دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

مولف یعنی اثر


مولف یعنی اثر

درباره ژان میشل فرودون

ژان میشل فرودون نویسنده فرانسوی، منتقد سینما و صاحب امتیاز ماهنامه «مجله سینما» در ۲۰ سپتامبر ۱۹۵۳ در پاریس به دنیا آمد. نام خانوادگی اصلی وی «بیارد» بود. وی تحصیلات تکمیلی خود را در رشته عکاسی ادامه داد و از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۵ به رشته عکاسی گرایش داشت. از سال ۱۹۸۳ به روزنامه نگاری و نقد سینما در هفته نامه «le Point» روی آورد. پدر او «پی یر بیارد» نیز که از منتقدان سینماست، یکی از موسسان و سردبیر این هفته نامه بود. در فاصله سال های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۳، ژان میشل فرودون سردبیر روزنامه «le Monde» بود و در سال ۲۰۰۳ به عنوان صاحب امتیاز و مدیرمسوول ماهنامه «مجله فیلم» به فعالیت خود ادامه داد. وی همچنین در این سال ها به نوشتن مقالات و کتب زیادی در مورد سینما پرداخت که به عنوان گوشه یی از آنها می توان به آثار زیر اشاره کرد؛

نگاه جمعی۲۰۰۳ ؛سینما بدون تلویزیون ۲۰۰۰؛ مصاحبه با وودی آلن ۲۰۰۰ ؛ سینمای چین سال ۲۰۰۶؛ روبرت برسون ۲۰۰۸ ؛ سینما و ژورنالیسم ۲۰۰۴ .

آنچه در ذیل می آید، خلاصه یی است از مقاله یی با عنوان «یک زمان و دو جریان» که فرودون آن را در شماره ماه مه مجله فیلم منتشر کرده است. وی در ابتدا با اشاره به تردیدها و تاخیرها در انتخاب فیلم های جشنواره کن ۲۰۰۸ می نویسد؛ «از آنجا که فیلم های انتخاب شده کن را می توان به عنوان تصویری از سینمای جهان قلمداد کرد، این تصویر در ابتدا تا حدودی آشفته به نظر می رسد و احتیاج به زمانی دارد (تا آغاز به کار جشنواره) که به ثبات دست پیدا کند.» وی در ادامه با اشاره به تنوع فیلم های منتخب برای شرکت در بخش های مختلف کن ۲۰۰۸ (اعم از رقابتی و غیررقابتی) اظهار می دارد؛

«به جز آرژانتین که با سه کارگردان پابلو تراپرو، لوسرچیا مارتل و لیساندرو آلنسو، و نیز کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق و آفریقا که هیچ فیلمی نداشتند، مابقی انتخاب ها بر نوعی پراکندگی متوازن از لحاظ جغرافیایی استوار است.»

در بخش دیگری از این مقاله ژان میشل فرودون با اشاره به گستردگی حضور فیلم های امریکایی چنین می نویسد؛ «اگر بخش «خارج از مسابقه» را نیز در نظر بگیریم، امریکا تنها کشوری است که توانایی ارائه بازیگرانش را در تمام قسمت های این عرصه دارد. اگرچه آنها نسبت به سال گذشته حضور کم حجم تری دارند، اما حضور کاندیداهایی چون ایستوود، سودربرگ با دوگانه چه، جیم کری و کافمن حائز اهمیت است. همچنین حضور ایندیانا جونز، مستند جیمز توباک و نیز فیلمی از جنیفر لینچ یا حتی انیمیشن پاندای کونگ فوباز را نباید فراموش کرد.»

در ادامه وی با معرفی دو جریان مختلف به بررسی فیلم های حاضر در جشنواره کن ۲۰۰۸ می پردازد؛

۱) مجمع الجزایر سینمایی

۲) خانواده فرانسوی

در مورد جریان اول وی معتقد است؛ «با توجه به فیلم هایی که به بخش های مختلف جشنواره کن ۲۰۰۸ راه پیدا کرده اند و با علم به تمام محدودیت ها و نابرابری ها، ما شاهد چیزی در کن هستیم که بیشتر شبیه مجمع الجزایر است تا یک قاره سینمایی، که هرچند عناصر تشکیل دهنده آن در تماس با یکدیگر نیستند ولی با این حال به یک فضای زیبایی شناختی واحد متعلق هستند. این مجمع الجزایر از فیلم هایی تشکیل شده است که کار آنها روی ماهیت خود سینما و شکلی که پیدا کرده است، به واسطه تغییراتی که در عصر ما پیش آمد (روی انسان ها و مسائل پیرامون این جهان) نیز تاثیر گذاشته است.» در بخش پایانی این مقاله فرودون با اشاره به فیلم های فرانسوی حاضر در جشنواره کن و همچنین قیاس آنها با فیلم های دوره های قبل، به نحوی به بحث در مورد ماهیت سینمای فرانسوی می پردازد و می نویسد؛ فیلم «داستان نوئل» آرنول دیپلشین جهان فیلمی است تکان دهنده، عالم کوچکی است در مقیاس خانه یی که گویی کل جهان آدمی در آن گنجانده شده است و همچنین فیلم «مرز سحرشدگان» ساخته فیلیپ گرل که ظاهراً به یک زوج عاشق پرداخته است کما بیش روی همین خط افقی ترسیم می شود؛ «خط خانواده». می توانیم تصور کنیم که این سینما (سینمای فرانسه) براساس یک الگوی خانوادگی (که البته هیچ چیز آن ایده آل نیست)، که بیشتر شبیه یک فرقه کوچک در حال مقاومت است، استوار شده.

از این دسته می توان فیلم های Bonello و Deplechin را مثال زد. فیلم های دیگری از جمله آثار کلر سیمون و نیز Raloah Aneur- zaimech نیز از جمله آثاری هستند که حول محور عضویت در گروهی یا اجتماعی که چیزی را به انسان می رسانند، به بحث می پردازند. در حقیقت امروزه سوال اصلی سینمای فرانسه (علی الخصوص در جشنواره کن) نه مربوط به بودن است و نه به داشتن بلکه به تعلق داشتن (یا نداشتن) مربوط است.

عباس نادران