یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
حمایت دولتی از هنر, آری یا خیر
در پاسخ به این پرسش از هر دو سو میتوان مسائل گوناگونی را مطرح ساخت. در سوی موافق میتوان گفت که هنر سبب بزرگی، تعالی و هماهنگی روح ملت میشود که مردم را از تعلق بیش از حد به اشتغالات مادی باز میدارد؛ و عشق به زیبایی را ترغیب میکند، لذا از این رهگذر بر رفتار، سنن، اخلاقیات و حتی صنعت اثر میگذارد.
میتوان پرسید که اگر سالنهای سبک ایتالیایی و کنسرواتوارهای فرانسه نبود، به راستی چه بر سر موسیقیمان میآمد؛ یا اگر تئاتر فرانسوی نبود چه بر سر هنرهای نمایشی میآمد؛ بدون کلکسیونها، گالریها و موزههای ما وضعیت نقاشی و مجسمهسازی چه میشد؟ حتی میتوان پرسید که اساسا بدون متمرکزسازی و متعاقب آن حمایت از هنرهای زیبا، آیا آن سلیقه ناب هنری که امروزه مایه فخر فرانسه و تولیدات آن نزد جهانیان است به وجود میآمد؟ در مقایسه با چنین نتایجی، آیا بهترین کار آن نخواهد بود که با کمک مختصری از سوی هر یک از شهروندان، امری را قوام بخشیم که در چشم همه اروپاییان مایه برتری و افتخار ماست؟
برای این استدلالها، که در جای خود منکر اهمیتشان نیستم، میتوان ادلهای مخالف و به همان اندازه نیرومند نیز آورد. اولین مساله این است که در اینجا عدالت در توزیع قابل تامل است. آیا قانونگذار حق دارد که به منظور افزایش منفعت هنرمند، از مزد صنعتگر بکاهد؟ آقای لامارتین گفته است: «اگر تصمیم بگیرید از حمایت از هنر دست بکشید، کجا متوقف خواهید شد؟ آیا ناگزیر نخواهید بود که از حمایت از دانشگاهها، موزهها و کتابخانهها نیز دست بشویید؟ میتوان پاسخ داد که اگر بخواهید از هر امر خوب و سودمندی حمایت کنید چه؟ آنگاه کجا متوقف خواهید شد؟ آیا ناگزیر نخواهید شد که فهرستی از فعالیتهای کشاورزی، صنعتی، تجاری، خیریه و آموزش ردیف کنید و پس از آن آیا حتمی است که حمایت دولت به سود هنر خواهد بود؟» این پرسشی است که همچنان بیپاسخ مانده و همه میبینیم که موفقترین تئاترها آنهایی هستند که بر منابع خود تکیه دارند.
به علاوه اگر به ملاحظات کلیتر نظر بیفکنیم، میبینیم که نیازها، یکی از دیگری مایه میگیرند و به خصوص در جاهایی ریشه دارند که محدودهشان خصوصیتر و کوچکتر از آن است که منابع عمومی قادر به ارضای آنها باشد، لذا دولت نباید در این وادی وارد شود؛ زیرا نمیتوان در مجموعه شرایط حاضر با مالیاتبندی به ترغیب هنرهای ضروری پرداخت، بیآنکه ناخواسته به هنرهای لوکس نیز یاری نرساند و این امر یعنی دخالت در سیر طبیعی تمدن. از نظر من، این انتقال مصنوعی نیازها، سلایق، کار و تولید مردم را در جایگاهی زودرس و بس خطرناک مینشاند، بیآنکه بر پایهای مستحکم تکیه داشته باشد.
این دلایل متعلق به آن دسته از مبلغان مداخله دولتی است که سلسله مراتب خاصی را برای نیازها و امیال شهروندان قائلند و معتقدند که اعمالشان در نهایت باید در آن مسیر هدایت شود. من اعتراف میکنم، از جمله کسانی هستم که فکر میکنم انتخاب و گرایش باید از پایین بیاید نه از بالا، از شهروند و نه از قانونگذار و از نظر من دیدگاه مقابل آن نابودکننده آزادی و شرافت انسانی است.
اما با استنتاجی که به همان اندازه که ناعادلانه است نادرست نیز هست، اقتصاددانها به چه محکوم میشوند؟ به اینکه وقتی میگوییم ما مخالف حمایت دولتی برای مثال از هنر هستیم، مخالفت ما با خود هنر تعبیر میشود نه با حمایت دولتی؛ لذا به ما برچسب مخالفت با فعالیتهای گوناگون را میزنند، زیرا میخواهیم آن فعالیتها آزاد و خودبسنده باشند. چنین است. اگر بگوییم دولت نباید به آموزش سوبسید بدهد، ما دشمن دانشیم. اگر بگوییم دولت نباید با سوبسیدهای خود ارزش واهی برای زمین ایجاد کند، ما دشمن کار و مالکیت هستیم. اگر بگوییم دولت نباید از هنرمندان حمایت کند، ما بربرهایی هستیم که ارزش هنر را نمیفهمیم.
در برابر چنین نتیجهگیریهایی من با تمام قوایم میایستم. حرف ما که میگوییم دولت باید از پیشرفت آزادانه همه فعالیتهای انسانی حمایت کند و فرسنگها با اندیشه مضحک دشمنی با آموزش، مالکیت، کار و هنر فاصله دارد، این است که تمام نیروهای پویای جامعه با آزادی به شکل بسیار همگونتری رشد خواهند کرد و در چنین شرایطی هیچکدام از این فعالیتها مستمسکی برای سوءاستفاده، تاراج و بینظمی نخواهند شد.
مبلغان حمایت میاندیشند که اگر از فعالیتی حمایت نشود، یا برای آن مقرراتگذاری نشده باشد، آن فعالیت نابود شده است و ما درست برعکس. ایمان آنها به قانونگذار است نه به بشر، ایمان ما به بشر است نه به قانونگذار.
آقای لامارتین گفته است: «طبق اصل اینان ما باید نمایشگاههای عمومی که مایه افتخار و ثروت این کشور هستند، را ملغی کنیم.» من میگویم آقای لامارتین، طبق چارچوبه فکری شما حمایت نکردن به معنای ملغی کردن است؛ چرا که بر این پایه فکر میکنید که هیچ چیزی مستقل از خواست دولت وجود ندارد؛ و لذا هر چه که زنده است به اراده دولت زنده است، اما من براساس همین مثالی که خودتان انتخاب کردهاید این اصل شما را زیر سوال میبرم. خواهش میکنم که توجه کنید بزرگترین و پرطرفدارترین نمایشگاه، نمایشگاهی که با روحیه کامل آزادی و جهانوطنی برپا شده است.
بازگردیم به هنرهای زیبا. همانطور که گفتم دلایل فراوانی برای هر سوی استدلال حمایت یا عدم حمایت دولت از هنر وجود دارد: خواننده آگاه باید بداند که من اینجا قصد ندارم به توضیح این دلایل، یا درستی و نادرستی هریک از آنها بپردازم.
اما آقای لامارتین ادعایی کردهاند که نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت، و به راستی ارتباط نزدیکی با جان کلام ما در اینجا دارد. او گفته است: «پرسش مربوط به جنبه اقتصادی فعالیت تئاترها در یک کلمه خلاصه میشود: کار. مهم نیست که ماهیت این کار چیست، این کار هم به اندازه هر کار دیگری در این کشور سودمند و تولیدی است. تئاترهای فرانسه معاش بیش از ۸۰ هزار کارگر با مهارتهای گوناگون را تامین میکنند؛ نقاشها، خیاطان، طراحان صحنه، سازندگان و غیره. همه اینها کار بخشی از این بدنه را راه میاندازند و به همین خاطر هم شایسته همدردی شما هستند.» همدردی شما! یعنی پولتان.
بله، حداقل بخشی از این پولهایی که شما میدهید، سرانجام به دست کارکنان تئاتر میرسد؛ البته اگر قدری دزدیها و رشوهدهیهای سر راه را کم کنیم. حتی ممکن است اگر خوب نگاه کنیم ببینیم که تمام کیک حین مسیر راه کج کرده و به طرف دیگری رفته است، و این کارکنان باید خیلی خوششانس باشند خردهریزهایی از آن نصیبشان شود، اما اجازه بدهید محض خاطر بحث هم که شده، فرض کنیم که تمامی مبالغ اهدایی به نقاشان و دکوراتورها و سایر عوامل تئاتر میرسد.
تا اینجای کار را داشته باشیم. اما این پولها از کجا میآیند؟ این سوی دیگر مساله است که درست به اندازه اولی اهمیت دارد. این مثلا، ۶۰ هزار فرانک، از کجا میآید؟ و به چه ترتیبی توسط قانونگذار تخصیص داده میشود؟ این قسمت مساله است که کسی آن را نمیبیند. باید اعتراف کنیم که تمام آنچه از دست اکثریت برمیآید این است که تصمیم بگیرد پول از جیب یک کسی خارج بشود و به جیب دیگری برود؛ و اگر آنها در این بین طرف کسی را میگیرند تنها به این دلیل است که به آن سو هدایت شدهاند.
در این صورت، روشن است آن مالیاتدهندهای که یک فرانک پرداخته آن یک فرانک را دیگر در اختیار نخواهد داشت و به اندازه همان یک فرانک از چیزی محروم شده است، در مقابل دریافتکننده این پول یک فرانک داراتر شده است. پس اجازه بدهید که با این توهم کودکانه خود را سرخوش نسازیم که این ۶۰ هزار فرانک به حال رفاه کشور مفید بوده است. این پول تنها باعث جابهجایی شادیها و لذت، و باعث جابهجایی دستمزدها میان افراد شده است.
آیا میتوان گفت که این رقم برای نوعی مصرف یا کار، ضروریتر، اخلاقیتر یا منطقیتر از نوعی مصرف یا کار دیگری بوده است؟ من شک دارم؛ من میگویم که با گرفتن این ۶۰ هزار فرانک از مالیاتدهندگان، شما دستمزد کارگران، نجاران و آهنگران را کم کردهاید و در مقابل دستمزد مثلا خوانندگان را زیاد کردهاید.
هیچ استدلالی نیست که ثابت کند این گروه اخیر بیش از قبلیها شایسته همدردی شماست. آقای لامارتین هم چنین نمیگوید. او گفته است کار تئاترها درست به اندازه هر کار دیگری، تولیدی و سودمند است؛ که همین را هم میتوان به چالش کشید، زیرا بهترین دلیل آنکه اولی به اندازه دومی بارور نیست همین است که از دومی کمک میخواهد. اکنون موضوع بحث من مقایسه میان ارزش و شایستگی ذاتی اشکال مختلف کار نیست. تمام آنچه که من اینجا میخواهم نشان دهم این است که اگر آقای لامارتین و دیگرانی که همین استدلال را دنبال میکنند، یک سوی مساله را میبینند باید به دستمزدهای از دست رفته طرف دیگر نیز نظری داشته باشند؛ آنها با ندیدن این مساله خود را مضحکه کردهاند. اینان اگر حقیقتا به دکترین خود پایبند بودند محدودیتی برای تقاضای کمکهای دولتیشان نمیشناختند؛ زیرا آنچه که برای ۶۰ هزار فرانک درست است، تحت شرایط یکسان، برای صد میلیون فرانک نیز درست است.
وقتی پای مالیات در بین است، باید بتوانید مفید بودن آن را از اساس ثابت کنید نه اینکه به این گزارهها روی بیاورید که «هزینههای عمومی از طبقه کارگر حمایت میکند.» این گزاره این واقعیت مهم را نادیده میگیرد که هزینههای عمومی همواره جایگزین هزینههای خصوصی میشوند و بنابراین، اگر خرده معاشی برای کارگری به ارمغان میآورید همان را از دیگری دریغ داشتهاید و لذا چیزی به کل طبقه کارگر نیفزودهاید. استدلالات اینچنینی اکنون بسیار مرسوم و محبوبند، اما کودکانه از آنند که بتوان با منطق از آنها دفاع کرد.
فردریک باستیا
مترجم: مجید روئینپرویزی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان وزیر خارجه دولت سیستان و بلوچستان جنگ انتخابات مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس حسن روحانی
سیل یسنا تهران هواشناسی شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو بانک مرکزی قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم دلار بازار خودرو حقوق بازنشستگان ایران خودرو
تلویزیون جهان صدا و سیما مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه روسیه آمریکا ترکیه انگلیس اوکراین نوار غزه ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال پرسپولیس رئال مادرید استقلال سپاهان لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا عکاسی تبلیغات موبایل گوگل
کبد چرب فشار خون