چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

نبود حمایت طبقه اقتصادی مشخص علت شکست مشروطه


نبود حمایت طبقه اقتصادی مشخص علت شکست مشروطه

اندیشه درباره علل عقب ماندگی فصلی مهم از جستارهای ایرانیان در سده اخیر را تشکیل می دهد که در این میان ناکامی مشروطه و بررسی سبب آن نقشی بسزا دارد

اندیشه درباره علل عقب ماندگی فصلی مهم از جستارهای ایرانیان در سده اخیر را تشکیل می دهد که در این میان ناکامی مشروطه و بررسی سبب آن نقشی بسزا دارد. دکتر مهدی رهبری در کتاب «مشروطه ناکام» در شش فصل ایران در آستانه تجدد، تجدد، گفتمان اصلاحات، گفتمان ترقی، گفتمان توسعه و گفتمان انقلاب پژوهشی خواندنی در این زمینه ارائه داده است. با هم علت های ۱۱گانه ناکامی این جنبش بزرگ و ملی را از دیدگاه «دکتر مهدی رهبری» مطالعه می کنیم:

۱) میان سنت و مدرنیته در بسیاری از حوزه ها به ویژه از نظر فلسفی تضادهای اساسی وجود دارد. چنین تضادی در ایران از همان ابتدا و با شدت هرچه بیشتر شروع شد که بخش عمده ای از آن به نحوه مدیریت سنت و مدرنیته هر دو بازمی گردد. در حالی که تفکرات و جریان های اساسی مدرن و سنتی در ایران می توانستند حول محور منافع و علایق مشترک به گفت وگو با یکدیگر به منظور تشریک مساعی و امتزاج افق ها بپردازند، از همان ابتدا مقابل یکدیگر سیاست ستیز را برگزیدند و با این پیش فرض که هریک مانع تحقق دیگری اند رودرروی یکدیگر قرار گرفتند در حالی که می توانستند به جای جنگ و ستیز به سیاست گفت وگو حول محور مشترکات و تفاوت ها روی آورند.

۲) با وجود اشتراک نظر همه جریانات فکری در رابطه با حل مساله عقب ماندگی، راه حل های ارائه شده از سوی آنها عمدتاً به جای آنکه حول محور منافع ملی و جمعی باشد بر محوریت منافع شخصی و صنفی استوار بوده از آن رو این چالش به جنگ قدرت تبدیل شده است. جنگ هایی که بیشتر از آنکه به حل مشکلی منجر شود در راستای جنگ قدرت به انبوهی از مشکلات انجامیده است.

۳) مدیریت نوسازی و مدرنیزاسیون در ایران خود از ضعف های عمده ای رنج می برده است. در حالی که چنین مدیریتی عمدتاً از جامعه، تفکر و دردهای آن فاصله داشت از بالا و بدون مشارکت توده ها صورت پذیرفته و خود بر تفسیری یکسویه از مدرنیته و سنت استوار بوده است. در واقع آنچه در گفتمان توسعه با برداشتی یکسویه از مدرنیته به اجرا درآمد به جای مدرنیته، غربی شدن بود که همین مساله منجر به واکنش شدید مذهب در دهه های بعدی شد.

۴) ضعف مدیریت و رهبری در جریان مشروطه خواهان خود از علل دیگر شکست آن محسوب می شود.

جنبش مشروطه خواهی از رهبری و سازمان واحدی برخوردار نبوده بلکه از تشتت آرا و رهبران متعدد رنج می برد. چنین مساله ای که از عوامل عدم موفقیت هر جنبشی محسوب می شود در کنار بی برنامگی مشروطه طلبان به ناکامی مشروطه منجر شده است.

۵) جنبش مشروطه از همان ابتدا بر بستری از شرایط نامطلوب فکری، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت. در حالی که در غرب مدرنیته پس از شکل گیری بورژوازی قدرتمند، پیدایش اقتصاد آزاد و پویا، اصلاحات دینی به منظور سازگاری با دنیای جدید و شکل گیری قوانین حقوقی به آرامی ولی در مدت زمان طولانی به تکامل رسید. در ایران چنین روندی در حالی آغاز شد که شرایط ظهور آن آماده نبود. ایران از فرهنگی استبدادی، اقتصادی نابود شده و نظامی وابسته برخوردار بود که نه تنها طبقه ای از نظر اقتصادی با قدرت بورژوازی در آن به وجود نیامده بلکه برعکس هیچ طبقه اقتصادی برخلاف غرب حامی مدرنیته نبود.

۶) جنبش مشروطه خواهی در ایران به ویژه انقلاب مشروطه در حالی در ایران به وقوع پیوست که مردم از آگاهی پیرامون آن برخوردار نبودند.

همراه با مردم بسیاری از نیروهای اجتماعی و گروه های سیاسی نیز درک درستی از مشروطیت و مدرنیته نداشته از این رو به جای آنکه استبداد را مورد هدف قرار دهند، هدف آنها دفع مستبدین بود و به جای آنکه درصدد استقرار ساختارهای سیاسی، حقوقی، فرهنگی و اقتصادی به منظور نیل

به پیشرفت برآیند به حمایت از افراد و جریان هایی پرداختند که بتوانند کشور را به توسعه برسانند. به عبارت دیگر رویکرد جامعه ایران در جریان این جنبش شخص مداری به جای ساختارسازی بوده است.

۷) مشکل دیگری که پیش روی جنبش مشروطه خواهی وجود داشت حقوقی کردن مباحث مشروطگی بدون توجه به مباحث اندیشه ای بود.

با توجه به ناآگاهی اکثریت مردم و گروه ها از اهداف مشروطه و تحولات دنیای جدید اقدامی جدی از سوی هیچ گروهی به ویژه روشنفکران از نظر اندیشه سیاسی در تعریف مفاهیم و آموزش همگانی صورت نپذیرفت و اقدامات نوگرایان از بالا و برای عامه غیرقابل فهم بود.

۸- در حالی که قبل از مشروطیت اقدامات گسترده ای از سوی نوگرایان در باب آشنایی ایرانیان با تحولات ذهنی و عینی غرب صورت پذیرفت، به گونه ای که نتیجه آن با وقوع انقلاب مشروطیت به بار نشست، این اقدامات پس از مشروطه عمدتاً صرف فعالیت های سیاسی شده و کمتر به جنبه های نظری و فکری مدرنیته و غرب و به ویژه فلسفه غرب توجه شد.

۹) نادیده انگاشتن چهره نخست مدرنیته یعنی دموکراسی، بر عوامل زیادی متکی است که برخی ریشه در درک نادرست از مفهوم آزادی دارد که چنین درکی به انحراف از مسیر مشروطیت در ایران کمک کرده است. همچنین در ایران از زمان مشروطه به بعد به فرد و حقوق فردی توجهی نشده است در حالی که دموکراسی و پیشرفت در درجه نخست با تعریف از فرد انسانی، غرایز و خواسته های وی، حدود آزادی و اختیارات انسان، رابطه اش با جامعه و حکومت و حقوق اساسی فرد از پایین و کوچک ترین لایه ها تحقق می یابد.

۱۰) اهداف مشروطه خواهی بیشتر تحت تاثیر بحران های اقتصادی، فقر، نابرابری و ناامنی بود و بیشتر تلاش مشروطه خواهان معطوف به رفع نارسایی ها به جای استقرار ساختارهای مدرن شد که در نهایت به استقرار دولت مقتدر انجامید.

۱۱) مداخلات مستقیم و غیرمستقیم قدرت های خارجی به منظور تحت تاثیر قرار دادن جنبش در جریان به توپ بستن مجلس اول، اولتیماتوم به مجلس دوم، تعطیلی مجلس سوم در جریان اشغال ایران، روی کار آوردن حکومت پهلوی و کودتای ننگین ۲۸ مرداد نیز از عوامل ناکامی این جنبش است.

«مشروطه ناکام، تاملی در رویارویی ایرانیان با چهره ژانوسی تجدد» نوشته «مهدی رهبری» را انتشارات کویر در ۴۴۸ صفحه و با قیمت ۶۱۰۰ تومان منتشر کرده است.

کتابی که با بازخوانی تجارب مشروطه رهیافت هایی چون لزوم مشارکت و آموزش گسترده اجتماعی را در راستای پیشرفت ایران در خود دارد.