یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سفر به دیگر سو


سفر به دیگر سو

شاعران جوان رویکرد تازه ای به غزل دارند

شاعران و هنرمندان نمی‌توانند از سیاهی‌هایی که در لباس توسعه و تجدد، امروزه تمامی شوون زندگی بشریت را تحت هجمه خود قرار داده در امان بمانند. این هجمه قبل از هر چیزی در لباس فاخر واژه‌های نو و امروزی جلوه می‌کند و سپس مضامین را در خدمت مطامع خویش در می‌آورد.

این‌گونه است که دانسته یا ندانسته قلمرو معنوی شعر مورد دستبرد قرار می‌گیرد و به بهانه‌های مختلف و بارزتر از همه «توسعه و تجدد» هر چیزی در شعر مباح شمرده می‌شود.

مهم‌ترین موضوع در رابطه با توسعه و تحول در هر مقوله‌ای چگونگی گذار و رویکرد به افق‌های نوین است. به زعم بزرگان مقاومت در برابر از دست دادن درون مایه‌های اصیل در کنار تعامل نرم شاید بهترین راهکار گذار باشد؛ تلاشی که غزل امروز با حفظ ارزش‌های گذشته و پذیرش تحول در پی تحقق آن است.

شاید هیچ یک از سبک‌های ادبی موجود در آسمان رنگارنگ ادبیات این مرز و بوم به اندازه غزل دچار تغییر نشده‌اند و فراز و نشیب‌های بسیاری را پشت‌سر نگذاشته‌اند، البته این امر بی‌دلیل نیست. اقبالی که این شیوه شعرسرایی در میان عموم در طول قرن‌ها به دست آورده است از یک سو و ظرفیت‌های بالای این شیوه در بیان بازگویی حقایق زندگی از سوی دیگر باعث شده که پا به پای تحول‌های اجتماعی غزل نیز دچار تغییرات اساسی شود.

غزل در بعضی از مقاطع یک تنه، جور بسیاری از مصائب ادبی این مرزو بوم را در غم‌ها و شادی‌ها به دوش کشیده است، البته زمان‌هایی که به دلایل عدیده این شیوه نتوانسته محملی برای بازگویی دردهای زمان خود باشد، شاهد افولی عمیق در آن بوده‌ایم.

اما چیزی که در تمام این مدت ثابت بوده حضور مداوم غزل در کوچه‌های عریض و طویل ادبیات این مرز و بوم است.

اتفاقی که تازگی‌ها در ادبیات معاصر شاهد وقوع آن هستیم رویکردی تازه در بیان غزل است که هم دارای ارزش‌های شعر کلاسیک است و هم چشمی به شیوه‌های مدرن دارد.

غزل مدرن باتجربه چند دهه شعر نیمایی و سپید و شوق بسیار برای تغییرات بنیانی حضورش ر ا با ایجاد تغییرات فرمیک در غزل اعلام کرد.

البته این تغییرات در غزل و کلا در ادبیات معاصر ما بدون مقدمه نبوده است.

«قائلان به این نگاه، هنر را ساختار خاصی می‌دانند که تنها به ساماندهی اجزای یک پدیده بر اساس ارتباط بدیع و پویای میان آنها می‌پردازد. آنها عقیده دارند که ستون‌های اصلی هنر باید بر بنیانی استوار به پا شوند، یعنی زندگی واقعی.... فضا و زمان، ۲ عنصری هستند که منحصرا زندگی واقعی را سرشار از خود می‌سازند. بنابراین هنر باید بر مبنای این ۲ عنصر بنیادین استوار باشد. فرمالیست‌ها به خود اثر هنری توجه دارند و به سازنده‌اش کاری ندارند. از نظر آنان توجه به ترکیب‌بندی می‌تواند به غنای اثر هنری کمک فراوانی کند. هانری ماتیس می‌گوید: «بیان هنری در شیوه تفکر من، به معنی شور و حرارتی که بر یک چهره انسانی نقش می‌بندد نیست. آرایش مجموع عناصر نقاشی من، بیانگر و مهیج است».۱

این جریان در آغاز با ایجاد تغییرات عمده در فرم و ساختار غزل و عدول از قالب‌های کهن امکان بازتاب رویدادهای روزمره و دم دست را در این نوع شعر فراهم کرد تا در اولین بارقه‌های حضورش جوابی در خور برای آنان که غزل را ناتوان از انعکاس رویدادهای جاری می‌دادند داشته باشد. از این رو در آغاز شکل‌گیری این جریان تمامی تلاش‌ها در این راستا شکل می‌گرفت که پاسخگوی نیازهای اکنون باشد.به همین سبب هجوم واژه‌های مدرن و روزمره در ساختار واژگانی این جریان از بارزترین خصوصیات شعر مدرن به حساب می‌آمد.

البته این به این معنا نیست که شعر مدرن یک جریان معنا گریز است، بلکه شاعری که با شکستن نرم‌های پیشین تمام تلاشش را برای تثبیت این اتفاق به کار گرفت، سعی کرد این مهم را با دم دست‌ترین وقایع و روزمره‌ترین رویدادها تکوین بخشد.

اصرار بیش از حد شاعران به تغییر مداوم در فرم و توجه به تکنیک‌های ساختاری باعث شد که جریان مدرن بیش از همه یک تحول ساختاری در غزل باشد و وجوه تاویلی در این جریان نتواند همپای فرم شکوفا شود.

فراموش نکنیم که غزل در انظار مخاطبان ورزیده‌اش با پشتوانه چندین قرن سرایش بیش از همه محملی برای بیان دردهای معنوی بوده و مخاطب غزل بیش از هر چیزی تشنه دیدگاهی شهودی است.

او انتظار دارد که بانوی غزل چند خیابان آن‌طرف‌تر از رخدادهای روزمره سکونت داشته باشد و دست هر رهگذری به او نرسیده باشد.

به عقیده یکی از منتقدان قرن بیستم: «هر چیز ۲ وجه دارد: وجه رایج که تقریبا همیشه آن را می‌بینیم و مردم عادی می‌بینند و دیگری وجه شبح‌گونه و ماوراءالطبیعی که تنها افراد نادری در لحظات نابی از بصیرت و در خلسه‌ای معنوی می‌توانند ببینند. یک اثر هنری باید بتواند بیانگر چیزی باشد که در ورای ظاهر آن چیز نهفته است.»۲

اما به هر حال جریان مدرن اتفاق افتاده است و اگر قرار است اتفاقی تازه‌تر در غزل بیفتد بی‌شک در طول این جریان خواهد افتاد.

پیش از این‌ که به شاخصه‌های این رویکرد پرداخته شود لازم است برای این مدعا که جریان یاد شده، اتفاقی در طول غزل مدرن است، مصداقی ذکر شود.

اگر بارزترین خصوصیت غزل مدرن را تغییرات اساسی در فرم بدانیم، همگامی این اتفاق با معناگرایی منجر به اشعاری از این دست در رویکرد تازه غزل شده است.

پنهان که پشت صورتک پیر سالی‌ام

آیینه نیز

فهم نیاورد چه حالیم

گل کرد باز شیطنتم

بعد سال‌ها

باید بیایی و بدهی گوشمالیم

آنقدر پرسه می‌زنم این کوچه را که

ـ‌ تا ـ‌

باور کنی که گمشده این حوالیم

من که به رستخیز زبان وا نمی‌کنم

فریاد می‌شوم که:

بدون تو خالیم

حالا تو خیره‌ای به من و شرم جاریم

می‌آورد به یاد تو

{شاید}

زلالی‌ام

در این محله باز به دنبال چیستی

در این محله؟

دربه‌در خوش خیالیم

باز آمدم که از تو بگیرم سراغ خویش

دارم که لال می‌شوم از بی‌سوالیم

با خویش خویش گفت چگونه‌ای؟

رنگ پریده چگونه‌ای؟

با خویش خویش گفت

عالی‌ام ای خویش عالی‌ام

خاکم که:

موزه‌های جهان

غبطه می‌خورند

بر شوکت همیشه روح سفالی‌ام

محمد علی بهمنی

● تغییر زاویه دید

اما شاخصه‌های مهم این رویکرد تازه چه چیزهایی هستند.

۱) کشف زوایای تازه

غزلی که در همین اواخر با تلاش عده‌ای جوان جویای نام و با پشتوانه اساتیدی خوش‌ذوق در حال شکل‌گیری است، دریافته است که خواننده امروز برای تبیین دردهایش نیاز به برداشت‌هایی موزون با وقایع روز دارد و از طرفی این تجربه را نیز با خود دارد که وقایع تاریخی دارای وجوه مختلفند و اگر به کشفی تازه از این وقایع، موزون با سلایق خواننده امروز دست یابد، دیگر مهم نیست که این واقعه در چه مقطعی رخ داده است.

غزل امروز با تغییر زاویه دید و کشف زوایایی تازه از رخدادها سعی در برداشت‌های تازه دارد.

یوسف! زیان فقط به فروشندگان رسید

زندان و چاه هر دو برای تو سود داشت

کورش کیانی قلعه سردی

زاویه دید شاعر در این بیت تازه است، همین نگاه تازه شاعر به این ماجراست که باعث شده است داستانی که قرن‌ها پیش اتفاق افتاده است، برای مخاطب امروز امکان همذات‌پنداری را فراهم کند.

مخاطبی که با فرو رفتن در عقل معاش بدنبال برداشتی دیگرگونه از معاملاتی است که گریبانش را فشرده‌اند و هر روز عرصه را بر او تنگ‌تر می‌کنند.

همین شاعر در جایی دیگر چنین سروده است:

بی‌خود کسی به رتبه بالا دست نیافت

موسی تمام زندگیش را به آب داد

علاوه بر دیدگاه تازه در رابطه با به نیل زدن موسی در این بیت توجه کنید به حضور حکمت و توسل به تکنیک‌های سبک هندی برای اثبات مدعایی که شاعر در مصرع نخست سر داده است.

● همنشینی تفکر و تغزل

۲) نازک‌بینی در حضور اندیشه:

تعامل اندیشه و تغزل شاید یک اتفاق تازه نباشد، ولی حضور این امر به طور گسترده در غزل اکنون نشان می‌دهد که اتفاقی در حال رخداد است. به طور مثال در حوزه اشعار مذهبی یک رویکرد تازه در پی آن است تا با تزریق تکنیک و به‌کارگیری قوه‌هایی فراتر از روایت و تاریخ‌نگاری پیراهنی نو به این سبک از گویش بپوشاند. هرچند این امر کمی غیرعادی جلوه می‌کند و برای مخاطبی که سال‌هاست عادت کرده، وقایع مذهبی را از زبان یک مداح بشنود تازگی دارد که یک شاعر در رثای مولایش حسین(ع) چنین بسراید:

ده جنگجو در انگشت‌هایم صف گرفته

تا از جهان، انگشترت را پس گیرم

من زنده ماندم با غلافی منتظر تا

از گرده شب،خنجرت را پس بگیرم

مرتضی حیدری آل کثیر

روشن است به همان اندازه که واقعه کربلا دارای اهمیت است شیوه بیان آن و همراهی با درون مایه‌ای تفکری آن نیز مهم است. غزلسرای جوان معاصر به درستی دریافته است که برای فرود تفکری در عمق کربلا فرشی زیبا و محملی در خور نیاز است.

در همین راستاست که شاعری دیگر با تاثر از نماز مولایش حسین(ع) در ظهر کربلا، چنین می‌سراید:

رخصت دهید قافیه‌ها را به نام سنگ

ای آخرین تلاوت باران امام سنگ

این قبله را گلوله به تاراج برده است

اینجا نماز می‌شکند در مقام سنگ

مریم حقیقت

وجه بارز این بخش از رویکرد خصوصا در اشعار مذهبی این است که شاعر فقط در پی جریحه‌دار کردن احساسات مخاطب نیست، او با استفاده از قوه خیال و توسل به تکنیک‌های کلامی درهای تازه‌ای را رو به مخاطب باز و او را ترغیب می‌کند تا با ورود به این دروازه‌ها و همفکری با شاعر فقط یک شنونده محض نباشد.

یکی دیگر از شاخصه‌های چنین رویکردی این است که شاعر سعی می‌کند از مستقیم‌گویی بپرهیزد و همین فرصتی برای او ایجاد می‌کند تا اندیشه را با نازکی خیال همراه کند و به مقصود نزدیک شود.

وقت طواف دور حرم، فکر می‌کنم

این خانه بی‌دلیل ترک بر نداشته است

سیدحمید برقعی

و در شعر دیگری از همین شاعر:

باز این چه شورش است که در جان واژه‌هاست

شاعر، شکست خورده طوفان واژه‌‌هاست

۳) تغزل با هیمنه کشف:

روح غزل آمیخته با مضامین عاشقانه است و ستایش معشوق با زیور کلام از بارزترین خصوصیات غزل شمرده می‌شود.

هر چند این تعریف بنا بر موقعیت‌ها و رویدادهای مختلف و در همین راستا به دلیل تغییر زاویه دید شاعر به موضوع دچار فراز و نشیب بوده است، ولی اصولا رودخانه غزل در سخت‌ترین شرایط سعی کرده به جریان خود در یک مسیر شورانگیز و عاشقانه ادامه دهد و بر آن پافشاری کند.

در رویکرد تازه، پای کشف به حوزه تغزل نیز کشیده شده، هر چند این امر مسبوق به سابقه است و پیش از این شاعران سبک هندی برای تحکیم محاکاتشان با معشوق متوسل به کشفی شاعرانه می‌شدند تا نقلشان به حقیقت نزدیک‌تر باشد:

بگرفت دل هر که نظر کرد به زلفش

دلگیر بود در نظر آن شب که دراز است

شفایی اصفهانی

شمع را بر سر نمی‌دانم هوای روی کیست

بوی گل می‌آید از دود پر پروانه‌ام

گریـه شمع از برای ماتم پروانه نیست

صبح نزدیک است در فکر شب تار خود است

صائب تبریزی

شاعر جوان معاصر با داشتن این تجارب گرانبها و علم به این موضوع که مخاطبش به درجه‌ای از ورزیدگی و پختگی رسیده است که حتی مضامین عاشقانه را با قوه کشف برایش قابل هضم‌تر کند چنین می‌سراید:

خیانت قصه تلخی است اما از که می‌نالم؟

خودم پرورده بودم در حواریون یهودا را

فاضل نظری

و در جایی دیگر همین شاعر چنین می‌سراید:

زیر بار عشق قامت راست کردن ساده نیست

موج‌ها باری گران بر دوش دریا می‌کشند

و در نگاهی دیگر از همین شاعر:

سیلی هم صحبتی از موج خوردن سخت نیست

صخره‌ام هر قدر بی‌مهری کنی می‌ایستم

این شاخصه گاه تخصصی‌تر هم می‌شود و درک آن مخاطبان ورزیده‌تری را می‌طلبد:

مجهول چشم توست که مست از جواب‌هاست

حل می‌شود معادله در استکان تو

سهمی به من نمی‌دهد این حجم منحنی

جز چشم‌های تیره ابروکمان تو؟!

سیامک بهرام‌پرور

این رویکرد دارای شاخصه‌های مهم دیگری نیز هست، ولی به دلیل کوتاهی مجال سعی بر آن است تا به وجوه غالب و بارز این جریان پرداخته شود.نکته آخر این‌که بانیان این رویکرد نباید فراموش کنند که یک پای همیشگی حضور غزل و در حقیقت حافظان آن مردم کوچه و بازار بوده‌اند، حفظ تعادل در کاربرد تکنیک‌های کلامی و رواج مضامین قابل هضم کمک شایانی به مداومت این جریان خواهد کرد و گرنه پیش از این رویکردهای دیگری نیز بوده‌اند که با آغازی به هنجار سرانجام به سبب فاصله گرفتن از معیارهای عام کم‌کم به حاشیه رانده شده و به شعر خاص موسوم گشته‌اند.

پا‌نوشت‌ها:

۱ ـ گلد واتر، رابرت؛ هنرمندان، درباره هنر، ترجمه سیما ذوالفقاری، تهران، نشرساقی ۱۳۸۰.

۲ ـ Giorgio de Chirico (۱۸۸۸-۱۹۷۸) ـ همان.

رضا کرمی



همچنین مشاهده کنید