پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
این نوابغ خود ویرانگر
«گرگ والاستریت»، تازهترین فیلم مارتین اسکورسیزی در حال فیلمبرداری است. این فیلم که داستان آن در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی میگذرد، بر اساس کتاب خاطرات جردن بلفورت ساخته میشود. کسی که در سال ۱۹۹۸ به جرم جعل اوراق بهادار و پولشویی به ۲۲ ماه زندان محکوم شد. لئوناردو دیکاپریو در این فیلم نقش بلفورت را ایفا میکند و یک تیم قدر بازیگری هم در کنار او در این فیلم حضور دارند: متیو مککانهی، ژان دوژاردن، جونا هیل، راب راینر و البته جین هکمن که از صدایش در نقش راوی فیلم استفاده میشود. ساخت این فیلم بعد از ماجراهای اخیر والاستریت بسیار کنجکاویبرانگیز است. این در حالی است که اسکورسیزی پیش از این چندین بار سراغ فیلمهای زندگینامهای رفته است و جالب است که چند تا از مهمترین فیلمهایش را با برداشت از زندگی اشخاص واقعی ساخته است. البته همه اینها به جز مستندهای درخشانی است که اسکورسیزی درباره شخصیتهای مختلف ساخته است.
● گاو خشمگین (۱۹۸۰)
اثر تکاندهنده اسکورسیزی،زندگی جیک لاموتا را به تصویر میکشد. بوکسوری که تا قهرمانی میانوزن دنیا پیش میرود. اما مشکلات روحی و تصمیمات عجیبش، او را به قهقرا میکشاند. اسکورسیزی بدون هیچ پردهپوشی داستان ظهور و سقوط لاموتا را روایت میکند. اما جادوی اسکورسیزی این است که با ظرافت یک بندباز روی خط راه میرود. در تایید خرقعادت اسکورسیزی همین بس که او در «گاو خشمگین» بر خلاف تقریباً تمام فیلمهای ورزشی که میشناسیم، به جای اینکه شخصیت اصلی فیلم را به شکل یک قهرمان فعال به تصویر بکشد، از جیک لاموتا شمایل یک ضد قهرمان (ANTIHERO) را میسازد. جیک لاموتا (اگر حضور بازیگر محبوبی چون رابرت دنیرو را در این نقش کنار بگذاریم) هرگز واجد خصوصیات یک کاراکتر دوستداشتنی نیست. او همسرش را کتک میزند، به همه اطرافیانش بدبین است، در یکی از مبارزاتش به خاطر حسادت، کینه و بدبینی بیپایه و اساسش، رقیبش را در رینگ بوکس از ریخت و قیافه میاندازد و جایی دیگر فقط به خاطر خشمی که از خودش دارد، اجازه میدهد تا حریفش او را ناکار کند. با این وجود جیک لاموتا یک شخصیت همدلیبرانگیز است. در درجه اول به خاطر اینکه اسکورسیزی، لاموتا را به صورت یک خودویرانگر نشان میدهد. ایدهای که به خیلی از فیلمهای دهه هفتادی اصیل، عمق و غنایی تازه بخشید: از «سرپیکو» و «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» گرفته تا «لنی» و «... و عدالت برای همه» و البته سه تا از فیلمهای دهه هفتادی خود اسکورسیزی: «خیابانهای پایین شهر»، «راننده تاکسی» و «نیویورک نیویورک». وقتی که جیک لاموتا در انتهای فیلم، زمانی که همه چیزش را از دست داده و به زندان افتاده، با مشت به دیوار زندان میکوبد و فقط از خودش میپرسد:«چرا؟»، تماشاگر میداند که چرا این اتفاق افتاده است. میداند که کدام اشتباهات از سوی جیک لاموتا منجر به فرا رسیدن این لحظه شدهاند. اما در عین حال این را هم درک میکند که خود جیک لاموتا نمیداند چه اشتباهاتی انجام داده است. از دید لاموتا، همه اقدامات او در طول فیلم منطقی و قابل توجیه بودهاند و در طول فیلم که همه چیز را از دید جیک میبینیم. کسی که مشتزنی برایش فراتر از یک ورزش، چیزی در مایههای یک آیین بود. آیینی برای حفظ مردانگی و هویتش. همین، ماجرا را حسابی پیچیده میکند.
● رفقای خوب (۱۹۹۰)
فیلم بر اساس زندگی هنری هیل ساخته شده است. گنگستری که درازای کسب مصونیت قضایی و حفاظت پلیس از جان او، علیه همکارانش شهادت داد و به سازمان جاسوسی آمریکا پیوست. مضمون کلیدی فیلم، داستان همیشگی فیلمهای گنگستری است: ماجرای ظهور و سقوط یک مرد. اما اسکورسیزی در «رفقای خوب» روی دیگر زندگی گنگسترها را نشان میدهد. اگر در خیلی از آثار معمول گنگستری، آنچه که تماشاگر را به سمت گنگسترها جذب میکند، از یک طرف بیقید و بندی آنها در دنیایی پر از محدودیت و از سوی دیگر زرق و برق ظاهری زندگیشان بود، این بار دنیای گنگسترها جهانی است پر از قید و بند و از نظر ظاهری بدون جذابیتهای معمول یک اثر گنگستری. تمایز میان «رفقای خوب» و آثار دیگر گنگستری وارد ماجرای اصلی فیلم هم شده است. اقدام هنری هیل در فروختن رفقایش، هر چقدر هم منطق قانعکنندهای داشته باشد، یکی از ناجوانمردانهترین اقداماتی است که یک گنگستر روی پرده سینما انجام داده است! زمانی جیمی کانوی (رابرت دنیرو) که معقولترین و موجهترین شخصیت گروه است، به هنری هیل دو توصیه مهم کرده بود: اینکه هیچوقت به رفقایش خیانت نکند و همیشه دهانش را بسته نگه دارد. کار از این ناجوانمردانهتر که هنری هیل با تصمیم نهاییاش هر دو توصیه جیمی را زیر پا میگذارد؟
● هوانورد (۲۰۰۴)
هوارد هیوز یکی از مهمترین افراد قرن بیستم بود که در هر زمینهای دست داشت. از پرواز با هواپیما تا تولید فیلمهای سینمایی. اما اسکورسیزی بخشی از داستان زندگی هیوز را برداشته و به یک پروژه شخصی تبدیل کرده است. فیلمی درباره مردی جاهطلب که وقتی نمیتواند بهطور کامل آرزوهایش را برآورده کند، رو به خود ویرانگری میآورد. در طول تاریخ دلایل متعددی برای انزوا و وسواس عجیب و غریب هیوز مطرح شده است. اما حسی که اسکورسیزی در «هوانورد» به تماشاگر منتقل میکند، همدلی با مردی است که تعدد ایدهها در ذهنش و ناتوانی او به جامه عمل پوشاندن به همه این ایدهها، باعث بروز مشکلات بعدی شدند. در حالی که «هوانورد» در کارنامه اسکورسیزی فیلمی متفاوت به نظر میرسد، هوارد هیوز را به یقین میتوان یکی از شخصیتهای نمونه سینمای اسکورسیزی به شمار آورد. مثل خیلی از شخصیتهای مهم سینمای اسکورسیزی (از جیک لاموتای «گاو خشمگین» گرفته تا تدی دانیلز «جزیره شاتر»)، هوارد هیوزِ «هوانورد» هم کسی است که تنها میخواهد آنطور که در کنه وجودش است، زندگی کند و نمیداند چرا این کار اینقدر مشکل است.۱
● هوگو (۲۰۱۱)
«هوگو» البته بر اساس یک داستان تخیلی ساخته شده و قاعدتاً نباید در میان فیلمهای زندگینامهای اسکورسیزی قرار بگیرد. اما مسئله اینجاست که بخشی از این داستان، مبتنی بر واقعیت است. بخشی که به زندگی و مصائب ژرژ مهلیس به عنوان مهمترین کارگردان دهه اول سینما میپردازد. کسی که نتوانست همگام با سینما حرکت کند و در نتیجه به حاشیه رانده شد تا اینکه در اواخر عمر این شانس را داشت که دوباره مورد توجه و تجلیل قرار گرفته و به جایگاهی که شایستگیاش را داشت، برسد. در دل داستان سرخوشانه و کودکانه اسکورسیزی، مهلیس تنها شخصیتی است که رگههایی از کاراکترهای همیشگی سینمای آشنای اسکورسیزی را با خود دارد. مهلیس هم فردی است که برای خود ایدههای جاهطلبانهای دارد که از فضای سینمای دوران خودش جلوتر است. اما زمانی که مهلیس از سینما عقب میافتد و اقبال عمومی را از دست میدهد، در حالتی دیوانهوار رو به خود ویرانگری آورده و استودیوی شخصیاش را نابود میکند. اما «هوگو» یک فیلم فانتزی است و از این نظر شباهت چندانی به فیلمهای نمونه اسکورسیزی ندارد. بنابراین ژرژ مهلیس هم در این فیلم سرنوشتی شیرینتر از دیگر کاراکترهای خودویرانگر سینمای اسکورسیزی پیدا میکند. به نظر میرسد همه چیز ختم به خیر شده است. اما اسکورسیزی تنها با یک جمله در میانههای فیلم، کار خودش را میکند و به پایان فیلم، لحنی کنایی میبخشد. جایی که ژرژ مهلیس رو به هوگو کابره میگوید: «پایان خوش فقط در فیلمها اتفاق میافتد.»
سید آریا قریشی
۱) من فقط میخواستم آنطور که در کنه وجودم هستم زندگی کنم. چرا این کار آنقدر مشکل بود؟ (هرمان هسه – دمیان)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست