جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زیاده طلبی محرومیت پذیری خود خواسته


زیاده طلبی محرومیت پذیری خود خواسته

نگاهی به تجمل گرایی و توقعات بیکران در دنیای مدرن

ویلایش در یک شهرک بس بزرگ با خیابان بندی های عریض و طویل و سرشار از درختان و گل و سکوت جان پرور در یک منطقه شمال به سبک مهاراجه های هندی با بدیع ترین امکانات ساخته شده است. بهترین لوازم زندگی از کشورهای همجوار مهیا شده است. ماشین چندصد میلیونی زیر پای اوست... تماشای این ویلا، مرا یاد آن شخص می اندازد که همواره دغدغه پرداخت قسط ماشین ۷-۶ میلیونی اش را دارد. از سرکار که بیرون می آید، گاه در مسیر مسافری هم سوار می کند تا لااقل پول بنزینش تأمین شود. اما هم آن مالک میلیاردی و هم این حقوق بگیر چند صدهزار تومانی که با آنها همصحبت شده ام هر دو تقریباً یک نظر مشترک دارند؛ ثروتمند می گوید: «حوصله روبه راهی ندارم. همه چیز تکراری است.» و حقوق بگیر ساده هم می گوید: «از پس توقع اهل و عیال برنمی آیم. ماشینم خریدم، حالا می گویند عوض کنم مدل بالاتر بگیرم. بی انصاف ها! تا دیروز می گفتند چرا ماشین نداریم حالا... زندگی خیلی بی مزه شده است...»

جدای از توقعات بی پایان زندگی خانوادگی و کار و خریدهای روزمره، اگر توان و فرصت دو سه روزه سفر هم دست بدهد، مسأله جاده ها و تنوع هزاران ماشین، محل مناسب اسکان و با نرخ متعادل و منصفانه دغدغه دیگر خانواده هاست. حتی توی شهر هم در ازدحام انواع ماشین برای گردش یا خرید سور و سات منزل اگر بخواهیم بیرون برویم، جای پارک در هیچ کوچه پس کوچه ای پیدا نمی شود. کنار خیابان هم ترمز نکرده، مأمور قبض نشان می دهد. سال های پیش حوصله مان که سر می رفت به جاده های اطراف تهران می زدیم، همه چیز خوب و دلخواه و «من چقدر خوشحالم!» بود. حالا برج است و پاساژ... حالا هیچ چیز با هیچ چیز همخوانی ندارد... در سفر اجاره یک اتاق در هر گوشه شمال دست کم شبی ۶۰-۵۰هزار تومان و هتل از پیش رزرو کرده بالای ۲۵۰هزارتومان است و کنار پیاده رو چادر زدن، مشکلات ویژه خود را دارد. کمپ کجاست؟ چه ایمنی ای دارد، توی جنگل و شب هراسناک و... بهتر است توقعات را کم کنیم در خانه بنشینیم و گل بگوییم و... اگر به بهانه سینما رفتن با بلیت ۳-۲ هزار «تومانی» حداقل «۲۰»هزار تومان باید پیاده شد، پس ماندن به از رفتن است، باز البته اگر بساط توقعات پهن نشود!

● من چرا ماشین آخرین مدل ندارم!؟

«فلان کس ماشین آخرین مدل دارد من نوعی چنین ماشینی ندارم. این قیاس یعنی توقعات زیاد و این چشم و هم چشمی آسودگی روان این قبیل آدم ها را به هم می ریزد.»

این نظر «محمد اقدامی» شغل آزاد در تعریف و توصیف زیاده خواهی از نوع بیکران آن است. او ادامه می دهد: «کسی که وسع مالی و درآمدش کم می باشد و مجبور می شود دنبال کار دوم و سوم برود، دیگر آسایش فکری نخواهد داشت. کسانی هم که بیکارند و سرگشته امرار معاش خود هستند چنین وضعی خواهند داشت. بسیاری- شاید- از چنین افرادی توقع شان اشتغال است تا بعد چه انتظاری در بخش های دیگر زندگانی داشته باشند.»

● مقایسه دارا و کم دار و به هم ریختگی افکار

یک شهروند بازنشسته یکی از نهادها، با بیان این جمله سؤالی که توقعات اعمال شده به برخی از مردم ناشی از شرایط جامعه است یا خواست خودشان؟ با اشاره به این که جامعه در مراحلی برای ما ایجاد توقعات و حتی چشم و هم چشمی می کند، می گوید: «مثلاً فردی در جهت تأمین رفاه خود، انتظارات بی جا از جامعه دارد.»

«شریفی» در ادامه نظرات خود و به عنوان نمونه، اظهار می دارد: «یک فرد با ۵-۴ سر عایله در یک خانه ۶۰ یا ۴۰متری زندگی می کند ولی نگاه می کند همنوعش و همسایه اش یک خانه ویلایی دارد. این مقایسه، ناخودآگاه روی فکر آن فرد با وسع اندک اقتصادی- مالی تأثیر می گذارد.» به زعم او، این توقع را جامعه با پدیده های ساختاری پیش می آورد: «یا یک نفر وسیله نقلیه چند ده میلیونی در اختیار دارد، خیلی ها اتومبیل ۸-۷میلیونی هم ندارند. الان بسیاری از مردم حتی روی مدل خودرو هم حساس شده اند. این هم یک نوع توقع کاملاً بی جا است که به هر حال روح و فکر را برانگیخته می کند.»

● زیاده طلبی، محرومیت پذیری خودخواسته

«اما این که چرا کسانی از آنچه امکانات در زندگی شان دارند قانع نیستند و لذت نمی برند، به نظر من به خاطر زیاده خواهی است، راضی نبودن آن زمانی است که خود تصور کند امکانات اش با معاش و امورش مطابقت نمی کند یا این که برنامه های جامعه وضعی پیش آورده که جایی برای تأمین خواسته های ضروری نمی گذارد.» او ادامه می دهد: «فردی که ۵۰۰-۴۰۰هزار تومان حقوق ماهانه دارد، برنامه ریزی مناسب می کند که چگونه متعادل خرج روزمره اش کند ولی امور در جامعه وضعی پیش می آورد که مثلاً برای نام نویسی فرزندش ۱۵۰-۱۰۰هزار تومان می باید بپردازد، یا فرزند دانشگاهی دارد که باید بیش از این مبلغ برای هر نوبت درسی او بپردازد. این قبیل هزینه های فرا روزمره و نداشتن قدرت پرداخت مخارج، به نوعی باعث می شود توقعات نسبت به میزان حقوق ماهانه اش، بالا برود. چنین موارد معضل جامعه یعنی چیزهایی که نمی توانیم داشته باشیم درحالی که ضرورت حیاتی هم وجود دارند، در عین حال نیز باید گفته شود حسن نیت و سلایق مدیریت ها در برنامه ریزی های مردمی تأثیرگذار می باشند.»

● توقعات زیاد سلب آسایش و زیان جامعه

«عباسعلی مزینانی» می گوید: «توقعات بیش از حد، نخست سبب عدم آسایش و امنیت روانی شخص می شود. در مرحله بعد مردم متأسفانه با تجملات، زیاده خواهی و چشم و هم چشمی باعث زیان رساندن به جامعه و نارضایتی پروردگار می شوند.»

از این معلم می پرسم: به نظر شما اصولاً آرامش خاطر انسان در زندگی در چیست؟ می گوید: «از نظر من اصل آسایش در جلب رضایت خدا، خدمت به مردم جامعه و بیشتر آسایش در اجابت اعمال عبادی است که انگیزه آسودگی انسان می شود...»

● خوردن حسرت

موتورسیکلتش را کنار دیوار پیاده رو خاموش و قفل می کند. همکار عکاس آرام می گوید با او صحبت کنم. نگاهش می کنم، لبخندی بی صدا در چهره و انعکاس آن در چشمانش نوعی حس فروتنی را تداعی می کند که درواقع، بازتاب آن مرد از شنود گفته همراه است. «جلو می روم. حس غریبی از چیرگی نگاه ملایم اش می تراود که می گوید: «من چیزی نمی دانم که برایتان بگویم.»

«علی شیرازی» که همین موتورسیکلت کهنه اش «پیک» درآمد و معاشش است، می گوید: «واقعیت این است که مردم بعضاً ناسپاس به آنچه که دارند، هستند. از آنچه که داریم لذت نمی بریم. من به یک لقمه نان و پنیر که می خورم به فکر زیاده خواهی هستم که نصیبم شود. اکتفا نمی کنم و لذت هم نمی برم. مردم دارند فست فوت می خورند حسرت می برند. اما یک موقع است که دخل و خرج جور نیست، آن موقع مشغله فکری واقعی است: خرج یک میلیون ولی درآمد ۷۰۰-۶۰۰ هزار. خلأ بین دخل و خرج که دائماً مشغله فکر آدم می شود، دیگر این زیاده خواهی نیست».

● تلویزیون توقعات مردم را بالا می برد

اما یک طلافروش، با این پیش گفت که قبلا مردم بیشتر قانع به آنچه که در اختیارشان بود، زندگی می کردند اما به مرور یک عده همه کاره شدند و کسانی هم امکانات شان به صفر رسید، در زمان حال بر این نظر است که نمایش فیلم های تلویزیون با آن دکور و مبلمان های شیک و میز و غذاهای رنگین علت مؤثر در بالا بردن توقعات مردم و خانواده ها می شود.

«سیدحسن محمدی» در برابر چنین مواردی بر این باور است که مردم «چنانچه توقع شان را کم کنند به آرامش خاطر می رسند و شاد زندگی می کنند.»

او می افزاید: «الان همه چیز داریم اما آسایش در زندگی نداریم. بنابراین باید خودمان شیوه زندگی مان را درست کرده و به حق و توانایی خودمان قانع باشیم.»

او در بخش دیگری از بیان نظرات خود، پارتی بازی کردن برای تحقق توقعات را امری ناصحیح و بدآموزی می خواند و در این باره تعریف می کند: «کسی را سال ها می شناسم که سال اول راهنمایی درس خواند و تا سن حدود ۳۰ سالگی بیکار بود و دستش به کاری بند نبود تا آن یک نفر از اقوامش که در سازمانی به پست بالای اداری می رسد، او را به راحتی در همان سازمان مشغول کار می کند. الان همسرش ماشین ماکسیما و خودش تویوتا کمری ژاپنی زیر پا دارند.» از این تعریف نیز می توان چنین نتیجه گرفت که این قبیل حمایت امری فراتر از توقعات فرد یا افرادی است که فرضا توقع شان در سطح تامین امرار معاش متعارف خانوادگی و حفظ حیثیت اهل و عیال خود است.

یک شهروند می گوید آرامش و لذت بردن هر شخص از امکانات خود دغدغه ای در جامعه شده است که خیلی از مردم خود را محروم از چنین بهره بری می کنند و منحصر به یک طبقه متوسط و یا کم درآمد نیست.

«فتحی» ادامه می دهد: «آن کس که همه چیز دارد از باغ و ویلا تا ماشین گران قیمت و درآمد کلان هم باز ابراز نارضایتی می کند و لذت خالصانه و پیوسته از مایملک خود نمی برد.» وی علت را در خوب ندانستن اساس زندگی چنین افرادی می خواند. او که می گوید هر یکی دو سال به دیدار خانوادگی فرزندش در یک کشور می رود، اضافه می کند: «اغلب خانواده های آن دیار با یک امکانات اولیه زندگانی شامل خانه مسکونی و یک اتومبیل، برنامه ریزی منظم در زندگی شان دارند. اسراف در اقتصاد معیشتی خود نمی کنند و به اصطلاح بی گدار به آب نمی زنند. بر همین اساس، آخر هفته راحت و با آرامش و آسایش به تفریح می پردازند و اغلب مردم حداقل سالی یکبار به یک شهر کشور خود و یا کشور دیگر سفر می کنند. آنان واقعا از آنچه دارند نهایت استفاده و لذت را می برند.»

● مشاهدات مردم، مبنای احتیاجات

پاسخ یک استاد اقتصاد به پرسشم درخصوص آثار توقعات بیکران و چشم و هم چشمی شخص، خانواده و اقشار جامعه در آرامش روان و ذهن و لذت بردن استفاده از مالکیت هر آنچه در اختیار دارند، چنین است: «می توان اضلاع مثلثی تصور نمود که یک سویش نوع رفتار مردم، طرف دیگر الگوی مصرف و جانب سوم نهادهای آموزشی است ضمن این که بر این باورم که ثروت اصلا نشان شادمان بودن انسان نیست.»

«دکتر رحمت الله نیکنام» در موارد مذکور توضیح می دهد: «مردم براساس مشاهدات خود، احتیاجات را تصور می کنند. به عنوان مثال: وقتی همسایه یک اتومبیل گران قیمت جدید خریده است، برخی ها نمی خواهند از آن دارنده اتومبیل عقب باشند. در نتیجه تحت فشارهای خانوادگی قصد خرید یک اتومبیل مشابه مزبور را می کنند. این رفتار تقلیدگونه ممکن است با عقل هماهنگی نداشته باشد ولی از نظر آماری بسیار گسترده و فراوان است. بنابراین، باید در مرحله اول به مردم آموزش داده شود که در چارچوب امکانات خودشان تصمیم بگیرند نه با توجه به رفتار همسایه ها، فامیل یا همکاران. این آموزش یکی از وظایف اصلی نهادهای آموزشی کشورمان است که بودجه هنگفت سالانه دریافت می کنند اما موفقیتی در این مورد نداشته اند که بر این مبنا تا اینجای قضیه، مشکل برمی گردد به چگونگی تعلیم و تربیت.»

حسن آقایی