ کفر باشد و از مصادیق کاملهٔ آن نباشد.

امام صادق (علیه‌السلام) در ضمن حدیثی فرمود:

حسد از تاریکی قلب و از انکار نعمت‌های خدا نسبت به افراد سرچشمه می‌گیرد و ایندو [تاریکی قلب و ایراد به اینکه چرا خدا به مردم نعمت داده است] دو بال کفر هستند.

(الْحَسَدُ أصْلُهُ مِنْ عَمَی الْقَلْبِ وَالْجُحُودِ لِفَضْلِ اللهِ تَعالیٰ وَ هُما جَناحانِ لِلْکُفْرِ وَ بِالْحَسَدِ وَقَعَ ابْنُ ٰادَمَ فی حَسْرَهِٔ الْاَبَدِوَهَلَکَ مَهْلَکاً لا یَنْجُومِنْهُ اَبَداً) (مستدرک الوسائل، ج۲، ص ۳۲۷، باب ۵۵)

- حسد ایمان را می‌خورد:

در حدیث دیگری فرمود:

حسد ایمان را می‌خورد همان‌گونه که آتش هیزم را از بین می‌برد.

(إنَّ الْحَسَدَ یَأکُلُ الْایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الْحَطَبَ) (اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۶؛ بحارالانوار، چاپ بیروت، ج ۷۰، ص ۲۴۴)

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) فرمود:

... حسد نورزید که حسد ایمان را بر باد می‌دهد آنچنانکه آتش هیزم را خاکستر می‌کند ....

(... وَ لا تَحاسَدُوا فَإنَّ الْحَسَدَ یَأْکُلُ الْایمان کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ ...) (نهج‌البلاغهٔ صبحی صالح، خطبهٔ ۸۶)

● حسد آفت دین

در حدیث دیگری امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:

آفت دین سه چیز است: حسد، خودبینی و به خود بالیدن [: فخرفروشی].

(ٰافَهُٔ الدِّیْنِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَالْفَخْرُ) (اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۷؛ بحارالانوار، چاپ بیروت، ج ۷۰، ص ۲۴۸)

در روایات دیگری می‌خوانیم که حسد دین را از بین می‌برد:

روزی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) به یاران خود فرمود: آگاه باشید که بیماری امّت‌های پیشین که همان بیماری حسد باشد شما را نیز فرا گرفته است. حسد زدایندهٔ موی تن نیست بلکه دین انسان را ریشه‌کن می‌کند ....

(قالَ رَسُول‌ُاللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ ٰالِهِ وَسَلَّمَ ذاتَ یَوْمٍ لِاَصْحابِهِ: اَلا إنَّهُ قَدْ دَبَّ اِلَیْکُمْ داءُ الْاُمَمِ مِنْ قَبْلِکُمْ وَ هُوَ الْحَسَدُ لَیْسَ بِحالِقٍ الشَّعْرِ لٰکِنَّهُ حالِقُ الدّینِ ....) (امالی طوسی، ص ۷۳؛ مستدرک‌الوسائل، ج ۲، ص ۳۲۷)

- زبان‌های جسمی حسد

حسد گذشته از اینکه زیان‌های معنوی دارد و دین و ایمان را تباه می‌کند از نظر جسمی نیز روی اعصاب انسان اثر می‌گذارد.

امیر مؤمنان (علیه‌السلام) فرمود:

سلامتی بدن از کمیِ رشک بردن است.

(صِحَّهُٔ الْجَسَدِ مِنْ قِلَّهِٔ الْحَسَدِ) (نهج‌البلاغهٔ فیض، حکمت ۲۴۸؛ بهج‌الصباغهٔ فی شرح نهج‌البلاغهٔ، ج ۱۰، ص ۲۹)

علامّه شیخ محمدتقی شوشتری (دام‌افضاله) پس از نقل این جملهٔ امیر مؤمنان (علیه‌السلام) می‌نویسد: شش کس همیشه ناراحت‌اند که یکی از آنها حسود است. آنگاه از قول اصمعی نقل می‌کند که گفت:

عرب صحرانشینی را دیدم که صد و بیست سال از عمر او گذشته بود. پرسیدم چه چیز سبب شد که عمر تو اینقدر طولانی شود؟ گفت به خاطر اینکه حسد نورزیدم.

(رایت اعرابیا قداتت له مائهٔ وعشرون سنهٔ فقلت له ما اطول عمرک فقال: ترکت الحسد فبقیت) (بهج‌الصباغهٔ فی شرح نهج‌البلاغه، چاپ اول، چاپخانهٔ مهر قم، سال ۱۳۹۸ هـ . ق، ج ۱۰، ص ۲۹)

و نیز حضرت علی (علیه‌السلام) در جای دیگر فرمود:

جای شگفتی است که حسودان از سلامت جسم خود غفلت دارند.

(اَلْعَجَبُ لِغَفْلَهِٔ الْحُسّادِ عَنْ سَلامَهِٔ الْاَجْسادِ) (نهج‌البلاغهٔ فیض‌الاسلام، حکمت ۲۱۶)

اما صادق (علیه‌السلام) فرمود:

شخص حسود قبل از اینکه به محسود زیان برساند به خود زیان می‌رساند.

(اَلْحاسِدُ یَضُرُّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ اَنْ یَضُرَّ باِلْمَحْسُودِ) (مستدرک‌الوسائل، ج ۲، ص ۳۲۷)

از امیر مؤمنان (علیه‌السلام) دربارهٔ حسد و حسودان سخنان زیادی نقل شده که از جملهٔ آنها است:

حسد بدن انسان را از بین می‌برد.

(ألْحَسَدُ یُفْنِی الْجَسَدَ) (مصادر نهج‌البلاغه و اسانیده، چاپ نجف، چاپ اول، ج ۴، صص ۱۹۹ و ۲۰۰)

- حسد نشانهٔ نفاق:

در برخی از روایات آمده است که اگر کسی به خدا ایمان داشته باشد به مردم رشک نمی‌برد. این نشانه بی‌ایمانی است که انکار فضل الهی است.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:

- حسد مورد خشم خدا است:

کسی که بر دیگران حسد می‌ورزد مرد خشم خدای متعال قرار می‌گیرد و رابطه‌اش با پروردگار قطع می‌شود.

(إنّ الْمُؤمنَ یَغْبِطُ وَلا یَحْسُدُ وَالْمُنافِقُ یَحْسُدُ وَلا یَغْبِطُ) (اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۷؛ انوار نعمانیه، ص ۲۶۴)

پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمود:

خدای عزّوجلّ به موسی بن عمران (علیه‌السلام) فرمود، ای پسر عمران! بر آنچه از فضل خود به مردم داده‌ام حسد مبر و چشمت را به دنبال آن میفکن و دلت را دنبال آن مفرست، زیرا کسی که رشک می‌برد، از نعمت من ناراحت است و از تقسیمی که میان بندگانم کرده‌ام جلوگیر است و کسی که چنین باشد من از او نیستم و او از من نیست [: بین من و او ارتباطی نیست].

قالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لِمُوسیَ بْنِ عِمْرانَ یَا ابْنَ عِمْرانَ لا تَحْسُدَنَّ النّاسَ عَلیٰ ما ٰاتَیْتُهُمْ مِنْ فَضْلی وَلا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ اِلیٰ ذٰلِکَ وَلا تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ فَإنَّ الْحاسِدَ ساخِطُ لِنِعَمی، صادٌّ لِقَسْمِی الَّذی قَسَمْتُ بَیْنَ عِبادی وَ مَنْ یَکّ کَذٰلِکَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ مِنّی. (اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۷؛ الجواهر السنیهٔ، ص ۳۹)

حسادت چهره زندگی را زشت و کریه می‌کند. به هر حال، حسد یکی از امراض روحی خطرناک است که باید ریشه‌یابی شود و علل و انگیزه‌های آن (برای بررسی انگیزه‌های حسد ر ک. : المحجّهٔالبیضاء، ج ۵، ص ۳۳۵؛ مرآهٔ‌العقول، ج ۱۰، ص ۱۵۹؛ احیاء علوم‌الدین، ج ۳، ص ۱۹۲؛ کشف‌الریبه، ص ۶۱ به بعد؛ جامع‌‌السادات، ج ۲، ص ۱۹۹) بررسی گردد و پس از پی بردن به آن عوامل، انسان به فکر درمان باشد و چاره‌ای بیندیشد که این مرض مهلک را از خود دور کند. (برای درمان حسد نیز رک.: کشف‌الربیه، ص ۶۵؛ ایحاء علوم‌الدین، ج ۳، ص ۱۹۶؛ المحجّهٔ‌البیضاء، ج ۵، ص ۳۴۲؛ مرآهٔالعقول ج ۱۰، ص ۱۵۹؛ جامع‌السادات ج ۲، ص ۲۰۶)

در اینجا تنها به ذکر یک نکته بسنده می‌کنیم که عقده‌ها و کمبودها به همراه تنبلی و کسالت از اسباب عمدهٔ حسادت است. بکوشید با سعی و تلاش کمبودها را جبران کنید و عقده‌ها را از دل بزدایید و ضمناً بدانید که در زندگی هر کسی را سهمی و نصیبی است مقدّر که با سعی و کوشش به آن خواهید رسید، جنانکه فرمود: “وَ أنْ لَیْسَ لِلْإنْسانِ إلّا ما سَعیٰ ” البته ممکن است در زندگانی اجتماعی موانعی از قبیل ظلم و ستم و حق‌کشی در سر راه انسان وجود داشته باشد که اینها را با حسد ورزیدن نمی‌توان از میان برداشت و درمان این‌گونه بیماری‌های اجتماعی راه دیگری دارد که درجای خود باید مورد بحث قرار گیرد.