پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

بزرگترین نعمت خداوند بر بندگان


بزرگترین نعمت خداوند بر بندگان

نزول قرآن کریم به گونه ای انجام گرفته که از هرگونه تصرف اسباب و عوامل یا دخالت معارضین و شیاطین مصون بوده است

نزول قرآن کریم به گونه‏ای انجام گرفته که از هرگونه تصرف اسباب و عوامل یا دخالت معارضین و شیاطین مصون بوده است. حتی پس از نزول وحی بر پیغمبر (ص)، آیات الهی تحت مراقبت و صیانت است تا کسی نتواند در قلب یا زبان پیغمبر دخالت و تصرف کند.این مراقبت و صیانت برای آن است تا بر مردم حجت تمام شود و آن‌ها با اعتماد کامل به پیام الهی عمل کنند : «وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ» خود خدا بر همه اینها احاطه دارد : «وَ أَحْصی کُلَّ شَیْءٍ عَدَداً» که شماره همه چیز را می‏داند، همه چیز با تفاصیلش در نزد خدا معلوم است ، خدا اشتباه نمی‏کند. این قدرت را نیز دارد که وحی را سالم به پیغمبر و از پیغمبر به مردم برساند.

● محافظ اصلی قرآن خداست

خداوند در پایان سوره جن می‏فرماید : «عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلی غَیْبِهِ أَحَداً * إِلاّ مَنِ ارْتَضی مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً * لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصی کُلَّ شَیْءٍ عَدَداً»۱ خدا امور غیبی و اسرار خود را، بی‏پرده آشکار نکرده و در دسترس همه قرار نمی‏دهد.

کسانی از غیب الهی و اسرار پوشیده نزد خدا، آگاه می‌گردند که رسول الهی باشند ، خدا غیب و اسرار پوشیده را برای پیامبرانی که مورد پسند و رضایت او هستند، آشکار می‏کند.

خداوند برای آنکه این پیام، به سلامت به دست رسولان، برسد و آنها نیز سالم به مردم برسانند، مراقبان و رصدهایی قرار داده ؛ «فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً» به طوری که مراقبان از پیش و پس، پیام الهی را پاسداری و مراقبت می‏کنند.

هنگامی که کاروان وحی از نزد خدا حرکت می‌کند، فرشتگان از آیات و پیام الهی پاسداری می‌کنند.

در روایات است که بعضی از سوره‏های قرآن را هفتاد هزار فرشته همراهی می‌کردند تا آن سوره بر پیغمبر اکرم نازل ‌شود.۲ در هنگام نزول وحی بر پیامبر خدا (ص) کاروان فرشتگان از پیش و پس از آیات الهی مراقبت می‌کردند ؛ «یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً» تا کسی مزاحم نزول وحی نشود؛ «لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ» تا خدا بداند که پیام‌های الهی سالم به مردم رسیده است.

● محافظت از قرآن بعد از نزول نیز ادامه دارد!

حتی پس از نزول وحی بر پیغمبر (ص)، آیات الهی تحت مراقبت و صیانت است تا کسی نتواند در قلب یا زبان پیغمبر دخالت و تصرف کند.

این مراقبت و صیانت برای آن است تا بر مردم حجت تمام شود و آن‌ها با اعتماد کامل به پیام الهی عمل کنند : «وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ» خود خدا بر همه اینها احاطه دارد : «وَ أَحْصی کُلَّ شَیْءٍ عَدَداً» که شماره همه چیز را می‏داند، همه چیز با تفاصیلش در نزد خدا معلوم است ، خدا اشتباه نمی‏کند. این قدرت را نیز دارد که وحی را سالم به پیغمبر و از پیغمبر به مردم برساند.

در جایی قرآن می‌فرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» آیا ندیدی کسانی که هوا و هوس را معبود خود قرار دادند گمراه کردیم. هیچ کسی نمی‏تواند آنان را هدایت کند. اگر کسی به جای اطاعت از خدا، از دلخواه و هوس خود اطاعت کند ما نیز او را گمراه می‌کنیم، به گونه‌ای که هدایت نشود : «فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللّهُ» حتی اگر بلعم باعورا با آن همه عبادت باشد

● رمز استدلال به قرآن

قرآن معجزه است و هیچ کسی نمی‌تواند آیه و سوره‌ای مثل آیات و سوره‌های قرآن را بیاورد. این نشان می‌دهد که همه قرآن از جانب خداست.

اگر کسی بتواند یک سوره‏ مثل سوره‌های قرآن یا چند آیه از آیات قرآن را بگوید، قرآن از ادعای اعجاز خود دست برمی‌دارد.

اگر تمام انس و جن جمع بشوند، سوره‏ای از سوره‏های قرآن را نمی‏توانند بیاورند. بنابر این از باب ادله اعجاز قرآن می‌توان اثبات کرد که همه قرآن، از جانب خداست و بر همین اساس به این آیه استدلال می‏کنیم که وحی از دسترس هر تجاوز کننده‏ای ، مصون و محفوظ است.

● بی‌بهره ماندن گمراهان از قرآن

قرآن می‏فرماید: خداوند چشمان کسانی که آلوده به هوا و هوس و غرور هستند، را می‏بندد.

از پیش و پس، مانع و سدی برای آنها ایجاد می‏کند که حقیقت را نبینند . پرده‏ای قرار می‌دهد تا چشم آنان چیزی را درک نکند.

آیات فراوانی در قرآن آشکارا بر این مطلب تأکید می‌کند. در جایی دیگر قرآن می‌فرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»۳ آیا ندیدی کسانی که هوا و هوس را معبود خود قرار دادند گمراه کردیم.

هیچ کسی نمی‏تواند آنان را هدایت کند. اگر کسی به جای اطاعت از خدا، از دلخواه و هوس خود اطاعت کند ما نیز او را گمراه می‌کنیم، به گونه‌ای که هدایت نشود : «فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللّهُ» حتی اگر بلعم باعورا با آن همه عبادت باشد.

● چگونه پیغمبری که درسی نخوانده ، قرآن را قرائت می کند؟

ماجرای کربلایی کاظم ساروقی از الطاف بزرگ خداست که به این پرسش، پاسخ می‌دهد. او کاملاً بی‌سواد بود. در نوجوانی در کنار پدر خود، کشاورزی می‌کرد و گندم و جو می‏کاشت. گویا در یک ماه رمضان یا ماه دیگر، یک مبلّغ روحانی به روستای ساروق می‌رود و درباره احکام و و مسائل الهی، به ویژه درباره خمس و زکات و اموال حلال و حرام مطالبی را به مردم روستا می‌گوید. این نوجوان که در آغاز سنّ تکلیف قرار داشته، می‏بیند که براساس مسائل اسلامی، پدر او باید خمس بدهد. کربلایی کاظم نیز با همان سن اندک به پدر می‏گوید: شما نیز اموال خود را محاسبه کن و خمس آن را بپرداز. گویا پدر ایشان حرف او را نمی‌پذیرد. کربلایی کاظم به پدر خود می‌گوید: در این صورت زمینی که قرار است بعداً به من برسد، از زمین خود جدا کنید و به من بدهید تا من خود مخارج و اموالم را حساب کنم. پدر ایشان موافقت می‏کند و زمین زراعی کوچکی را به فرزند خود می‏دهد. کربلایی کاظم، خمس زمین را می‌پردازد و شروع می‏کند به کشاورزی کردن در زمین. جو و گندم می‏کاشت تا از آن به عنوان خوراک استفاده کند و پنبه می‏کاشت تا برای خود لباس تهیه کند.

تمام امتیازات این مؤمن همین بود که دستورات خدا را انجام می‏داده است. یک روز برای آبیاری به زمین خود می‏رود. خسته از کار و تلاش استراحت می‌کند . ناگهان چند نفر محترم به نزد او رفته و نشانی امامزاده روستا را می ‏پرسند. کربلایی کاظم مسیر را به آن‌ها نشان می‌دهد ، آن افراد محترم به او می‏گویند : اگر شما به همراه ما بیایید، بهتر است. ایشان آن افراد محترم را تا امامزاده همراهی می‌کند . وقتی وارد امامزاده می‏شوند کربلایی کاظم، محیط امامزاده را غیر از آن چیزی که همیشه می‏دیده، می بیند. محوطه امامزاده نورانی و دور تا دور امامزاده، با نور سبزی، قرآن نوشته شده بود. آن افراد به او می‏گویند : «بخوان» !

کربلایی کاظم می‏گوید: من سواد ندارم. می‏گویند: می‏توانی و بخوان. کربلایی کاظم می‏بیند آنچه که دور تا دور امامزاده نوشته شده، گویا در قلب او نیز نوشته شده است و در درون خود می‌تواند آن‌ها را ببیند. شروع به خواندن که می‏کند، از هوش رفته و مدتی در آنجا می‌افتد.

پس از ساعت‌ها اهالی روستا به سراغ او می‌آیند و او را پیدا می‌کنند. وقتی برای مردم ماجرای خود را تعریف می‌کند، مشهور شده و او را به نزد علما در قم و دیگر شهرها می‌برند. مرحوم نواب صفوی رضوان الله علیه ایشان را به نزد علمای مصر می‌برد تا او را امتحان ‏کنند.

با عنایت و لطف خدا ،حافظ قرآن شده بود . می‏نشست و با همان لباس ساده روستایی، بی‌هیچ ادعا و تشریفاتی قرآن می خواند. علاوه بر حفظ تمام آیات قرآن، الفاظ قرآن را نیز به ترتیب می دانست و هم‌چنین اطلاعات بسیار ارزشمندی از قرآن را می‏دانست.

بعضی از کسانی که ایشان را خصوصی دیده و آزموده بودند، می‌گفتند : ایشان خواص آیات قرآن را نیز می‏دانست و نیز میدانست که فلان آیه چند حرکت و چند نقطه دارد . علاوه بر این در هر کجا که آیات قرآن نوشته شده بود، آن‌ها را می‏خواند با اینکه اصلاً سواد نداشت. می‏گفت آیات قرآن نور دارد.

قرآن نعمت عظیمی است که سعادت میلیاردها انسان را در طول تاریخ تضمین می‏کند، مسلمانان، مستقیم از آن بهره‌مند می‌شوند و غیر مسلمان در شعاع علوم و معارف اسلامی و احکام و هدایت‏های قرآن از آن استفاده می‌کنند

اگر خداوند بتواند روستایی ساده و بی‌سوادی را خوانا و حافظ قرآن قرار دهد، آیا پیامبر خدا (ص) را نمی‌تواند حافظ و دانای قرآن قرار دهد؟

● قرآن عظیم‌ترین نعمت خالق بر بندگان

قرآن نعمت خداست در بین بندگان. اگر قرآن در بین ما نبود، اعتبار آن سخنان پیامبر خدا (ص) از کجا و چگونه برای ما ثابت می‏شد؟ حتی اگر می‏دانستیم که پیغمبر (ص) آنان را گفته است ، تا زمانی که قرآن عصمت پیغمبر را اثبات نکرده و نفرماید که هر آنچه پیغمبر می‏گوید، از جانب ماست و شما باید اطاعت کنید، ما چه دلیلی داشتیم که پیغمبر هر آنچه می‏گوید، صحیح است؟

اگر قرآن نبود، به چه چیز می‏توانستیم ، در مقابل ادیان مختلف استناد بکنیم؟ قرآن می‌فرماید: «قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ»۴؛ یهودیان، مسیحیان را لعنت و مسیحیان، یهودیان را لعنت می‏کردند. هر کدام می گفتند: ابراهیم از ماست. اگر قرآن نبود از کجا می‌دانستیم حق و باطل کدام است؟

● نتیجه گیری :

قرآن نعمت عظیمی است که سعادت میلیاردها انسان را در طول تاریخ تضمین می‏کند، مسلمانان، مستقیم از آن بهره‌مند می‌شوند و غیر مسلمان در شعاع علوم و معارف اسلامی و احکام و هدایت‏های قرآن از آن استفاده می‌کنند.

فرآوری : زهرا اجلال

پی نوشت ها :

۱. جن / ۲۶-۲۸.

۲. الکافی، ج ۲، ص ۶۲۲، باب فضل القرآن.

۳. جاثیه / ۲۳.

۴. بقره / ۱۱۳.