سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

مروری بر آرای «گالیله» و «ماكس وبر» در باب علم و دین


مروری بر آرای «گالیله» و «ماكس وبر» در باب علم و دین

مقاله حاضر سعی دارد مرزهای میان علم و دین را با توجه به حوزه هایی كه هر یك پوشش می دهند, تشریح كند نویسنده بر وجود انواع علایق میان علم و دین تأكید دارد و معتقد است حوزه معرفت ممكن متعلق به علم و وظیفه دین راهنمایی و روشنگری است

مقاله حاضر سعی دارد مرزهای میان علم و دین را با توجه به حوزه هایی كه هر یك پوشش می دهند، تشریح كند. نویسنده بر وجود انواع علایق میان علم و دین تأكید دارد و معتقد است حوزه معرفت ممكن متعلق به علم و وظیفه دین راهنمایی و روشنگری است. نویسنده برای تبیین این دو موضوع بر نگاه گالیله و راه حلی كه او برای رفع تعارض ظاهری میان علم و دین ارائه می داد و موضع وبر در برابر دین اشاره می كند.

۱- بین علم و دین انواع علایق اساساً جدا و متفاوت به چشم می خورد. این علایق از حوزه های بی شباهت تجربه ناشی می شوند كه هر یك جنبه دیگری از حقیقت- واقعیت را باز می تابند و در عین حال توازی های روش شناختی چندی نیز دارا هستند. علم تا آنجا كه مقدور باشد مفاهیمی كمی، قابل اندازه گیری و سنجش را به كار می برد. علم آنچه را كه هست مطالعه می كند، نه آنچه را كه باید باشد. علم «اخلاقاً بی طرف» است به این معنی كه یافته هایش می تواند در خدمت انواع و اقسام مقاصد بشری به كار رود.دین «گزینشگر» است. با مواردی سروكار دارد كه مورد وثوق و حرمت و شیفتگی و پرستش انسان است. عقاید دینی در درجه اول با مسائل وجودی اهتدای انسان در چارچوب جست وجوی معنا و خصلت یا سرشت اساسی انسان و جهان و شناخت خویشتن و سرنوشت و زمان و تاریخ سروكار دارد. زندگی عرف اهل دین بر محور «هجرت» های بزرگ دور می زند (از تولد تا ازدواج و مرگ) و خدمت به بشر و جامعه (شفقت و عدالت) و فراتر از همه عبادت و طاعت خداوند.از نظر كانت، علم و دین حوزه های به كلی متفاوتی را در بر می گیرد و وظایف جداگانه ای را در پیش دارند، به نحوی كه هرگز نیازی به تعارض ندارند. حوزه معرفت ممكن، متعلق به علم است و علم آزادی كاملی در كشف و كاوش این حوزه با روش های خود دارد. وظیفه دین، راهنمایی و روشنگری ایثار اخلاقی ما و آرامش هر چه جامع تر بخشیدن به آن است. كانت معتقد است كه نقش عقاید دینی، گسترش تبیین های علمی نیست، بلكه این است كه حیات اخلاقی انسان را با ربط دادنش به «فرجامین حقیقت» روشن تر و ریشه دارتر كند.

الف- دو سرچشمه معرفت

۲- گالیله(۱۵۶۴-۱۶۴۲م) ریاضیدان، نجوم شناس و فیزیكدان ایتالیایی با نقد نظام بطلمیوسی و روش معمول در قرون وسطی، به روش شناختی تازه ای دست یافت. وی تبیین «غایت شناختی» را كه از ویژگی های اندیشه گذشتگان بود به تبیین «توصیفی» مبدل كرد و به جای «چرایی» اشیاء، در پی چگونگی آنها برآمد.گالیله كاتولیكی باورمند به كتاب مقدس بود كه با دیدن تعارض اندیشه های علمی با آموزه های كتاب مقدس كوشید برای این تقابل و تعارض، راه چاره ای بجوید. از این رو قلمرو دین و انتظارهای خود از دین را بیان كرد.

گالیله برای حل تعارض «علم و دین» چند راه را پیشنهاد كرد:

۱-۲- گالیله در آغاز بر این باور بود كه خداوند هم نگارنده «كتاب تكوینی طبیعت» است و هم فرستنده «كتاب تدوینی وحی» . وی در یكی از نامه هایش می نویسد:«به نظر من در بحث از مسائل فیزیكی، باید بنای كارمان را نه بر اعتبار نصوص مقدس بلكه بر تجارب حسی و برهان های ضروری بگذاریم. زیرا هم آیات كتاب مقدس و هم آیات طبیعت هر دو كلمه خداوندند.» (۱)گالیله، طبیعت را تنها منبع معرفت علمی می داند و طبیعت و متن مقدس را دو راه هم تراز برمی شمارد كه آدمی را به سوی خداوند رهنمون می سازند. بدین واسطه، گالیله «متشابهات» كتاب مقدس را در «محكمات» علم جدید، تفسیر می كرد.(۲)

۲-۲- گالیله علاوه بر تبیین روش علمی و معرفی طبیعت به عنوان تنها منبع معرفت علمی، درباره روش فهم كتاب مقدس نیز چنین می گوید:

«اگر كسی در تفسیر كتاب، همیشه افكار خود را در معنای لغوی و ساده كلمه، محصور كند، ممكن است دچار خطا شود. به همین دلیل، ممكن است افزون بر تناقض ها و مطالب دور از حقیقت، بدعت گذاری های شدیدتری نیز در كتاب مقدس پدیدار شود. برای مثال، لازم خواهد آمد كه وجود پا و دست و چشم و عواطف انسانی و جسمانی مانند: خشم، پشیمانی، تنفر و حتی از یاد رفتن آن چه در گذشته است و ناآگاهی بر آن چه پیش می آید، به خداوند نسبت داده شود.پس نباید به اتكای شهادت عبارت های كتاب مقدس كه ممكن است معنی متفاوتی در بر داشته باشد، در اشیاء مادی كه تجربه حسی، آن را در برابر دیدگان ما قرار داده یا برهان های لازم، آن را بر ما مدلل ساخته است، تردید كنیم.» (۳)اكنون اگر بنا را بر این بگذاریم كه لازم نیست استنباط های فیزیكی كه در حقیقت به ثبوت رسیده اند، با عبارت های كتاب مقدس تطبیق شوند بلكه باید عدم مداخله این عبارت ها با آن استنباط ها مدلل شود. در این صورت، پیش از آن كه یك قضیه فیزیكی مردود شناخته شود، باید ثابت شود كه كاملاً مدلل نشده است. (۴)بنابراین راه حل گالیله برای حل تعارض علم و دین، جداسازی قلمرو دین از قلمرو علم است. وی می گوید كه كتاب مقدس از حقایق علمی سخن نمی گوید، بلكه به معارف معنوی می پردازد كه برای رستگاری انسان سودمند است، حقایقی كه برتر از عقل و استدلال است و به مدد مشاهده، كشف نمی شود. گالیله بر این باور بود كه متكلمان در ستاره شناسی هیچ رأی و نظری ندارند و با ستاره شناسان بر سر چیزی رقابت نمی كنند. حتی كتاب مقدس نیز در موارد نادری كه به این گونه مطالب می پردازد، اندیشه و ادراك مخاطبان قدیمی خویش را در نظر دارد. یعنی به شیوه گفتار عامه و فهم زمان نزول، توجه می كند. بنابراین برای معرفت علمی باید روش های علمی مشاهده و تجربه را به كار گیریم. (۵) وی تأكید می كند كه الهیات، عالی ترین اندیشه های ملكوتی را در بر دارد و به همین مناسبت در میان دیگر علوم، بر جایگاه بلندی تكیه زده است. وی سپس نتیجه می گیرد كه: «پس از آشكار شدن مقام والای الهیات، می توان گفت اگر این حكمت بلندپایه، خود را به مقام اندیشه های پایین تر و حقیرتر درباره علوم فرعی فرونكاهد و به آنها توجه نكند _ چون با سعادت ابدی، ارتباطی ندارد- در این صورت، آموزندگان این حكمت نباید ادعا كنند كه حق دارند درباره مباحث مربوط به حرفه هایی كه نیاموخته و بدان عمل نكرده اند، فتوا دهند. آری، این قضیه مانند آن است كه حكمران مستبدی كه نه پزشك است و نه معمار، چون خود را آمر مطلق می داند، بنابر هوس خویش، به تجویز دارو و ساختمان سازی دست زند. در نتیجه، هم جان بیماران بی نوا را به خطر اندازد و هم موجب فرو ریختن سریع ساختمان هایی شود كه بر پا كرده است.(۶)گالیله در نامه دیگری می نویسد: «به گمان من، هیچ یك از حكیمان الهی نخواهند گفت كه علوم هندسه، ستاره شناسی، موسیقی و پزشكی در كتاب مقدس به شیوه ای عالی تر از كتاب های ارشمیدس، بطلمیوس، بوئیتوس و جالینوس بیان شده است.»(۷)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.