پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نگر آنجا چه می‌بینی


نگر آنجا چه می‌بینی

به هنگامی که نور آذرخش
آن بیشه را
از سایه عریان کرد
و باران خواب پر آب گیاهان را
به دشت آفتابی برد
و باد صبحگاهان
شاخ پر پیچ گوزنان را
به عطر دشت‌ها آمیخت
در آن خاموش گه تاریک …

به هنگامی که نور آذرخش

آن بیشه را

از سایه عریان کرد

و باران خواب پر آب گیاهان را

به دشت آفتابی برد

و باد صبحگاهان

شاخ پر پیچ گوزنان را

به عطر دشت‌ها آمیخت

در آن خاموش گه تاریک گه روشن

نگر آنجا چه می‌بینی ؟

شهیدی یا نه؟

روح لاله ای در پیکر مردی

تجلی کرده

از آیینه بیداری و دیدار

در آن باران و در آن میغ تر دامن

نگر آنجا چه می‌بینی؟

درون روستای خواب

درختان فلج و بیمار و

آن طفلان خردینک

گرسنه زیر بار کار

و مردانی که با دستان خود

سازند پیش چشم خود دیوار

و بالاتر و بالاتر

تو در آن سوی آن دیوار آبستن

نگر آنجا چه می‌بینی؟

‏محمدرضا شفیعی کدکنی