چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

سکوت در برابر احساس درونی


سکوت در برابر احساس درونی

نامه های خیس فیلمی با جزئیات, ظرایف و ریزه کاری زیاد است

در کنار فیلمسازانی که تله‌فیلم را امکانی برای تجربه‌اندوزی و آزمون و خطا می‌دانند و آنهایی که نگاهی حتی مصرف‌گراتر دارند و آن را قالبی برای معرفی و در واقع تبلیغ خدمات یا سازمانی می‌شمارند، کسانی هم هستند که به تله‌فیلم به عنوان یک اثر مستقل نگاه می‌کنند و با تمام توانایی و حس مسئولیت‌پذیری‌شان، فیلمی می‌سازند که در کارنامه کاری‌شان نقطه عطف محسوب می‌شود.

این که تله‌فیلم چقدر برای سازنده‌اش اهمیت دارد و جدی است و فیلمساز چقدر برای ساخت آن انرژی گذاشته و زحمت کشیده را می‌توان با یک بار دیدن فیلم متوجه شد. «نامه‌های خیس» به کارگردانی مرجان اشرفی‌زاده از آن دست فیلم‌های تلویزیونی است که نشان از زحمت و دقت و نازک‌بینی سازنده آن دارد و به نظر می‌رسد کارگردان برای این فیلم نهایت تلاش و توانایی خود را به کار گرفته است. در نامه‌های خیس بسیاری از نکات ریز، جدی گرفته شده و از سهل‌انگاری‌هایی که معمولا در تله‌فیلم مرسوم شده و در نهایت از اهمیت این قالب می‌کاهد، خبری نیست.

نامه‌های خیس را باید فیلمی با جزئیات، ظرایف و ریزه‌کاری‌های زیاد دانست. این جزئیات است که در پیشبرد داستان نقش اصلی را ایفا می‌کند. شخصیت اصلی فیلم، دختر نسبتا جوانی است که درونگرایی و امید و همین طور خیالپردازی ـ که انگار از نتایج آن دو خصوصیت است ـ از مشخصات اخلاقی اوست.

راضیه به تنهایی از مادر پیر و بیمارش مراقبت می‌کند، دوستی هم‌سن و سال خودش هم ندارد که بتواند با او درددل کند، تمام مدت در مورد احساسش سکوت کرده و کلامی بر لب جاری نمی‌کند. با هر بار دیدن قاسم (راننده تاکسی که لباس‌های عروس را به دستش می‌رساند) کمی امیدوارتر می‌شود و تکه‌های بیشتری از رویاهایش را کنار هم می‌گذارد. محتمل‌ترین و دم‌دستی‌ترین راهی که می‌شد برای نشان دادن و توضیح دادن احساس راضیه پیدا کرد، این بود که دوستی برای او خلق شود تا او بتواند از اتفاقی که درونش می‌افتد با او صحبت کند تا مخاطب براحتی و به صورت مستقیم از احساساتش باخبر شود، اما این اتفاق نمی‌افتد، شخصیت‌پردازی راضیه در شرایطی کامل می‌شود که ببینیم چقدر در زندگی شخصی‌اش تنهاست و برای حفظ تعادل زندگی‌اش چقدر سرسختانه تلاش می‌کند.

اگر قرار بود دوستی کنار راضیه باشد تا توسط دیالوگ‌هایی که بین این دو برقرار می‌‌شود از احساسات راضیه سر دربیاوریم، برای کارگردان و نویسنده خیلی راحت‌تر بود، اما عاملی که باعث می‌شود نامه‌های خیس جزو بهترین نمونه‌های گونه خودش قرار بگیرد همین است که شخصیت‌پردازی‌ها قربانی این گونه سهل‌انگاری‌ها و شاید تنبلی‌ها نشده است. تحول درونی راضیه را می‌توان از ویژگی‌های بصری فیلم دریافت کرد، نه گفته‌ها و شنیده‌ها. موتیف‌های تکرارشونده‌ای که در طول فیلم با تغییرات جزئی نشان داده می‌شود، یکی از عوامل درک احساسات راضیه است.

هر باری که راضیه برای راننده تاکسی چای می‌برد، احساس او را می‌توان در سینی چایش پیدا کرد. اوایل سینی چای شامل یک استکان چای و یک قندان پر از قند می‌شود که نشان می‌دهد راننده برای راضیه کسی فراتر از پیکی که سفارشات را می‌برد و می‌آورد نیست. در نهایت، اوج خیالپردازی‌های راضیه را می‌توان در همان سینی چای پیدا کرد، وقتی که از هر چه در خانه دارد، کنار استکان چای قرار می‌دهد و آن را به شکلی زیباتر می‌آراید. از این دست عوامل بصری باز هم در فیلم دیده می‌شود. نگاه راضیه به پارچه‌ای که روی آن کار تزئینی انجام می‌دهد، نشان‌دهنده عواطف درونی اوست که گاهی غرق در تخیلاتش است و گاهی حیرت‌زده و نامطمئن.

به این ترتیب بدون این که کلامی بر لب جاری شود، سیر تکامل احساس راضیه را درمی‌یابیم. استفاده از رنگ‌ها عامل دیگری است که درونیات راضیه را نشان می‌دهد. رنگ‌هایی که در فیلم حاکم است، رنگ‌های سردی است که در آنها تضاد چندانی دیده نمی‌شود. همه چیز در یک طیف خاکستری و آبی احاطه شده است. تنها جایی که تضادی بین رنگ‌ها دیده می‌شود، زمانی است که دنیای درونی راضیه رنگی متفاوت از دنیای بیرونی‌اش می‌گیرد و آن زمان است که این تفاوت را می‌توان از پررنگ شدن رنگ صورتی روسری‌اش دریافت کرد.

راضیه که فقر، تنوع لباسش را گرفته و معمولا او را با یکی دو دست لباس تکراری می‌بینیم، گاهی رنگی بر چهره دارد که او را زیباتر جلوه می‌دهد. گاهی لب‌هایش صورتی‌تر است، چشم‌هایش براق‌تر است، عضلات صورتش کشیده‌تر و سفت‌تر است، گاهی نگاهش افتاده است، چشم‌هایش پف‌کرده است، صورتش بی‌رنگ و بی‌رمق و عضلاتش مرده است. اوج این تغییرات در چهره را اواخر فیلم می‌بینیم، وقتی که راضیه از اجابت شدن نذر و دعایش ناامید شده. آنجاست که بیشترین شباهت به چهره مادرش را در او می‌بینیم. زاویه‌هایی که در بخش‌های انتهایی فیلم برای دوربین انتخاب شده، شباهت چهره راضیه با مادرش را بیشتر نشان می‌دهد؛ طوری که این حس را به مخاطب القا می‌کند که بعید نیست مادر، تجلی سرنوشت چند سال بعد راضیه باشد.

نامه‌های خیس هر چه به پایان نزدیک‌تر می‌شود، تأثیرگذاری بیشتری پیدا می‌کند. ناامیدی راضیه به فریاد منجر نمی‌شود ـ که در شخصیت محجوب او جایی ندارد ـ بلکه ضجه‌ای دلخراش در آغوش مادر را به همراه دارد که بی‌اختیار اشک به چشم بیننده می‌آورد. معصومه قاسمی‌پور که پیش از این کمتر او را در عرصه تصویر دیده‌ایم، در این فیلم جنبه‌های مختلفی از بازیگری‌اش را به نمایش می‌گذارد، غم و شادی، سرسختی و سرخوشی، تلاش بی‌وقفه و ناامیدی، هر کدام احساساتی است که تأثیر خاصی روی کشش عضلات چهره او می‌گذارد و او با تغییرات ظریف روی عضلاتش از پس نشان دادن همه آنها برمی‌آید. در نظر بگیریم که مهم‌ترین عاملی که باعث شده قاسمی‌پور توانایی‌هایش را به نمایش بگذارد این است که فیلمنامه به او این فرصت را می‌دهد که از مهارت‌هایش استفاده کند.