جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
«گذار از تفکر امام خمینی» ره بی راهه ها
هویت انقلاب اسلامی ایران در درجه نخست و بیش از هر امر دیگری، پیوند یافته با شخصیت و تفکر امام خمینی(ره) است.
امام خمینی در مقام رهبر خیزش انقلابی مردم ایران در دوران قبل از وقوع انقلاب، و همچنین رهبر حکومت دینی برآمده از این انقلاب، تأثیری بس عمیق و انکارناپذیر بر جامعه معاصر ایران و بلکه جامعه جهانی نهاد. این پیوند و اتصال آن چنان است که چنانچه کسی قصد شناخت ایدئولوژی و ماهیت انقلاب اسلامی را داشته باشد، ناگزیر باید تفکر امام خمینی را مطالعه کند. با این حال، پس از رحلت ایشان، برخی «جریان های سیاسی و معرفتی دگراندیش» برآن شدند که از تفکر امام و یا حداقل بخش های عمده ای از آن، گذار کنند. اما روشن است که آن ها نمی توانستند زبان به صراحت بگشایند و نیات باطنی خویش را آشکار سازند؛ چراکه مردم ایران آن چنان ارزش و منزلت والایی برای امام قائل بودند که نمی توانستند «گذار از تفکر امام خمینی» را برتابند و از راه و خط امام خمینی، اعراض کنند. از این رو، جریان های سیاسی و معرفتی دگراندیش، در عین حال که نقاب «دفاع از امام خمینی» را بر چهره زدند، اما تلاش کردند تا از آن بخش از ارزش ها و آرمان های امام که با اهداف و هنجارهای دگراندیشانه آن ها تصادم و تعارض دارد، گذار نمایند و جامعه را نیز در امتداد این گذار قرار دهند.
این گذار «خزنده» و «پنهان»- که می توان آن را «امام زدایی» خواند- مبتنی بر ساز و کارهای نظری خاصی بود که در این یادداشت به برخی از آن ها می پردازیم و از آن جا که هم چنان این ساز و کارها در خطابه ها و مناظرات و مباحثات به کار گرفته می شود، آن ها را به نقد نیز کشیده و ابطال می کنیم.
۱) تفسیر به رأی تفکر امام خمینی
دگراندیشان غالباً با تعظیم و تکریم از امام خمینی سخن می گویند و گاه حتی تظاهر به خط امامی بودن نیز می کنند، اما آن گاه که به پاره های مهمی از تفکر امام خمینی اشاره می شود که با سلوک سیاسی و یا معرفتی آن ها متضاد است، بی درنگ دست به «تفسیر به رأی» زده و تفسیری از تفکر امام خمینی عرضه می کنند که همخوان و همسوی با سلوک و سیره آن هاست، حال آن که تفکر امام خمینی چنین نیست. در واقع، تفسیر به رأی کردن تفکر امام، به وسیله ای برای توجیه کردن «فاصله گیری ها از راه راستین امام» تبدیل شده است. به عنوان مثال، آن گاه که به سخنان صریح و متعدد امام خمینی درباره «الهی بودن خاستگاه مشروعیت ولایت فقیه» استناد می شود، آن ها با تحریف و تقطیع سخنان امام، تفکر ایشان را به گونه ای تفسیر می کنند که نتیجه آن «زمینی بودن خاستگاه مشروعیت ولی فقیه» باشد.
ناگفته پیداست که تفسیر به رأی، عملی خیانت آمیز و مذموم است و باید از طریق استناد به جملات شفاف و روشن امام، پرده از سوگیری ها و اغراض دگراندیشان برداشت.
۲) تاریخمند انگاری تفکر امام خمینی
سازو کار دیگری که به منظور گذار از تفکر امام خمینی به کار گرفته شده، «تاریخمندانگاری تفکر امام» است؛ به این معنی که تفکر و نظرات امام برآمده از اقتضائات و شرایط خاص سیاسی و تاریخی دوره هایی است که امام در آن قرار داشته است. به بیان دیگر، زمان و مکان بر تفکر امام خمینی تأثیر قطعی نهاده و این تأثیر موجب گردیده که تفکر امام خمینی، «مقید» و «تعمیم ناپذیر» باشد. از این رو، نمی توان برای همیشه بر نظرات امام پای فشرد؛ چون که شرایط و بسترها تغییر یافته و امروز، دیروز نیست.
در پاسخ به این شبهه باید گفت:
الف) آیا همه محتوای تفکر و نظرات امام، برآمده از مقتضیات خاص زمان و مکان است و یا این که بخش های فراخی از آن، برخاسته از «احکام و معارف لایتغیر اسلام» است؟! حتی در فقه نیز که به تعبیر امام خمینی می باید در آن، شرایط زمان و مکان را درنظر داشت، همه مضامین از زمان و مکان تأثیر نمی پذیرند و به کلی، سیال و متغیر نیستند. آیا می توان پذیرفت که «ظلم ستیزی» و «استکبارستیزی»، حکمی مقید و زمان بند باشد؟! آیا می توان پذیرفت که «عدالت خواهی» و «محروم نوازی»، نظری برآمده از اقتضائات خاص دهه شصت است و امروز باید آن را به فراموشی سپرد؟! آیا نظر امام مبنی بر «حاکمیت شریعت بر آزادی»، تفکری تاریخمند است؟! پرواضح است که چنین نیست. بسیاری از مضامین و درون مایه های تفکر امام، همان «احکام و تعالیم قطعی و تخلف ناپذیر اسلام» است و گذر زمان نمی تواند توجیه معقولی برای گذار از آن ها باشد.
ب) آیا همه شرایط امروز در مقایسه با گذشته، تغییر یافته است و هیچ تشابهی و ثباتی در میان نیست؟! و یا این که این قضیه به صورت «موجبه جزئیه» صادق است؛ به این معنا که برخی از شرایط (نه همه آن ها) دگرگون شده و برخی دیگر ثابت مانده اند؟!
به عنوان مثال، آیا دولت آمریکا در دهه شصت، مظهر امپریالیسم و استکبار بود و امروز نیست؟! روشن است که چنین نیست. نیات و انگیزه ها و اهداف دولتمردان امروز آمریکا با گذشته هیچ تفاوتی نکرده و آن ها هم چنان در امتداد گذشته قرار دارند.
ج) امام خمینی، «وصیت نامه سیاسی- الهی» خویش را به تعبیر خودشان برای «آیندگان» نگاشته اند. آیا این وصیت نامه را نیز می توان تاریخمند دانست و از آن گذار کرد؟!
بنابراین، پندار «به موزه سپاری تفکر امام خمینی» به این بهانه که دهه شصتی و تاریخمند بوده است، پنداری ناسنجیده و نارواست.
۳) قرائت پذیر انگاری تفکر امام خمینی
برخی از دگراندیشان معتقدند که می توان از تفکر امام خمینی، قرائت ها و برداشت های متعددی داشت؛ به گونه ای که هیچ از این قرائت ها و برداشت ها، برتر و بهتر از دیگری نیست، بلکه همه در عرض یکدیگر هستند. از یک سو، امام خمینی دارای شخصیت چند بعدی و تو درتو است و از سوی دیگر، هر فرد که در جست وجوی فهم تفکر اوست، خود دارای پنداشته ها و مفروضات خاص است. از این رو، نمی توان انتظار داشت که کسی به حقیقت تفکر امام دست یابد و ایشان را آن گونه که بود، دریابد.
این سازوکار با یک معضل اساسی روبروست و آن این است که حداکثر درمورد «متشابهات تفکر امام خمینی»- بر فرض وجود- می توان چنین باوری داشت، اما درمورد «محکمات تفکر امام خمینی»، این سازوکار توان مقاومت ندارد. دست کم بخش عمده ای از تفکر امام خمینی، «اصول» و «مسلمات» و «بینات» تفکر ایشان را تشکیل می دهد که قابل تردید نیست و نمی توان هر قرائت و تلقی ای از آن داشت. به عنوان مثال، امام خمینی مشخصات «اسلام ناب» را به روشنی بیان و آن را از «اسلام آمریکایی» تفکیک کرده است. و یا این که آیا می توان گفت امام خمینی قائل به «ولایت مطلقه فقیه» نبوده است؟!
۴) معصوم نبودن امام خمینی
دگراندیشان اظهار داشته اند که مگر امام خمینی معصوم و مصون از خطا و اشتباه بوده است که می باید تفکر او را به صورت مطلق پذیرفت؟! امام خمینی نیز هم چون دیگران، فردی غیرمعصوم بوده و دلیلی در دست نیست که بپذیریم هر چه که وی گفته، صواب و صحیح است. خلاصه این که تفکر امام خمینی، نه وحی منزل است و نه قول امام معصوم. بنابراین، می توان و بلکه می باید از تفکر او عبور کرد.
این شبهه نیز باطل است؛ زیرا روشن است که امام خمینی معصوم نبود، اما:
الف) بر طبق روایات رسیده از امام معصوم(ع)، «اطاعت از نایب ایشان»- که ولی فقیه است-، واجب شرعی است و رد کردن حکم او به معنی رد کردن حکم امام معصوم است. بنابراین، حضرات معصومین در عین علم به این که نایبانشان- فقهای عادل- معصوم نخواهند بود، آن ها را «لازم الاطاعه» معرفی کرده اند.
ب) برای رد کردن تفکر امام خمینی، استناد به معصوم نبودن ایشان کافی نیست، چراکه عدم عصمت به معنی «ناصواب بودن همه نظرات» فرد غیرمعصوم نیست، بلکه به معنی «محتمل بودن وجود خطا» در تفکر اوست. بنابراین، باید با «دلیل و استدلال» ثابت کرد که کدام بخش یا گزاره از تفکر امام خمینی، صحیح و روا نیست؛ چراکه صرف ادعا، حقیقتی را ثابت نمی کند.
مهدی جمشیدی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست