شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ادامه جنگ تاریخی در رسانه های امروز


ادامه جنگ تاریخی در رسانه های امروز

شناخت جهانیان از تاریخ و فرهنگ باستانی ایران به هیچ رو با شناخت آنها از تاریخ یونان, چین, هند و مصر قابل قیاس نیست این عدم شناخت به جز برخی جهت گیری ها, دلیلی ندارد جز كاهلی و بی تفاوتی خود ما در شناساندن فرهنگی كه ظاهراً بسیار هم به آن می بالیم

شناخت جهانیان از تاریخ و فرهنگ باستانی ایران به هیچ رو با شناخت آنها از تاریخ یونان، چین، هند و مصر قابل قیاس نیست. این عدم شناخت به جز برخی جهت گیری ها، دلیلی ندارد جز كاهلی و بی تفاوتی خود ما در شناساندن فرهنگی كه ظاهراً بسیار هم به آن می بالیم. گذشته از اینكه تاریخ و فرهنگ ایران به خود ایرانیان هم به درستی آموزش داده نمی شود اگر بخواهیم به خارج از مرزها نگاه كنیم می توانیم برای مثال چند نمونه از كتاب های آموزش زبان انگلیسی كه در بیشتر كشورها مورد استفاده قرار می گیرد را مرور كنیم. به راحتی درمی یابیم كه در بخش معرفی كوتاه تمدن های كهن، بارها از دیوار چین، اهرام مصر، خرابه های آكروپولیس، تاج محل و حتی صخره های مكزیك نام برده شده ولی از پارسه (Persepolis) كه شاهكاری در معماری جهان و پایتخت آیینی نخستین امپراتوری دنیای باستان است هیچ نشانی نمی یابیم. اینكه چقدر به فكر افتاده ایم تا دو سطر برای پدیدآورندگان این كتاب ها بنویسیم كه پارسه را هم بیفزایند یا نه، بماند برای بعد! در هر صورت اگر در پاییز سال گذشته این سازمان آمریكایی نشنال جئوگرافیك بود كه با قرار دادن نامی ساختگی در جلوی نام خلیج پارس و ذكر نام های عربی برای جزایر ایرانی، ما را به اندیشه چاپ نقشه های تاریخی این آبراه، برگزاری نمایشگاه های گوناگون و در یك كلام همبستگی برای پاسداری از هویت تاریخی منطقه انداخت اكنون نیز روزنامه گاردین در انگلستان است كه با چاپ مقاله ای كینه توزانه و بی پایه، ایرانیان را برای دفاع از حیثیت تاریخی شان یكی ساخته است. موزه بریتانیا (British Museum) از نهم سپتامبر ۲۰۰۵ برابر با هجدهم شهریور ۱۳۸۴ به همت جان كرتیس و با همیاری موزه های بریتانیا، لوور و ایران باستان میزبان رویدادی تاریخی برای شناساندن تاریخ كهن ایرانیان به مردم دنیا است. اشیای منحصربه فرد به نمایش درآمده در نمایشگاه همچون اعلامیه حقوق بشر كوروش بزرگ كه جدا از ارزش های تاریخی و هنری، نشان از احترام عمیق امپراتور ایران به همه نژادها و مذاهب موجود در منطقه تحت تسلطش دارد غربیان را تا بدان جا تحت تاثیر قرار داد تا در نشریه گاردین خاطرنشان سازند كه سیاستمداران آمریكا باید از رفتاری كه پادشاهان ایرانی در ۲۵۰۰ سال پیش در بابل (عراق كنونی) داشتند درس بگیرند و در ساندی تایمز نیز معترف شوند در تصورات بیمارگونه ای مانند خونخواری و استبداد كه برخی تاریخ نگاران یونانی پرست به آنها القا می كردند باید تجدیدنظر كرد. ولی نمایش چنین آثاری در لندن و بازتاب گسترده آن در رسانه های جهان، ظاهراً به برخی از همین یونانی پرستان سخت گران آمده كه نمود آن را می توان در نوشتاری با نام «امپراتوری شیطانی» در روزنامه گاردین به قلم جاناتان جونز مشاهده كرد. جونز نوشتار خود را این گونه آغاز می كند: «پادشاهان ایران تبهكاران بزرگ تاریخ اند. آیا موزه بریتانیا می خواهد آنها را عادل جلوه دهد؟...» وی در ادامه آنها را به اندازه دارت ویدر (كلانتر ناتینگهام) و ژنرال كاستنر بدنام می داند و به نوشته های هرودوت استناد می كند: «ایده دموكراسی در جنگ علیه حكومت استبدادی ایران متولد شد. خشایار _ پادشاه ایران _ سرآمد همه انسان های منفی است كه به شهرهای كوچك یونان چشم دوخته بود؛ شهرهایی كه به شكلی دور از انتظار در برابر تهاجم او ایستادند. تا زمان جنگ ماراتن هیچ یونانی ای نمی توانست واژه «ایرانی» را بدون هراس بشنود، یونانی ها در جنگ با ایران (Persia) هویت خود را به عنوان شهروند كشف كردند...» جونز می افزاید: «روشن ترین چهره پادشاه ایران در این نمایشگاه به نمایش درنیامده است: در این اثر كه بر روی یك موزاییك در پمپئی كشف شده و اكنون در موزه معماری ناپل نگهداری می شود اسكندر از میان اسب ها و افراد و سرنیزه های درهم كوفته شده حمله می كند. داریوش درمانده در ارابه اش مانده و چهره اش مانند یك خرگوشِ وحشت زده، هراسان و منزجر است. این هم از ایران!... برگزاری این نمایشگاه دقیقاً یك كودتای دیپلماتیك است. در این زمینه توجه نكرده اید كه Persia كشوری است كه اكنون Iran نامیده می شود. موزه بریتانیا می خواهد ما باور كنیم كه به ایران از سوی یونانیان تهمت زده شده و درصدد است یك ایران متفاوت با آن امپراتوری شیطانی كه تاریخ نگاران یونانیان آن را بدنام كرده اند به نمایش درآورد. تمایز میان نسخه یونانی و نسخه ای كه ما در اینجا بدان رسیدیم این است كه یونانیان رذالت ایرانیان را مسحوركننده ساختند...»

به فاصله ده روز پس از چاپ این مقاله، پروفسور عباس علیزاده (از بخش شرق شناسی دانشگاه شیكاگو) نامه ای به گاردین ارسال داشت كه در تارنماهای سازمان میراث فرهنگی ایران و پیوند منتشر شد. وی در نوشتارش كه عنوان «امپراتوری شیطانی یا اهداف شیطانی» را بر خود دارد خطاب به گاردین چنین نوشت: «آگاهی های جاناتان جونز از تاریخ، تاریخ هنر و باستان شناسی بسیار ناچیز است. در واقع او در نخستین پاراگراف از مقاله اش، اهداف سیاسی خود را فاش می سازد و پرت وپلاگویی های سیاسی با انتقادهای در لفافه از نمایشگاه كنونی موزه بریتانیا موسوم به «امپراتوری فراموش شده» را ادامه می دهد. از بیم آنكه ممكن است برای خوانندگان نام Persia دارای پیچیدگی باشد سروقت به آنها یادآور می شود كه Persia همان Iran است. مایه تاسف است كه در شرایط بحرانی كنونی كه تضادها در جهان به گونه ای فزاینده تهدیدآمیز، زشت و خطرناك می شوند نوشتار آقای جونز به راحتی خوراكی برای شیوه نگرشی است كه مسئول پدید آمدن باتلاق ژئوپولتیكی امروزی است كه ما شاهد آن هستیم. به نظر می رسد سرچشمه اصلی اطلاعاتی آقای جونز برای خرده گیری از ایرانیان هخامنشی، هرودوت است. در وهله نخست، برخلاف ادعای جونز، تاریخ توسط یونانیان ابداع نشد. تاریخ یك روند است. هرودوت در اثر ماندگارش «جنگ های ایران» (The Persian Wars) داستان پردازی تاریخی را ابداع كرد و البته همراه با كوششی برای توضیح رویدادهای تاریخی به شیوه ای كه هم از دیدگاه مداخله الهی خوشایند باشد و هم از دیدگاه منطق. بسیار مهم است كه به یاد داشته باشیم هرودوت بیشتر عمر خود را در آتن گذراند و كتابش را هم بی تردید با گرایش های آتنی برای یونانیان نگاشت. با اینكه كتاب هرودوت دارای ارزش تاریخی است ولی بیشتر داستان پردازی های او دربرگیرنده شایعات است. برای یونانیان، همه از جمله مقدونیان و رهبران تازه به دوران رسیده آنها، فیلیپ و پسرش اسكندر كه دولت-شهر یونان را از میان برد و گسترش سریع تمدن یونانی را متوقف ساخت، بربر محسوب می شدند.... پیشتر تا میانه سده پنجم پیش از میلاد، هسته دستاوردهای روشنفكری یونان در خاك اصلی یونان قرار نداشت. شكوفایی ریاضیات، هندسه و فلسفه یونانی احتمالاً به واسطه همسایگی با ایرانیان هخامنشی امكان پذیر شد. همان كسانی كه آقای جونز در نوشتارش آنها را «انسان های منفی» و «تبهكاران واقعی» می نامد ملتی اهل مدارا و به اندازه ای متمدن بودند كه به جز ملت و فرهنگ خود، دیگر ملل و فرهنگ ها را نیز گرامی و محترم می شمردند. هنگامی كه داریوش یكم با ساخت بزرگراه ها، بنیان نهادن سرویس پستی، سامان دادن وزن و مقدار برای بازرگانی و حفر كانالی كه نیل را به دریای سرخ پیوند می داد مشغول بهبود بخشیدن به شالوده امپراتوری خود بود، اسكندر تا زمان مرگ خود سرگرم چیره شدن و چپاول كردن ملت ها یكی پس از دیگری بود...»

شخص دیگری كه با ارسال پاسخ به گاردین، مقاله جاناتان جونز را مورد انتقاد قرار داد، شاهرخ رزمجو (مدیر مركز پژوهش های هخامنشی در موزه ایران باستان) است. نوشتار او با عنوان «ایران امپراتوری شیطانی نبود» در ۲۲ سپتامبر ۲۰۰۵ در گاردین به چاپ رسید. رزمجو در آغاز خاطرنشان می سازد كه نباید در مورد یك تمدن براساس نوشته های دشمنان آن قضاوت كنیم: «همیشه خطرناك است كه از یك جنبه به تاریخ نگاه كنیم و مطمئناً نادرست است كه تمدن ایران با دارت ویدر مقایسه شود. مقاله جاناتان جونز به شدت دیدگاهی تبلیغاتچی و یونان پرستانه دارد و نظریه برخورد میان تمدن ایران و یونان را كه از دید من یك جعل تازه است بزرگنمایی كرده است. پادشاهان ایران دستاوردهای هنری یونان باستان و دیگر كشورها همچون مصر، آسور، بابل و عیلام را گرامی می داشتند و به ملل زیر فرمانشان اجازه دادند به شیوه یونانی در زمینه هنر و معماری كار كنند. ارتباط نزدیك تمدن ایران و یونان و تبادلات فرهنگی آنها در متون جدید تماماً به فراموشی سپرده شده است. جونز در مقاله اش بارها از هرودوت نقل قول می كند كه در نوشته هایش درباره ایرانیان به روشنی در جبهه دشمن بود و نمی تواند یك منبع موثق تلقی شود. چشم اندازهای دیگران همچون افلاطون كه نسبت به ایرانیان و دستاوردهایشان مثبت تر بود كاملاً فراموش شده است... نوشتار جونز به برخورد میان تاریخ و باستان شناسی معتقد است. من بر این باورم كه برخوردی در بین نیست و اگر هم در بین باشد این باستان شناسی است كه همیشه پیروز می شود.» در این بین، آوردن برگردان پارسی یادداشت كوتاهی هم كه روزنامه واشینگتن پست برای شناساندن این نمایشگاه به خوانندگان به چاپ رسانده خالی از لطف نیست: «دو هزار و پانصد سال پیش از اینكه ایران محور شرارت محسوب شود، با عنوان امپراتوری ایران (Persian Empire) و یكی از غنی ترین فرهنگ های دنیای باستان شكوفا شده بود. هنگامی كه امپراتوری در سال ۳۳۱ پیش از میلاد از اسكندر شكست خورد، فاتحان دنیادیده اش خاطرنشان ساختند ثروت پایتخت آن، پارسه، فراتر از همه چیزهایی بود كه تا آن زمان دیده اند... نمایشگاه با اماناتی كه از موزه ملی ایران و موزه پارسه گرفته فضای سلطنتی را با بهره گیری از هر چیزی بازسازی كرده است؛ مجموعه ای فراتر از نمایش آثار باستانی كمیاب....»

پژمان اكبرزاده