پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

نسل امروز و شعر معاصر


نسل امروز و شعر معاصر

ادبیات و اجتماع در تأثیر و تأثر مدامند در همه ی دوره ها, با وجود شدت و ضعف, چنین بوده است ادبیان به آینگی اجتماع می پردازد و اجتماع نیز, ضمن تأثیر بر ادبیات و جریانهای ادبی, گاه از جریانها, در بسط جنبشها و خیزشهای اجتماعی, اثر پذیرفته و یاری گرفته است

ادبیات و اجتماع در تأثیر و تأثر مدامند؛ در همه ی دوره ها،‌با وجود شدت و ضعف، چنین بوده است. ادبیان به آینگی اجتماع می پردازد و اجتماع نیز، ضمن تأثیر بر ادبیات و جریانهای ادبی، گاه از جریانها، در بسط جنبشها و خیزشهای اجتماعی، اثر پذیرفته و یاری گرفته است.

این تعامل به دوره ی معاصر هم محدود نیست، بلكه پیش از مشروطه نیز، ادبیات ما بهترین منبع برای باز شناخت جامعه ی ایرانی است. آنچه مورخ نتوانسته یا نخواسته در تاریخ خود بنویسد، شاعر در شعرش و حتی لا به لای تغزلهایش گنجانده است. كدام تاریخ نوشته و نانوشته می تواند و توانسته است به اندازه غزلهای حافظ، سرزمین فارس را در قرن هشتم توصیف كند و لایه های پنهان روابط حاكمان و طبقات مختلف جامعه ی ایرانی آن عهد را نمایان كند؟ اگر با نگاه تاریخی و اجتماعی، اشعار حافظ را به مطالعه بگیریم، صرفنظر از ثبت و ضبط تاریخ و مناسبتهای تاریخی ـ كه در شعر طرف توجه نیست ـ به واقع چیزی كمتر از محتویات شیراز نامه احمد بن ابی الخیر زركوب و مواهب الهی معلم یزدی (م۷۸۹) و دیگر اثر تاریخی آن عهد، به دست نخواهیم آورد. كدام تاریخ نویس به اندازه فردوسی، وضعیت فرهنگی و اجتماعی ایران قرن چهارم را به تلویح و تصریح در ظرف حماسه و اسطوره و به زبان شعر بازگفته و روح حاكم بر زندگی مردم ایران آن عصر را نشان داده است؟ این همه تضاد و تقابل در شعر حافظ كه اهل ادب با عناوین «پارادوكس و تضاد و هنجارگریزی و آشنایی زدایی و خلاف آمد عادت» و ....از آن یاد می كنند، به طور قطع، نتیجه ی اوضاع اجتماعی پر از تضاد و جامعه ی پر از فریب و ریا، و تیره از نیرنگ و تباهی روزگار شاعر است كه اینچنین صور خیال او را انباشته است. همان طور كه حماسه پردازی و خودباوری فردوسی هم، برآیند خواسته ها و آرمانها و ارزشهای مطلوب انسان ایرانی روزگار شاعر است. دوره ی معاصر هم از این قاعده بیرون نیست و بلكه در متن و بطن این قاعده است و از جنبه هایی، حتی آثار ادبی این دوره با تمام دوره های پیش از آن، برابر است. در شعر كلاسیك ما،‌با همه ی طول و تفصیلی كه دارد، اغلب، موضوعات مهم به شیوه های نه چندان منفاوت، توسط شاعران مختلف در دوره های دیگر، تكرار می شود لذا ما شاعران تكراری، زیاد می بینیم. این تكرار شدن موضوعات، البته صرفنظر از ابتذال آن، در برخی مواضع به ساده شدن و در نتیجه فهم آسان تر شعر هم كمك كرده است؛ (و این همان چیزی است كه شعر كلاسیك همچون امتیازی از آن برخوردار است و به فهم و دركش كمك كرده و می كند و شعر نوو به دلایلی كه گفته و خواهیم گفت، از آن خالی است و البته جای دریغ و افسوس هم ندارد.) حال آنكه در شعر معاصر، كمتر شاعر اصیل و نوآوری را می توان سراغ گرفت كه تكرار دیگری باشد، با آنكه ممكن است موضوع شعرشان مشترك باشد؛ ما در كار هر شاعر اصیل نوپرداز، با دنیایی تازه رو به رو هستیم كه كمتر نام و نشانی از آن در ذهنمان است و گاه،‌اساساً مسبوق به سابقه نیست؛ شاید بدان سبب كه آفرینشهای شعری در كار شاعران بزرگ با هم تفاوت فراوان دارد. مثل اینكه بگوییم موضوع كار همه یكی است اما، یكی با نقاشی به آن می پردازد، دیگری با شعر، سومی با رمان، چهارمی با نمایش،‌پنجمی با فیلم ، ششمی با موسیقی و ......

شاید بتوان گفت: در یك تقسیم بندی كلی، مهم ترین موضوعات شعر معاصر فارسی، اجتماعی،‌انسان، سیاست و تعامل این هر سه با هم است، در حالی كه در دوره های پیشین، دست كم، دو مورد از موضوعات پیش گفته تقریباً از شعر ما غایب یا بسیار نادر است، اگر هم د رمواردی به این موضوعات پرداخته اند،‌در حقیقت «مسئله» و «مشكل»‌شاعر،‌اجتماع و سیاست و جنبه ها و جوانب آنها نبوده است، به همین خاطر، از منظر سبك شناسی بسامد ندارد و مورد توجه نیست. حال آنكه در شعر معاصر، شعر از فردیت خارج شده و زندگی انسان امروز، و شاعر امروز، خواسته و ناخواسته با سیاست و اجتماع پیوند خورده و «شاعر/خود شاخه ای ز جنگل خلق است» و «با لبان مردم /لبخند

می زند»۱ عضویت جمع را پذیرفته، دیگر به طبقه ای خاص تعلق ندارد و د رعالم دیگر زندگی نمی كند و «درد و امید مردم را با /استخوان خویش/ پیوند می زند»، لذا دیگر نمی تواند تنها به خودش و به عشق خودش بپردازد، شعرش با اجتماع و سیاست در می آمیزد و زبانش، زبان زمانه و اجتماع می شود. در چنین حالتی است كه شعر با تاریخ و سیاست گره می خورد و اصلاً خود ، تاریخ روزگارش می شود. كمتر مورخی می تواند خفقان و سركوب و تصلب سیاسی و اجتماعی و فرهنگی پس از ۲۸ مرداد ۳۲ را، آن گونه كه در اشعار برخی شاعران آن سالها و از جمله شعر اخوان ثالث، عینی و ملموس و زنده نشان داده شده، بازگو كند.»....هوا دلگیر / درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان /نفسها ابر/ دلها خسته و غمگین/ درختان اسكلتهای بلور آجین/ زمین دلمرده / سقف آسمان كوتاه/ غبار آلوده مهر و ماه/ زمستان است.» (زمستان / ۹۷) .

شعر معاصر، مربوط به انسان معاصر است، دردهای او، آرمانهای او، زبان او و تاریخ اندیشه های انسان معاصر است. اساساً بعضی از بهترین شعرهای فارسی متعلق به همین دوره است، چرا باید از نعمت لذت بردن و ارتباط داشتن با آن محروم ماند؟ با اظهار فروتنی و احترام نسبت به قله های رفیع شعر كلاسیك و احساس افتخار بدانها، و نیز اذعان به نیاز همیشگی نسل حاضر به این میراث ارجمند، باید پذیرفت كه اصولاً علائق و مطلوبها و دغدغه های فردی و جمعی انسان معاصر را باید در آثار ریشه دار شعر امروز جست و جو كرد، و حتی عاشقانه های خواننده ی امروز شعر، پیش و بیش از آنكه در شعر گذشته باشد، در شعر معاصر است. محض نمونه فقط به آثار دو تن از شاعران اشاره می كنیم كه می توان آنها را «عاشقانه های» انسان امروز محسوب كرد. از شاملو: «مرا تو/ بی سببی نیستی...»(ص ۷۲۲)، یله /برناز كاری چمن رها شده باشی....»(ص۷۷۱)، «من باهارم تو زمین/ من زمینم تو درخت....» (ص۴۵۵)، »بوسه های تو/ گنجشكان پرگوی باغ اند....»(ص ۴۷۵)، »دوستش می دارم/ چرا كه می شناسمش/ به دوستی و یگانگی» (ص۵۱۰)۲ و.... برخی از تغزلهای اخوان: «ای تكیه گاه و پناه/ زیباترین لحظه های» (آخر شاهنامه /۷۳)، دریچه ها» (آخر شاهنامه /۵۳)، لحظه ی دیدار»(زمستان ۱۳۴)، «غزل ۴» (از این اوستا/۶۰)، «نماز»۳ (از این اوستا/ ۷۶) و... البته در كار برخی شاعران دیگر معاصر نیز، می توان سراغ چنین شعرهایی را گرفت كه پرداختن به آنها موجب تطویل است.

باری، توجه آگاهانه و به دور از شیفتگی یا دشمنانگی، به شعر معاصر، یك ضرورت ملی و اجتماعی و فرهنگی است و بی عنایتی به این مهم، یك گسست فرهنگی را، هم از منظر میراث ادبی و شعری تاریخی هم به لحاظ دگرگونیهای نحوی و واژگانی و آوایی زبان فارسی، موجب خواهد شد، كه در درازمدت زیان آن به نسلهای آینده و زبان و ادبیات فارسی خواهد رسید. متأسفانه از هم اكنون، نوعی بیگانگی میان این میراث و نسل حاضر مشاهده می شود و گاه دانشجوی ما، در حوزه ی نثر معاصر هم، با ساختار جمله بندی و تركیبات واژگان یك نویسنده معاصر، بیگانه است ـ تا چه رسد به شعر ـ و مثلاً، نثر قرن پنجم از نثر داستان های هدایت و آل احمد و چوبك، برایش آسان تر می نماید!

هر چند خسته كننده است كه پس از گذشت بیش از هشت دهه از جریانهای جدی نوگرایانه در شعر فارسی، از مرافعه ی طولانی كهنه و نو سخن بگوییم، اما نحوه ی مواجهه و معرفی ما ـ در برخی مواضع و مواقع ـ از شعر نو و نیز حرفهایی كه گهگاه در گوشه و كنار شنیده یا نوشته می شود، چنین یادآوریهایی را الزام می كند؛ ضمن این كه، ممكن است بسیاری از مخاطبان امروز، بی خبر از سابقه ی بحث و تحت تأثیر مسائل پیش گفته، به «حقانیت» جریانهای نوگرایانه و اصیل شعر فارسی نرسند، لذا، این بحث به ظاهر كهنه شده را باید برای نسل امروز و فردا مكرر كرد هر چند برای نسل دیروز غیر لازم به نظر می رسد. اگر مسئولان و برنامه ریزان درسی دانش آموزان، از همان دهه های نخستین تثبیت جریان نوگرایی شعر، مواجهه ای واقع بینانه تر نسبت به مسئله داشتند و اگر فرصت می دادند تا شعر نو هم برای نسل معاصر به درستی و در كتابهای درسی دوره های مختلف عرصه شود و قد بكشد و ببالد تا هم نسل خود آنها و هم نسلهای بعد میوه اش را بچشد و مز مزه كند تا تلخ و شور و شیرینش بر جان شعر خوانان بنشیند ـ آن گونه كه شعر كلاسیك هم بیش از ۱۲ قرن چنین فرصت و فراغتی داشته است ـ شاید امروز این مسئله به گونه ای دیگر بود؛ به هر حال، اكنون با رویكرد مثبتی كه در كتابهای درسی دانش آموزان نسبت به شعر معاصر دیده می شود، امید می رود این امر برای نسل امروز و فردا حاصل شود. ۴

این همه گفتیم تا ضرورت آشنایی واقعی و گسترده نسل حاضر را با همه جنبه ها و جریانهای شعر و ادب معاصر، بیش از پیش، فراخاطر برنامه ریزان و مؤلفان محترم كتابهای درسی و مسئولان این بخش از فرهنگ جامعه آورده باشیم. در ادامه این نوشتار، به سبب تماسی كه با دانشجویان امروز و دانش آموزان دیروز داریم، به طور مشخص موانع و مشكلاتی را كه می تواند ارتباط و آشنایی دانشجویان ادبیات فارسی را با شعر نو كم فروغ كند و آن را محدود و ضعیف نماید، به اختصار بررسی خواهیم كرد. برای انسجام بهتر مطالب، این موانع و مشكلات را می توان ذیل چهار مدخل دسته بندی كرد:

الف) مسائل و مشكلات دوره دانش آموزی.

ب) مسائل و مشكلات دوره دانشجویی

ج) مسائل و مشكلات فردی و شخصی خوانندگان شعر ـ و در بحث ما یعنی خوانندگان

دانش آموز و دانشجو .

د) مسائل و مشكلاتی كه به ماهیت شعر نو مربوط است.

البته، نوع نگاه و برخورد برخی دستگاههای فرهنگی و تبلیغی و رسانه ای ـ در گذشته و حال ـ با بعضی چهره ها و جریانهای شعر نو و نیز اوضاع چاپ و نشر آن، خصوصاً در دهه شصت تا نیمه های دهه هفتاد و عوامل پیدا و پنهان دیگر هم در این عدم ارتباط درست و گسترده، بی تأثیر نبوده است و ما در این مختصر، فرصت پرداختن به همه ی آنها را نداریم.

الف) مسائل و مشكلات دوره ی دانش آموزی:

الف ـ ۱) نارسایی كتابها و برنامه های درسی پیش از دانشگاه در خصوص متون شعری معاصر، همچنان عامل مهمی در این عدم ارتباط درست محسوب است. تا اوایل دهه هفتاد كه خبری از حضور جدی شعر نو در كتابهای دانش آموزان نبود و جز نمونه های اندك و اغلب شعاری و بعضاً ناموفق از بعضی شاعران نسل انقلاب، اساساً نمونه ای از شعر پویا و اصیل معاصر در كتابهای درسی وجود نداشت و جالب اینكه همین نمونه های اندك هم به دفعات عوض می شد. چند سالی است كه كتابهای دانش آموزان تغییرات مثبتی كرده و آثار متنوع تر و به نسبت بیشتری از شعر نو در متون دوره ی راهنمایی و دبیرستان آورده شده است و این البته، موجب خوشحالی و امیدواری و سپاسگزاری است. با این وجود، یادآوری چند نكته ضروری است؛ در كتابهای متون فارسی دوره دبیرستان رشته ی علوم انسانی، یعنی در ۵ كتاب و برای ۴ سال تحصیلی دانش آموزی كه می خواهد مثلاً در آینده دانشجوی ادبیات فارسی شود. جمعاً ۱۹ شعر در قالب نو از ۱۱ شاعر آمده است كه از این تعداد شاعر، یكی افغان و دیگری تاجیك است و از این تعداد شعر هم، دو شعر فقط برای حفظ كردن است.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 6 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.