پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

نگاهی به پدیده وحی


نگاهی به پدیده وحی

بیش تر اندیشمندان مسلمان, بر ناشناختنی بودن ماهیّت وحی تأكید میورزند و برای نزدیك شدن به آن, راهی جز بهره گیری از معارف دینی نمی شناسند با وجود این, كم نبوده اند كسانی كه رویكردی عقلی ـ فلسفی را پیشه خود ساخته و یا در جست وجوی تبیینی علمی از این پدیده برآمده اند

●معنای لغوی

وحی در زبان عرب و نیز در قرآن كریم، دارای كاربردهای گوناگونی است كه در نگاه آغازین با یكدیگر متفاوت می نماید، اما لغت شناسان، عنصر مشترك این معانی را «پیام سریع و نهانی» دانسته اند. ۱ این پیام شكل های گوناگونی به خود می گیرد و در گفتار و نوشتار و اشاره با چشم و ابرو جلوه گر می شود، چنان كه شاعر عرب می گوید:

نظرت الیها نظرهٔ فتحیّرت دقائق فكری فی بدیع صفاتها

فأوحی الیها الطّرف انی احبّها فاثّر ذاك الوحی فی وجناتها۲

●كاربردهای گونان وحی در قرآن كریم

قرآن كریم بی آن كه از معنای اصلی واژه وحی چشم بپوشد و مفهوم تازه ای را جانشین آن سازد، افزون بر آنچه كه پیامبران دریافت می دارند، اموری همچون غریزه حیوانی و وسوسه های شیطانی را نیز وحی می نامد. در اینجا نمونه هایی از این كاربرد را از نظر می گذرانیم:

۱. تدبیر امور جهان

«فقضیهنّ سبع سموت فی یومین و اوحی فی كل سماء امرها»۳ آن گاه آن ها را به صورت آسمان های هفت گانه در دو روز سامان بخشید و در هر آسمانی امرش را وحی كرد. مفسران از این آیه، تفسیرهای گوناگونی به دست داده اند كه بر اساس یكی از آن ها، مقصود از «اوحی فی كل سماء امرها» این است كه خداوند در هر یك از آسمان های هفت گانه، آنچه مقتضای حكمتش بود آفرید۴ و به تدبیر امور آن پرداخت. در برخی از روایات، آنچه در این آیه آمده، «وحی التقدیر» نام گرفته است.۵

۲. هدایت غریزی

«و اوحی ربك الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و ممّا یعرشون»۶ و پروردگارت به زنبور عسل الهام كرد كه از كوه ها و درختان و آنچه برمی افرازند [برای خود ]خانه بساز. شیخ مفید با اشاره به این كه می توان هرگونه هدایت گری پنهانی را وحی نامید، كاربرد این واژه برای زنبور عسل را از آن رو می داند كه راهیابی غریزی هر حیوانی، ویژه خود او است و دیگران از چند و چون آن آگاهی ندارند.۷

۳. الهام در قلب

«و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیمّ»۸ و به مادر موسی الهام كردیم كه او را شیر بده و چون بر او بیمناك شدی، او را [در جعبه ای] به دریا بیفكن. بیش تر مفسرّان دراین نكته كه مادر موسی(علیه السلام)پیامبر نبوده است، با یكدیگر هم آوایند،۹ اما در تفسیر وحی بر وی، راه های گوناگونی پیموده اند كه یكی از آن ها الهام در خواب یا بیداری است.۱۰

۴. اشاره

«فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحّوا بكرهٔ و عشیاً»۱۱[ زكریا] از محراب به نزد مؤمنین بیرون آمد و به آنان اشاره كرد كه بامدادان و شامگاهان [او را ]نیایش كنید. وحی در این آیه به معنای اشاره است; زیرا، پس از آن كه فرشتگان تولّد یحیی را به حضرت زكریا بشارت دادند، وی از خداوند آیه و نشانه ای درخواست نمود تا به كمك آن، حق را از باطل تشخیص دهد و بر وحیانی بودن این بشارت اطمینان یابد. در پاسخ به این درخواست، زبان او سه روز از سخن گفتن جز به یاد خدا باز ماند و ناچار با مردم به اشاره سخن می راند،۱۲ چنان كه در سوره آل عمران می فرماید: «نشانه تو این است كه سه روز با مردم سخن نگویی مگر به اشاره، و پروردگارت را بسیار یاد كن و شامگاهان و بامدادان او را تسبیح گوی.»۱۳

۵. وسوسه شیطانی

«و كذلك جعلنا لكل نبی عدواً شیاطین الانس و الجنّ یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غروراً»۱۴ و بدین سان دشمنان برای هر پیامبر از شیاطین انس و جنّ پدید آوردیم، كه بعضی به بعضی دیگر سخنان آراسته ظاهر فریب، پیام و الهام می دهند.

۶. پیام الهی برای فرشتگان

اذ یوحی ربك الی الملائكهٔ انّی معكم فثبتّوا الذین امنوا»۱۵ چنین بود كه پروردگارت به فرشتگان وحی فرستاد كه من با شما هستم، مؤمنان را ثابت قدم بدارید.

۷. سخن خدا با پیامبران

«انّا اوحینا الیك كما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده و اوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان»۱۶ ما به تو وحی فرستادیم، همچنان كه به نوح و پیامبران بعد از او. نیز به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان نیز وحی فرستادیم.

وحی در قرآن كریم، بیش از همه در این معنا به كار رفته و مقصود اصلی این نوشتار نیز بررسی همین نوع است. در این معنای رایج، میان گونه های متفاوت سخن گفتن خدا با آدمیان، تفاوتی نهاده نشده و همه به یك نام خوانده شده اند. اما در یكی از آیات قرآن (شوری: ۵۱)، واژه وحی معنای كم دامنه تری یافته و یكی از سه شیوه ای شمرده شده است كه خداوند در قالب آن با بندگان خویش سخن می گوید. سخن بیش تر درباره این آیه را به مباحث آینده وامی گذاریم.

●امكان وحی۱۷

برای كسانی كه خدا را با قدرت نامتناهی اش شناخته اند، پدیده ای به نام وحی، محال و ناشدنی به شمار نمی آید.۱۸ به راستی چرا كسانی نتوانند از راهی به جز حس و عقل، به معارفی دست یابند و با نشانه هایی تردیدناپذیر، بهره مندی خود از این منبع سرشار را به دیگران بنمایانند؟

«اكان للناس عجباً ان اوحینا الی رجل منهم ان انذر الناس و بشّر الذین امنوا انّ لهم قدم صدق عند ربهم قال الكافرون انّ هذا لساحرٌ مبین»۱۹ آیا برای مردمان شگفت آور است كه به مردی از ایشان وحی فرستادیم كه مردم را هشدار ده و مؤمنان را بشارت ده كه نزد پروردگارشان مقام و منزلتی راستین دارند و كافران گفتند این جادوگری آشكار است.

«اینكه مردم در انسانیّت مشترك هستند، منطقاً این نتیجه را نمی دهد كه خدا نباید به یك انسان مرحله خاصی از علم و حكمت و ایمان را عطا كند. و وقتی خداوند این مرحله را عملاً به انسانی عطا فرمود، این حادثه چندان عجیب و غیرعادّی نبود كه مردم شگفت زده شوند و كافران بگویند: این چیزی مانند سحر است.»۲۰

همسری با انبیا برداشتند اولیا را همچو خود پنداشتند

گفته اینك ما بشر، ایشان بشر ما و ایشان بسته خوابیم و خور

این ندانستند ایشان از عما هست فرقی در میان بی منتها

هر دو گون زنبور خوردند از محل لیك شد زان نیش و زین دیگر عسل۲۱

ناتوانی از درك چگونگی دریافت وحی نیز نمی تواند بهانه ای برای انكار آن قرار گیرد. مگر نه این است كه وحی، گونه ای از هدایت الهی است و ما نمونه ای فروتر از این هدایت گری را در موجودات دیگر نیز سراغ داریم؟ آیا علم تجربی به چگونگی راهیابی غریزی حیوانات پی برده است تا تجزیه و تحلیل علمی پدیده وحی را در سر بپروراند؟۲۲

●دلیل نیازمندی به وحی

آدمی به گونه ای فطری در پی سعادت خویش است و چرخ زندگی او به گرد محور كمال خواهی می گردد. از سوی دیگر، ابزاری كه برای شناخت در اختیار همگان قرار گرفته، در پی ریزی برنامه ای همه جانبه برای زندگی این جهان نیز ناكارآمد است، چه رسد به این كه دورنمای زندگی آن جهانی را ترسیم نماید. از این رو، توجه به حكمت الهی ما را به منبعی دیگر از معرفت رهنمون می كند كه در منابع دینی از آن با نام وحی یاد شده است.۲۳

قرآن كریم با اشاره به این دلیل عقلی، باز شدن راه وحی را موجب بسته شدن در عذر مردمان می داند و بر این نكته مهر تأیید می نهد كه اگر پیامبران الهی نبودند، مردم می توانستند نارسایی حس و عقل را سبب گمراهی خود بخوانند و برای بی ایمانی خویش دلیلی روشن فراهم نمایند: «رسلاً مبشرین و منذرین لئلا یكون للناس علی الله حجهٔ بعد الرسل.»۲۴ بیانی دیگر از دلیل نیازمندی به وحی را در كلام شهید مطهری پی می گیریم:

اعتقاد به وحی و نبوت، از نوعی بینش درباره جهان و انسان ناشی می شود; یعنی اصل هدایت عامّه در سراسر هستی... خداوند متعال به حكم این كه واجب الوجود بالذات است و واجب الوجود بالذات، واجب من جمیع الجهات است، فیّاض علی الاطلاق است و به هر نوعی از موجودات در حدّی كه برای آن موجود، ممكن و شایسته است، تفضّل و عنایت دارد و موجودات را در مسیر كمالشان هدایت می كند... از این رو است كه قرآن واژه وحی را همچنان كه در مورد هدایت انسان به كار برده است، در مورد هدایت جمادات و نباتات و حیوانات به كار برده است... عالی ترین درجه وحی همان است كه به سلسله پیامبران می شود.۲۵

●ماهیّت وحی

بیش تر اندیشمندان مسلمان، بر ناشناختنی بودن ماهیّت وحی تأكید میورزند و برای نزدیك شدن به آن، راهی جز بهره گیری از معارف دینی نمی شناسند. با وجود این، كم نبوده اند كسانی كه رویكردی عقلی ـ فلسفی را پیشه خود ساخته و یا در جست‌وجوی تبیینی علمی از این پدیده برآمده اند. در این جا به چند دیدگاه در این باره اشاره می كنیم:

۱. شگرد مصلحان برای هدایت جامعه۲۶

به باور بسیاری از خردگرایان قرن هجدهم اروپا، همه رهبران دینی و به ویژه پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله) فریب كارانی بیش نبوده اند كه ارتباط با منبع وحی را وسیله ای برای رسیدن به مقاصد خویش ساخته اند. هدف از به كارگیری این شگرد، گاه امری پسندیده و مقدس بوده است; زیرا این مصلحان نیك اندیش، برای نجات جامعه از گرداب مشكلات و فسادهای اخلاقی چاره ای جز این نمی دیدند كه خود را پیام آور وحی آسمانی بخوانند.۲۷

۲. تجلّی شخصیت باطنی۲۸

برخی دیگر از اندیشمندان غربی، با تأكید بر صداقت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله)، این نكته را خاطرنشان می سازند. كه بی تردید آن حضرت بر این باور بوده است كه پیام هایی را از مبدئی والا دریافت می دارد; اما صداقت او دلیل بر حقانیّت پندارهایش نیست.۲۹ در واقع، آدمی افزون بر شخصیت عادی اش، دارای شخصیتی باطنی است كه او را از پس حجاب های جسمانی، به اندیشه های زیبا و روحانی رهنمون می گردد و از او در بن بست ها و دشواری ها دستگیری می كند. این، همان نیرویی است كه در روح پیامبران اندیشه هایی پدید می آورد كه به گمان آنان وحی الهی است. بر این اساس، آنچه كه پیامبران آن را راهنمایی الهی می پندارند چیزی جز تجلّی حالات و خصوصیات روانی نیست.۳۰

۳. تجربه دینی۳۱

برخلاف دو نظریه پیشین، این دیدگاه وحی را امری ماوراء طبیعی می داند و پیامبر را پل میان زمین و آسمان می شمارد. اما آنچه طرفداران این نظریه را از رویكرد سنّتی مسلمانان و مسیحیان دور می سازند، تأكید بر تجربه دینی و پافشاری بر تأثیر محدودیت های تاریخی، زبانی، اجتماعی و جسمانی پیامبر بر تفسیر وی از این تجربه است.۳۲

برخی از دانشمندان مسیحی، این ویژگی را امتیازی برای وحی مسیحی به شمار آورده، می گویند:

به خلاف اسلام، در مسیحیت شخص یك نقش ویژه ای در وحی دارد و پیامبر همانند قطعه اسفنج نیست كه صرفاً حامل و ناقل آب است، بدون این كه در آن تأثیری بگذارد. بلكه پیامبران تجربیاتی را كه به الهام دریافت می كنند، بالغات استعاری و رمزی بیان می كنند.۳۳

وقتی وحی به تجربه دینی پیامبر تفسیر شود و ابلاغ وحی، «تعبیر» تجربه های شخصی و مشاهدات درونی پیامبر قلمداد گردد، گریزی از اعتقاد به خطاپذیری وی نخواهد بود، چنان كه یكی از محققان مسیحی در این زمینه می گوید:

اعتنای خداوند این نبوده است كه یك كتاب معصوم اِملا كند، یا تعالیم تخطی ناپذیر و خطاناپذیری القا كند... وحی الوهی و واكنش انسانی همواره در هم تنیده بوده است. یك مواجهه كه به مشیّت و مبادرت الهی بوده، توسط بشر جایزالخطا، تجربه، تعبیر و توصیف شده است.۳۴

گفتنی است كه برخی از روشنفكران به اصطلاح مسلمان، پا را از این نیز فراتر نهاده، و تفسیر و تعبیر این تجربه را به دست آدمیان طول تاریخ سپرده اند. براساس این دیدگاه، راز خاتمیّت دین اسلام در این نكته نهفته است كه وحی اسلامی، به گونه تعبیر نشده در اختیار همگان قرار گرفته است تا در هر دورانی، تفسیری مناسب از آن، ارائه گردد; یعنی، برخلاف پیامبران دیگر كه برداشت خود را از تجربه باطنی شان را پیش كش امّت ها می كردند، درباره پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله)، تقدیر الهی بر این قرار گرفته است كه «عین تجربه باطنی پیامبر، بدون تفسیر در اختیار مردم قرار گیرد... گویی كه آن تجربه برای ما و برای هر نسلی و در عصری تكرار می شود.»۳۵

نویسنده:حسن یوسفیان

پی نوشت ها

۱ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، الثانیهٔ، ۱۴۰۳ ق، ج ۷، ص ۴۰

۲ـ الراغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، الدارالشامیهٔ، ۱۴۱۶ ق، ص ۸۵۸; ر. ك: الصحاح، ج ۶، ص ۲۵۱۹ و القاموس المحیط، ج ۴، ص ۳۹۹

۳ـ پژوهش هایی درباره قرآن و وحی، صبحی صالح، ترجمه محمد مجتهد شبستری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سوم، ۱۳۷۳، ص ۳۱. ترجمه: در او نگریستم و زوایای اندیشه ام از صفات نیكویشی در شگفت ماند. پس چشم با اشاره پیغام دوستی فرستاد و همان در گونه هایش اثر گذاشت.

۴ـ فصلّت: ۱۲ (ترجمه خرمشاهی)

۵ـ محمدحسین طباطبایی، المیزان، منشورات جماعهٔ المدرسین، بی تا، ج ۱۷، ص ۳۶۷

۶ـ پیشین، بحارالانوار، ج ۹۰، ص ۱۶

۷ـ نحل: ۶۸ (ترجمه خرمشاهی)

۸ـ الشیخ المفید، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳، تصحیح الاعتقاد، ص۹۹

۹ـ قصص: ۷ (ترجمه خرمشاهی)

۱۰ـ از میان هزاران پیامبری كه برای هدایت مردم مبعوث شده اند، جز با نام و سرگذشت شمار اندكی از آنان آشنا نیستیم. با این همه، چندان دور از ذهن نیست كه بگوییم هیچ زنی به مقام پیامبری دست نیافته است; زیرا افزون بر این كه همه پیامبرانی كه با آنان آشنایی داریم، از جنس مرد بوده اند. قران كریم در وصف انبیاء، واژه «رجال» را به كار می گیرد و این تعبیر هر چند می تواند معنای فراجنسی بیابد و همه شخصیت های زن و مرد را در بر بگیرد. اما معنای حقیقی و رایج آن، «مردان» (در برابر زنان) است. شاید سرّ این كه خدای دانا و حكیم زنان را پیام وحی قرار نداده است. این باشد كه رسالت كاری اجرایی است و رهبری جنگ و صلح و درگیری با مردمان گوناگون را به همراه دارد و در این راه، صلابت مردانه بیش تر به كار می آید تا لطافت زنانه. ر. ك. به: زن در آیینه جلال و جمال، ص ۱۴۴

۱۱ـ فخرالدین الرازی، التفسیرالكبیر، بیروت، دارالكتب العلمیهٔ، ۱۴۱۱ ق، ج ۲۲، ص ۴۶ـ۴۵

۱۲ـ مریم: ۱۱ (ترجمه خرمشاهی)

۱۳ـ پیشین، المیزان، ج ۱۴، ص ۱۸

۱۴ـ آل عمران ۴۱: (ترجمه خرمشاهی)

۱۵ـ انعام: ۱۱۲ (ترجمه خرمشاهی)

۱۶ـ انفال: ۱۲ (ترجمه خرمشاهی)

۱۷ـ نساء: ۱۶۳ (ترجمه خرمشاهی)

۱۸ـ ر.ك. به: دائرهٔ المعارف القرن العشرین، ج ۱۰، ص ۷۱۰ ـ ۷۰۷

۱۹ـ مهدی بازرگان، شناختوحی، تهران، رسالت قلم، بی تا، ص۱۱۲

۲۰ـ یونس: ۲ (ترجمه خرمشاهی)

۲۱ـ پژوهش هایی درباره قرآن و وحی، صبحی صالح، ترجمه محمد مجتهد شبستری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سوم، ۱۳۷۳، ص ۲۹

۲۲ـ جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، تهران، نگاه و علم، پنجم، ۱۳۷۳، دفتر اول، ابیات ۲۶۸ ـ ۲۶۵

۲۳ـ ر. ك. به: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، صدرا، ۱۳۷۴، ج ۴: نبوت، ص ۴۲۱

۲۴ـ حسن یوسفیان و احمدحسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان، تهران و قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۱

۲۵ـ نساء: ۱۶۵

۲۶ـ ر. ك. به: پیشین، مجموعه آثار، ج ۴: نبوت، ص ۳۵۴ ـ ۳۵۳

۲۷ـ مرتضی مطهری، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، قم، صدرا، ۱۳۵۷، (۳: وحی و نبوت)، ص ۹ـ۷

۲۸.Muhammad;Maxime Rodinson, p. ۱۵

۲۹ـ مشابه این دیدگاه، نظریه ای است كه وحی را «تخیّل خلّاق» پیامبرمی نامد. ر.ك.به:محمدوپیامبر وسیاستمدار،ص ۲۹۹ ـ ۲۹۷

۳۰." Their sincerity is no proof that these messages really come from where they are Claimed to Come" (Muhammad; Maxime Rodinson, p.۱۱)

۳۱ـ محمد فرید وجدی، دائرهٔ المعارف القرن العشرین، مصر، مطبعهٔ دائرهٔ معارف القرن العشرین، ۱۳۴۳ ق، ج ۱۰، ص ۷۱۴

۳۲ـ برای آشنایی بیش تر با این نظریه و نقد آن، ر. ك. به: پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۱۴۹ ـ ۱۴۰

۳۳ـ محمد مجتهد شبستری، «پلورالیسم دینی»، در كیان، شماره ۲۸، ص ۴

۳۴ـ محمدباقر سعیدی روشن، تحلیل وحی، تهران و قم، مؤسسه فرهنگی اندیشه، ۱۳۷۵، ص ۱۷۴ ـ ۱۷۳، مونتگمری وات درباره مقدار تأثیر شخصیت پیامبر بر وحی قرآنی، سه دیدگاه را مطرح می سازد كه برای آشنایی با آن، ر. ك: Muhammad At Mecca, p.۵۳

۳۵. علم و دین، ایان باربور، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، ۱۳۶۲، ص ۲۶۹

۳۶ـ عبدالكریم سروش، فربه تر از ایدئولوژی، تهران، صراط، ۱۳۷۳، ص ۷۸ ـ ۷۷

۳۷و ۳۸ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، الثانیهٔ، ۱۴۰۳ ق، ج ۱۸، ص ۲۶۲ / ج ۱۱، ص ۵۶

۳۹ـ محمدتقی مصباح، آموزش عقاید، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چ هشتم، ۱۳۷۱، ج ۱ و ۲، ص ۲۶۴

۴۰ـ نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی،چهارم،۱۳۷۲،خطبه۱۹۲، ترجمه شهیدی

۴۱ـ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران و قم، صدرا، ۱۳۷۴، ج ۴: نبوت، ص ۳۵۶

۴۲ـ شعراء: ۱۹۴ ـ ۱۹۳

۴۳ـ شوری: ۵۱ (ترجمه فولادوند)

۴۴و ۴۵ـ محمدحسین طباطبایی، المیزان، منشورات جماعهٔ المدرسین،بی تا، ج۱۸،ص ۷۴ ـ۷۳ / ج ۱۴، ص ۱۳۹ ـ ۱۳۸

۴۶ـ ابراهیم امینی، وحی در ادیان آسمانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۷، ص ۱۰۸

۴۷ـ ابن الاثیر الجوزی، جامع الاصول من احادیث الرسول، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الرابعهٔ، ۱۴۰۴ ق، ج ۱۲، ص ۴۲

۴۸ـ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، الثانیهٔ، ۱۴۰۳ ق، ج ۱۸، ص ۲۶۳ و ج ۲۰، ص ۲۸۷; پژوهش های درباره قرآن و وحی، ص ۳۶ و مناقب آل ابی طالب، ج ۱، ص ۴۱

۴۹ـ پیشین، بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۵۶ و ۲۶۰ و ۲۶۸

۵۰ـ محمد پیامبر و سیاستمدار، ص ۲۲

۵۱ـ مهدی بازرگان، شناخت وحی، پیشین، ص ۴۷

۵۲ـ پژوهش هایی درباره قرآن و وحی، پیشین، ص ۵۱ ـ ۴۸

۵۳ـ جلال الدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، دمشق و بیروت، دار ابن كثیر، الثالثه، ۱۴۱۶ ق، ج ۱، ص ۷۴ ـ ۲۵

۵۴ـ علم و دین، ص ۷۷

۵۵ـ ابوالعلاء المعریّ، لزوم مالایلزم، دمشق، دار طلایی، الثانیهٔ، ۱۹۸۸ م، ج ۳، ص ۱۲۶۹

۵۶ـ پدیدارشناسی، روزه ورنو و ژان وال، ترجمه محمد مجتهد شبستری،تهران،دفتر نشر فرهنگ اسلامی، سوم، ۱۳۷۳، ص ۱۲۹

۵۷. Dictionary, of Religion And philosophy, p. ۲۴۱

۵۸ـ محمدبن یعقوب الكلینی، الكافی، تهران، دارالكتب الاسلامیه، بی تا، ج ۱، ص ۶۰، العقل و الجهل، ح ۱۲

۵۹ـ پیشین، نهج البلاغه، خطبه ۴۹، ترجمه شهیدی

منبع:ماهنامه معرفت ، ‌شماره ۵۱


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.