پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

توهینی فرا منطقه ای به مردم خاورمیانه


توهینی فرا منطقه ای به مردم خاورمیانه

نگاهی به فیلم «دیکتاتور»

فیلم «دیکتاتور» از آن دست آثاری به شمار می رود که به تمسخر ملت ها و دولت های خاورمیانه مسلمان می پردازد. اما قبل از پرداختن به فیلم این سؤال پیش می آید این فیلم با چه نیت و هدفی ساخته شده است؟ برای پی بردن به نیت سازنده بد نیست که عقبه «ساشا بارون کوهن» را به عنوان بازیگر- کارگردان این فیلم بررسی کرد. او در غرب لندن از خانواده ای یهودی متولد شده است. مادر وی «دانیلا» اصالتا اهل فلسطین اشغالی و پدرش زاده ولز است. مادربزرگ مادری او هم اینک در شهر حیفا (اراضی اشغالی) زندگی می کند و پیش از این نیز کوهن به مدت یک سال در سرزمین های اشغالی زندگی کرده است. عمده فیلم های این بازیگر، نویسنده و کارگردان صهیونیست به دلیل عدم رعایت مسائل اخلاقی با مشکلات و هجمه های متعددی در خود غرب مواجه می شود. وی در سال ۲۰۰۹ هجویه ای تصویری با عنوان برونو (نامش را نمی توان فیلم گذاشت) را ساخت. این فیلم برای این شبه فیلمساز جنجال های زیادی به راه اندخت.

برونو داستان یک روزنامه نگار همجنس گرا و مشغول به کار مد لباس است که از محل کار خود اخراج می شود و در پی آن از اتریش به لس آنجلس مهاجرت می کند. متن فیلم کاملا در ستایش همجنس گرایی است و خالق این شبه فیلم سینمایی سعی می کند تقدسی چندش آور به این انحراف اخلاقی در تولیدش اعطا کند. در بخش هایی از همین فیلم وی با شخصی به نام «ابوعطا» که سال ها پیش عضو نیروهای القدس بوده مصاحبه ای ترتیب می دهد و با بی اخلاقی وصف ناپذیری پس از گرفتن مصاحبه ای کاملا جدی، سکانس های مربوط به سوالات خود را تغییر می دهد و با مونتاژ موازی سوالاتی مانند اینکه نظر شما درباره اسامه بن لادن این جادوگر کثیف یا سانتای بی خانمان چیست، این شخصیت حقیقی را به عنوان یک تروریست خطرناک معرفی می کند. این اقدام غیراخلاقی کوهن در پروسه تولید این فیلم عاملی شد که بعدها باعث کشاندن او به دادگاه توسط «ایمن ابوعطا» و تشکیل پرونده قضایی علیه او می شود، پخش این فیلم به علت تصاویر زننده و جنسی و توهین آمیز در بسیاری از کشورهای مسلمان مانند مالزی و اندونزی ممنوع شد.

فیلم «دیکتاتور» که چندی قبل در سینماهای جهان به نمایش درآمد ماحصل تفکر انحرافی کوهن است. وی شبه فیلمنامه این شبه فیلم را به نگارش درآورده است و لری چارلز که پیش از این با کوهن در فیلم مبتذل و سخیف «برونو» همکاری داشت سکان هدایت این هجویه بی شرمانه را برعهده دارد. شبه داستان هجو نگرصهیونیستی کوهن، روایتی از دیکتاتوری با نام ژنرال علاءالدین است که رهبر کشوری خیالی به نام وادیا را در شمال شرقی آفریقا برعهده دارد و در برابر پذیرفتن دموکراسی آمریکایی مقاومت می کند. این پرسوناژ ترکیبی از صدام حسین، معمر قذافی، دیک چنی (معاون پیشین رئیس جمهوری آمریکا) و کیم جونگ ایل (رهبر فقید کره شمالی) است. علاءالدین برای جلوگیری از حمله نظامی به کشورش به دلیل دست یابی به سلاح هسته ای به آمریکا سفر می کند. علاءالدین مردی است که با تمام وجود خود را وقف وی کرده که اطمینان حاصل کند کشورش هرگز به دموکراسی از هر مدلی تن ندهد. علاءالدین با لباسی نظامی و ریش بلند در یک لیموزین که با پرچم های سبز و زرد کشور وادیایی او در آفریقای شمالی آراسته شده به هتل والدورف استوریا در نیویورک می رود.

او در پی فشار غرب برای حضور در مجمع جهانی ملل وارد خاک آمریکا می شود تا در کنفرانسی جهانی شرکت کند. اما پس از یک اقدام سوءقصد تروریستی به وسیله عمویش تمیر (بن کینگزلی) سرگردان و آواره می شود. تروریست ها که توسط «تمیر» استخدام شده اند وی را می ربایند و با تراشیدن ریش هایش وی از ظاهر همیشگی اش فاصله می گیرد، از سوی دیگر تمیر بدلی را جایگزین علاءالدین می کند تا این بدل در کنفرانس خبری ظاهر شود و وعده دموکراسی جعلی آمریکایی کشور وادیا را به تمام دنیا دهد. در سوی دیگر روایت علاءالدین در قالب یک شهروند عادی و مهاجر با دختری آشوبگر و ظاهرا طرفدار حقوق بشر که صاحب یک فروشگاه مواد غذایی است آشنا می شود و رفته رفته سبک و شیوه زندگی آمریکایی را می آموزد. از طرفی هم تلاش می کند تا جایگاه خویش به عنوان اداره کننده کشور وادیا را بدست آورد.

در این فیلم سعی شده است تا قالب شخصیت اصلی فیلم شبیه معمر قذافی رهبر معدوم لیبی باشد، اما سازندگان به این قالب اکتفا نمی کنند و علاالدین و روایت مربوط به این شخصیت دستاویزی می شود برای سازندگان تا در کلیت این شبه فیلم رگه هایی از نفرت، انزجار و عناد نسبت به کشورهای مسلمان و بیداری اسلامی در منطقه را عیان سازند.

مصاحبه های رسانه های غربی در داخل فیلم با پرسوناژ علاالدین، بخش مهمی از این فیلم در بازنمود عناد سازندگان با مسلمانان و بیداری اسلامی است و این گونه القا می شود که بیداری اسلامی هیچ تأثیری در تغییر دیکتاتوری ندارد، بلکه این سبک زندگی و دموکراسی آمریکایی است که می تواند به مردم کشورهای مسلمان، آزادی ببخشد. فیلم در جزئیات بافت اجتماعی- سیاسی کشورهای اسلامی را هدف قرار می دهد و در کلیت محتوایی بیداری اسلامی منتج از آرمان خواهی اسلامی را با یک علامت سؤال مواجه می سازد. مردم وادیا (سرزمینی شبیه کشورهای عربی- اسلامی) خواهان تغییرات جدی در ساختار حکومتی و یا به تعبیری طالب بیداری اسلامی نیستند و بیشتر خواهان لیبرال دموکراسی از نوع آمریکایی اش (دیکتاتوری مؤدبانه) هستند. یعنی خود فیلم در ساختار خود حدفاصل سیر شروع از آغاز با دیکتاتوری تا آغاز بیداری را راه حل کشورهای خاورمیانه نمی داند.

طبق آنچه به صورت مستند در قرآن آمده است یهودی ها همواره دست به تحریف تاریخ و واقعیت می زنند. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است یحرفون الکلم عن مواضعه (گروهی از یهود کلمات خدا را از محل خود تغییر می دهند) و در جایی دیگر می فرمایند یسو مون الحق بالباطل (چرا مخلوط می کنید حق را با باطل؛ مقصود کاری است که یهودیان انجام می دادند از قبیل تحریف تورات و انجیل و...) و امروز فرزندان همان پدرانی که تاریخ و مقدسات را تحریف کرده اند حقیقت جاری در منطقه خاورمیانه را با مدیوم سینما و تصویر هجو می کنند و به ملت های خاورمیانه این پیام را می دهند که هر تغییر در ساختار حکومت های منطقه اگر مبتنی بر لیبرال دموکراسی آمریکایی نباشد به رهایی نخواهد انجامید. در صورتی که بیداری اسلامی جاری در منطقه خاورمیانه، ریشه در تفکر اسلامی دارد و هضم این مهم برای جهان غرب بویژه صهیونیست ها بسیار دشوار است.

سازندگان این فیلم با نمایشی موهن و با نگاهی کاملا استعاری سعی دارند واقعیت ماهوی و باطنی جوامع غربی، که همانا ناهنجاری های افسارگسیخته سیاسی است، را به مسلمانان و اعراب تحمیل کنند. ساشا بارون کوهن چه در مقام بازیگر و چه در مقام نویسنده- کارگردان در اغلب آثارش بغض صهیونیستی خود را نسبت به مردم خاورمیانه به نمایش می گذارد. در همه فیلم هایی که کوهن در تولیدش حضوری مؤثر داشته است این بغض تاریخی قوم صهیون بیشتر از گذشته به چشم می آید. کوهن در فیلم «دیکتاتور» به سان شبه هجویه های قبلی خود یعنی «بورات» و «برونو» این بغض را نسبت به شرق و علی الخصوص مسلمانان به صورت رسمی نشان می دهد و این عنادورزی را حتی در مصاحبه های رسانه ای، علنی ساخته است. وی اخیرا به یکی از رسانه های غربی گفته است از بیداری اسلامی بسیار اندوهناک است و به زعم وی، بهار عربی یک جنون گذراست. او در این گفتگو اشاره می کند که سیاستمداران کشورهای عربی در شرایط غیرانسانی رشد کرده اند و به قدرت رسیده اند و این موضوع را می توان به تمام خاورمیانه و حتی زندگی عمومی مردمانش پیوند داد.

وی در این گفت وگو بغض خود را نسبت به اهالی خاورمیانه بیشتر عیان ساخته است. مثلا در همین فیلم می بینیم که علاالدین در شرایط خانوادگی نابسامانی بزرگ شده است. در دوران کودکی بعد از اینکه مادر او را به دنیا آورده پدرش که حاکم وادیا است مادر علا الدین را خفه کرده است. فیلم «دیکتاتور» دستمایه ای است تا بیداری اسلامی و نحوه اداره برخی کشورهای منطقه را یک صهیونیست بغض دار هجو کند. قبل از هر پایانی باید نوشت پیشتر از آنکه هجو کوهن به چشم آید بغض صهیونیستی فیلم گل درشت به نظر می آید.

علیرضا پورصباغ