سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

رابطه علم و دین


علم و دین و رابطه برقرار میان آنها از دیرباز موضوع اندیشه ورزی و گفتگو میان فیلسوفان و متكلمان و عالمان الهیات بوده است

علم و دین و رابطه برقرار میان آنها از دیرباز موضوع اندیشه ورزی و گفتگو میان فیلسوفان و متكلمان و عالمان الهیات بوده است. دامنه این مباحث بسی گسترده است و منظرهای گفتگو گاه بسی متباعد و ناسازگار، درك و دریافت ارباب این مباحث از علم و دین و ماهیت و محتوای هریك چندان از یكدیگر فاصله دارد كه گاه موضع نزاع را مغشوش و راه تفاهم را مسدود میكند. بنابراین، باید بحث از ماهیت هریك از «علم» و «دین» و تحلیل مبانی، ساختار، غایات، آمال و فعلیتهای هریك از این دو را مدخل ضروری ورود به مباحث علم و دین شمرد. نگاهی به دامنه وسیع موضوعات مربوط به این بحث ضروری بودن پرداختن به این مدخل را آشكارتر میسازد. بحث درباره تعارض علم و دین شاید یكی از آشناترین و در عین حال حساس ترین مباحثی باشد كه مطرح بوده و هست. تعارض علم و دین خود عنوان فراخ دامنی است كه از تعارض گزارههای دینی و علمی تا تعارض دین با فرهنگ و تمدن برآمده از علم و نگرش علمی را دربرمیگیرد. طرح تعارضات گوناگون میان علم و دین به همان میزان از شناخت طراحان نسبتبه ماهیت علم و دین رنگ میگیرد كه مساعی كوشندگان برای رفع و دفع تعارض. در كنار گفتگو از تعارض علم و دین از تعاطی و تعاون علم و دین نیز بسیار سخن رفته است. سخن از تعارض و یا سازگاری و تعاطی و تعاون علم و دین گاه ریشه در نگرشهایی خام نسبت به علم و دین و چیستی آن دو داشته است و گاه ناشی از ژرف نگریهایی نسبتبه دین و قلمرو آن و علم و كاستیها و ناتوانیهای آن بوده است و به هر روی، شناختخاصی از علم و دین راهبر مدعیان تعاطی و تعاون است و از هر منظری چنین ادعایی قابل طرح نیست. علم دینی با همه صورتهای قابل تصور و ادعای آن یكی از شیوههایی است كه از رهگذر آن تعاطی و تعاون علم و دین به تصویر كشیده میشود. التزام به صورتهای مختلف این مدعا مستلزم مقدمات و پیشفرضهای مختص و مشتركی است. دستهای از این پیشفرضها به دین مربوط است. مباحثی همچون قلمرو دین و زبان دین از جمله مهمترین این پیشفرضهاست. اگر قلمرو دین امور مادی و دنیوی را شامل نباشد ساحتسخنان دینی از ساحت گزارههای علمی جدا خواهد بود و آنگاه وام گرفتن از دین به اتكای راست گفتاری خداوند و اولیاء معصوم دین مقدر نخواهد بود. همچنین اگر كسی زبان دین را بههیچوجه زبان واقعگویی و اخبار نداند و یا گزارههای دینی را انشائیات محض بشناسد، آنگاه به دشواری میتواند از گزارههای دینی موادی برای معرفت علمی از واقعیتخارجی فراهم آورد. با چنین موضعی در خصوص زبان دین حداكثر میتوان در قلمرو برخی علوم كاربردی مجالی برای حضور دین فراهم آورد كه آن هم البته از منظر روششناسی این علوم خالی از ابهام و اشكال نخواهد بود. از دیگر پیشفرضهای مهم در طراحی صور مختلف علم دینی «معرفت دینی» است. باید نخست چگونگی تحصیل معرفت نسبتبه آموزههای یك دین معلوم شود و رتبه یقینی بودن معرفت ما به دین و آموزههای آن آشكار شود و چون مبداء وثوق به آن آموزهها را چیزی برتر و فراتر از روشهای متعارف بشری دانستیم، آنگاه قادر خواهیم بود وحی را واسطهای استوار برای تحصیل معرفت نسبتبه انسان و طبیعتبشماریم. كسانی كه معرفت دینی را همچون دیگر معارف محروم از یقین و رنجور از ظن و گمان میشناسند، نهتنها معرفت دینی و دیگر شیوههای معرفتی را هم ارز مییابند و در عرض هم مینشانند، بلكه دیگر معارف را مقدم و تعین بخش به معرفت دینی میدانسته. نمیتوانند علم دینی را بنیان نهند; چرا كه از این منظر روشنگری چراغ وحی چندان نخواهد بود كه بتوان آن را بر میكروسكوپ و تلسكوپ و سنجشهای آماری ترجیح داد. علمشناسی نظریهپردازان نیز در طراحی و قضاوت درباره علم دینی بسیار موثر است. اگر هنوز كسی روش علمی را پدید آورنده معرفتیقینی به طبیعتبداند و دیگر روشها را عقیم از معرفتزایی ارزیابی كند نمیتواند از علم دینی سخن بگوید، ولی اگر آنگونه كه امروزه از مسلمات علم بشمار میآید، قطعیت معرفت علم از این حد فروتر باشد و دخالت پیشفرضهای ما بعد الطبیعی و دیگر عناصر غیرعلمی در تكوین علم به رسمیتشناخته شود و امكان علمهای رقیب پذیرفته شود آنگاه راه بر تصویر كردن علم دینی باز میشود، هرچند كه راه تا تحقق آن بسیار باشد. یكی از مباحث مهمی كه در ارزیابی صور مختلف علم دینی موثر است روششناسی علم دینی است. گفتنی است كه همه صورتهای علم دینی روش واحدی را برای داوری پیشنهاد نمیكنند. برخی از آنها روش داوری دوگانهای را لازم میدانند و معتقدند پارهای از اجزاء علم دینی بر دینی بودن متكی هستند و وثاقتخود را از اتكاء بر دین وام میگیرند و پارهای دیگر از اجزاء علم دینی از روش تجربی تایید و امضاء میگیرند. روششناسی چنین تصویری از علم دینی تلفیقی است و به طور همزمان از تجربه و روششناسی علوم دینی بهره میگیرد. برخی دیگر از صور علم دینی وحدت روش را پیشنهاد میكنند. این روش واحد در برخی پیشنهادها روش علوم دینی است. مثلا آن صورت از علم دینی كه پیشنهاد میكند روش فقهی متبع در كتابهای فقه سنتی الگوی پیریزی علم دینی باشد بر روش دینی تكیه میكنند و داور نهایی را دین و روش دینی میشمارند، هرچند نظرورزیهای عقلی و تجربی را قراین و وسایطی برای تفسیر متون دینی بشناسند، در نهایت تایید گزارههای علم دینی را برعهده روش تفسیر متون دینی میگمارند. روش واحد پیشنهادی در صورتهای دیگری از علم دینی روش تجربی است. از این صورت علم دینی انتظار میرود كه علمی تجربی فراهم آورد، علمی كه از روشهای علوم تجربی استفاده میكند و مدعی استبا تكیه بر دین، علم تجربی رقیبی را تولید خواهد كرد كه سمت و سو و احیانا ساختاری متفاوت از علوم تجربی موجود خواهد داشت و چهره عالم را به گونهای متناسب با اهداف دین ترسیم خواهد نمود. این صورت نیز خود چهرههای گوناگونی میتواند داشت. عدهای به جا به جا كردن پیشفرضهای متافیزیكی دلبستهاند و عدهای رجوع به آموزههای دینی را روشی برای نظاممند كردن مقام میدانند و در مقام داوری (Context of Justification) به روش تجربی تكیه میكنند و از این راه كارآمدی محصول علمی خود را میجویند. هریك از صور علم دینی با ابهامها و پرسشهایی روبرویند برخی از این پرسشها با تحلیل درست مدعا پاسخی قطعی خواهد یافت و برخی دیگر نیازمند زمان و در انتظار رهآورد عملی مدعای علم دینی است. مقالاتی كه در این شماره از فصلنامه «حوزه و دانشگاه» تقدیم خوانندگان گرامی میشود عمدتا (مستقیم یا غیر مستقیم) مربوط است به پیشفرضهای علم دینی و چند و چون علم شناسانه و دینشناسانه مدعای علم دینی. بیشك «علم دینی» نیازمند بحثهای نظری بیشتری است، افزون بر آنكه مدعیان نباید از آزمودن مدعای خود در میدان عمل غفلت كنند. امید میرود انتشار این مجموعه به گرم كردن مباحث مربوط به این موضوع یاری دهد و در شمارههای آینده شاهد بالندگی بیشتر نظرپردازی در این قلمرو باشیم.



همچنین مشاهده کنید