چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اخلاق روحانیان خدمتگزار


اخلاق روحانیان خدمتگزار

خاستگاه دگرگونی عظیم که در بهمن«۵۷» شاهد آن بودیم, حوزه علمیه قم بود و مایه از سرچشمه گوارای اسلام ناب می گرفت

خاستگاه دگرگونی عظیم که در بهمن«۵۷» شاهد آن بودیم، حوزه علمیه قم بود و مایه از سرچشمه گوارای اسلام ناب می‏گرفت.

پس از انقلاب اسلامی، افزون بر لزوم استمرار آن وظایف در شعاعی گسترده‏تر، ضرورت پذیرش مسؤولیتهای انقلاب و سامان دادن به امور مردم و پی ریختن نظامی نو و هماهنگ و با فرهنگ و ارزشهای اسلامی نیز، متوجه آنان بود.

ضرورت اسلامی کردن ساختار سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، اداری و... ایجاب می‏کرد که روحانیت، به عرصه‏های سیاسی و فرهنگی گام بگذارد و گاه، مسؤولیتهای را بر عهده گیرد.

ابتدا، پنداشته می‏شد که اگر روحانیت پس از شکستن آخرین سدهای پایدار دشمن و تا راندن استعمار و برقراری نظام، تنها بر سیر اجرایی امور و عملکرد مجریان نظارت کند، کارها بر وفق مراد، پیش خواهد رفت، ولی در همان ماههای نخستین، و ناگزیر، روحانیت، باید حضور جدّی و کار ساز در پستهای کلیدی داشته باشد.

برخی از آنان که به برکناری روحانیت پای می‏فشردند، حفظ قداست و موقعیت روحانیت و حوزه‏های علوم دینی را بهانه می‏کردند و می‏گفتند ارزش معنوی و جایگاه والای روحانیت، بیش از اینها برای ما، مهم است و باید جدای از گردونه کارهای اجرایی و اداری باشد، تا قداستش محفوظ بماند.

البته از همان آغاز، روشن بود که این، نغمه‏ای است شیطانی، منتهی در لباس دلسوزی و جانبداری از روحانیت و گاه از زبان دلسوزان و طرفداران جدّی قداست روحانیت.

همچنین روشن بود که چنین امری، شدنی نیست و اگر روحانیت از عرصه به در رود و کشور و انقلاب را به حال خود رها کند و منتظر ساماندهی کارها و حلّ دشواریها توسط لیبرالها و روشنفکران غرب زده بماند، همه تلاشها و خون دل خوردنهای او، به هدر می‏رود.

بی گمان، ممکن است در فعالیتهای اجرایی و اداره کشور و انقلاب، آن هم در شرایط نابسامان جنگ و ویرانیها و دشواریهای به جای مانده از رژیم طاغوت و فشارهای اقتصادی، به خاطر سخنان انتقادی و پرخاشهای مردم، چنین پنداشته شود که به قداست و موقعیت روحانیت، خدشه وارد آمده، ولی باید توجه داشت که اگر کار برای رضای خدا باشد، روزی جلوه خواهد کرد و مردم نیز، خواهند فهمید که خدمتگزاران واقعی کیانند. افزون بر این، حفظ قداست و معنویت، در کوران حوادث و در فعالیتهای سیاسی اجتماعی، اهمیت و ارزش دارد، نه با کناره‏گیری از مردم و کارهای سیاسی و اجتماعی.

انقلاب اسلامی، فرزند حوزه است و به دست روحانیان و طالبان علم، که محصول حوزه‏اند، به ثمر نشسته، از این روی، جایگاه روحانیت در انقلاب اسلامی، بر کسی پوشیده نیست. امروز، جدایی حوزه از نظام و روحانیت از سیاست، دشوار است. این دو، با هم عجین شده‏اند.

این، بدان معنی نیست که همه روحانیان، در تشکیلات حکومتی کارهای رسمی بر عهده گیرند. عجین شدن با نظام و سیاست، غیر از عهده داری کارهای سیاسی و اجتماعی است. بسیاری از روحانیان، در حوزه‏های علمیه، در کار آموختن و آموزاندند و یا در شهرها و روستاها به وظایف دینی و پاسخ گویی به مراجعات مردم و... می‏پردازند و عهده دار مسؤولیت سیاسی نیستند، ولی همراه نظام هستند و در راه استوارسازی آن تلاش می‏ورزند و مردم را برای به ثمر رساندن آرمانهای بلند انقلاب، بسیج می‏کنند.

بالآخره، چه روحانیان در پستهای اجتماعی و سیاسی باشند، چه نباشند، مردمان، کنجکاوانه، کارهای آنان را زیر نظر دارند و روشن است آنان که کاری در دست دارند، بیشتر به باز خواست کشیده می‏شوند.

اکنون، دنیای اسلام و مستضعفان جهان، چشم امید به انقلاب و عملکرد روحانیان دارند. آنان می‏خواهند بدانند رو حانیان و حوزه‏های علمیه که اکنون عهده دار حکومت گشته اند و بیشترین و بزرگترین امکانات مادی و معنوی کشور را در خدمت انقلاب گرفته‏اند، چه می‏کنند، چه رفتاری با مردم دارند و به چه میزان به تحقق شعارها و آرمانهای حکومت الهی و گسترش عدالت اجتماعی، اهتمام می‏ورزند. آیا غرور قدرت و جاه و تجملات وسوسه برانگیز، زندگی ساده و بی تکلف آنها را مغلوب خویش، نخواهد ساخت؟ آیا فضائل اخلاقی و معنویات و ارزشهای روحانی، که بزرگترین و مهم‏ترین شاخصه طالبان علم و حوزه‏های علمیه در طول تاریخ بوده است، در گردباد خواهشها و طوفان مشکلات، لرزان نخواهد شد؟ آیا حوزه‏های علمیه و روحانیت شیعه، در بعد معنوی و ارزشهای اخلاقی، به انحطاط کشیده نخواهد شد.

روحانیت، گر چه یک حزب، یا تشکیلات سیاسی و اجتماعی نیست و بسان سازمانها و حزبهای سیاسی، مرامنامه و اساسنامه ای ندارد و چهار چوب کار آن، به گونه دقیق، معین نشده، ولی با این حال، اصول کلی کارهای آن روشن است. فلسفه وجودی روحانیت و گونه کار آن، تا حدود زیادی گستره کار آن را روشن می‏سازد.

ورود به جرگه روحانیت، آن هم در شرایطی که مدیریت و هدایت انقلاب بر عهده این نهاد قرار دارد، آداب ویژه‏ای را می‏طلبد که باید رعایت شود.

آدابی که در حزبها و تشکیلات سیاسی جایی ندارند. آنها، به تناسب نوع تشکل و یا حکومت و سمت و سو و گرایشهایی که دارند، از ابزار قانونی و مقرراتی که می‏نهند، در نظم و انظباط، بهره می‏گیرند.

در این نوع حکومتها و حزبهای سیاسی، اخلاق، اگر هم باشد، بسیار کم رنگ و تحت الشعاع سایر امور است.

در صنف روحانیت، اخلاق، مسأله بنیادی است و مقدم بر دیگر امور، زیرا در اسلام، اخلاق و ارزشهای انسانی، جایگاه والایی دارند و رکن اساسی امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به شمار می‏روند.

دستور العملها و سفارشها حضرت علی(ع) در جنگهای جمل و صفین به فرماندهان و افسران ارتش اسلام، گواه این سخن هستند.

از این روی، صنف روحانیت، وظیفه دارد، این رکن اساسی را پاس بدارد و با حرکات سیاسی اجتماعی خود، در هم آمیزد و کار را با آن پشتوانه عظیم به وجود برد.

این صنف، باید به پیرامون خود دقیق بنگرد، و از آفات، دامن برگیرد، به انتظارها درست پاسخ بدهد، حساسیت شغلی خود را دریابد و...

● قدرت و لغزشگاهها

در طول تاریخ، کمتر حاکم و صاحب مقام و قدرتی بوده که سالم مانده باشد و در دام شهرت و شکم گرفتار نشده باشد. بسیار بوده‏اند افرادی که در شرایط عادی که موقعیت و مقامی نداشته‏اند، پاک و مهذب و آراسته به ملکات و مکارم و اخلاقی می‏زیسته‏اند و همواره از کاستیهای اخلاقی دیگران در رنج بوده‏اند، ولی هنگامی که خود به مقامی رسیده‏اند و ثروتی به دست آورده‏اند، دامن تقوا و تقدس را از کف داده و به دهها ضعف اخلاقی گرفتار آمده‏اند.

در سده‏های نخستین که مسلمانان با پیروزیهای بزرگ و پی در پی، به سرعت، بر حدود نیمی از جهان آن روز، مسلط شدند و با گشوده شدن دروازه‏های ایران و روم و سرازیر شدن ثروتهای فراوان، به سوی آنان به امکانات عظیم مالی دست یافتند و مبادلات تجاری و کارهای اقتصادی رونق گرفت، کم کم، آثار رفاه بروز کرد و آن دلیریها و بی باکیها رو به افول نهاد که برای جهان اسلام، دهشت‏انگیز بود.

مؤمنان پاکباخته و مبارز، که تا دیروز، به چیزی جز خشنودی خدا و سر بلندی اسلام و مسلمانان و حاکمیت دین خدا نمی‏اندیشند، گرفتار رفاه زدگی و خصلتهای طاغوتی و ضد ارزشی برخاسته از قدرت و ثروت شدند. اموری که تا آن هنگام، به شدت از آن پرهیز داشتند.

انحراف خلاف از مسیر اصلی خویش، از همان آغاز، سبب شد که افراد نا صالح، روی کار آیند و همه چیز را ملک خود بپندارند. بسیاری از زمینهای آباد، تیول نزدیکان و خویشان خلیفه شد و...

حضرت امیر(ع) پس از به دست گرفتن زمام امور مسلمانان در نخستین خطبه، فرمود:

«... الا وان بلیتکم قد عادت کهیئتها یوم بعث الله نبیّه(ص) و الذی بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلّن غربله و لتساطّن سوط القدر حتی یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم...»

... آگاه باشید. تبره روزیها، درست همانند زمان بعثت پیامبر(ص) ، بار دیگر، به شما روی آورده است.

سوگند به آن که پیامبر را بحق بر انگیخت، به سختی مورد آزمایش قرار می‏گیرد و غربال می‏شوید و همچون محتویات دیگ، هنگام جوشش زیر و رو خواهید شد، تا آن که بالاست پایین و آن که، پایین است، بالا قرار گیرد...

پس از شهادت حضرت امیر(ع) و دوران کوتاه امام حسن(ع)، زمام امور، به دست حاکمان نالایق بنی امیه افتاد. آنچه را که حضرت امیر(ع) از آن بر حذر می‏داشت، به گونه آشکارتری در زندگی آنان و ارکان حکومت رسوخ یافت.

هر یک از امامان(ع) به مقتضای حال و موقعی و جایگاهی که داشتند، به پاسداشت ارزشها پرداختند. امام سجاد در اوج اختناق بنی امیّه، از راه آموزشهای اخلاقی، در قالب دعا، که بخشی از آن در صحیفه سجادیه گرد آمده، به تقویت ارزشها و تهذیب نفوس مؤمنان پرداخت.

صدور چنین دعاهایی از سوی امام، افزون بر بار سیاسی و آموزشی، بیانگر این واقعیت بود که آموزشهای اخلاقی در شرایط دستیابی به قدرت و ثروت، یک ضرورت است.

تاریخ افول حاکمان قدرتمند، بسیار عبرت‏انگیز است. فراوان بوده‏اند حکومتهایی که تجمل و رفاه، همچون موریانه، پایه‏های حاکمیت و اقتدار آنان را سست ساخته و سپس با رخدادی کوچک در هم ریخته است.

درباره تجمل گرایی شاه سلیمان صفوی نوشته‏اند:

«خیمه‏های شاه سلیمان، به قدری وسیع بود که داخل آنها، حمامها و حوضهای آب، وجود داشت. علاوه بر این، در خیمه‏ها، باغچه‏های بسیار زیبا و پر گل یافت می‏شد...

چادر شاه در گرگان، به طول ۶۰ متر و به عرض ۳۵ و ارتفاع ۳۰ پا بود و پنج ستون مدور، که با اسبابهای طلایی و شمش تو پر طلا و نقره مزین بود، تکیه داشت. به نوک هر ستون، گویهای شمش طلای تو پر قرار داشت و درون آن، یکسره زر بفت بود...»

صفویان، که در آغاز، به چیزی جز پیروزی بر دشمن و افزایش توان نظامی کشور نمی‏اندیشیدند، پس از گذشت چند دهه، درست، پس از آن همه پیروزیهای شگفت و شکوفایی و رونق اقتصادی و فرهنگی، به تجمل و عیش و نوش روی آوردند.

داروغگان و شبگردان، به جای حفظ جان و مال مردم و برقراری امنیت، رفیق قافله و شریک دزد شدند.(۵)

روشن است که در چنین هنگامی، بر قراری امنیت و عدالت و حفظ کشور از دست اندازی بیگانگان، که در آغاز، بر آن پای می‏فشردند، موردی نداشت، زیرابه گفته غزالی:

«بی قناعت، عدل ممکن نشود. (اگر دولتمردان) طعامهای خوش خورند و جامه‏های نیکو پوشند، شیرازه کار از هم می‏پاشد.»

روحانیت، که همواره به زهد و قناعت و ساده زیستی مفتخر بوده است، اکنون که با گونه گون دشمنیها و کینه توزیهای دشمنان داخلی و خارجی رو در روست، باید هوشیارانه مراقب باشد که در دام آفتها و وسوسه‏های نفسانی و شیطانی گرفتار نیاید.

این نکته، همواره باید آویزه گوش عالمان دین و حوزویان، بویژه روحانیانی که در نظام اسلامی، کمر به خدمت بسته‏اند، باشد که همه اقتدار و عظمت و محبوبیت و قداست روحانیت، برخاسته از اخلاص و تقوا و خدمتگزاری مخلصانه و زاهدانه آنان به اسلام است. اگر این افتخارات را با کارهای ناشایست، از بین ببرد، چیزی در دست ندارد و کاری از پیش نخواهد برد.

این خطرها، برای روحانیت، پس از پیروزی انقلاب، به وجود آمد لغزشگاهها بسیار شد و وسوسه‏های شیطانی بی شمار.

روحانیان باید کاری کنند که در چشم مردم خاشع و متواضع و به دور از ناز و تکبر جلوه کنند. توصیه حضرت امیر(ع) به کارگزاران خود، می‏تواند چراغ راهی باشد برای روحانیان ما در این روزگار:

«و ان من اسخف حالات الولاة عند صالح الناس ان یظن بهم حبّ الفخر و یوضع امرهم علی الکبر.»

از بدترین و پست‏ترین صفات زمامداران آن است که صالحان از مردم، آنان را افرادی دوستدار فخر و غرور، گمان کنند و کارشان را بر خود بزرگ بینی حمل کنند.

● روحانیت و انتظارها

مردم، روحانیت را نماینده اسلام می‏دانند. از این روی، به آنان با دید احترام می‏نگرند و انتظارهایی هم از آنان دارند:

رفتار درست، گفتار به قاعده، زندگی به دور از اسراف و تبذیر و...

مردم بر این باورند که روحانیان، باید مانند پیامبر(ص) و حضرت امیر(ع) ساده و بی تکلف زندگی کنند و از مواهب زندگی کمترین بهره را ببرند و در برخورد با مردم، در اجرای امور، در داوریها و... الگوی دیگران باشند. چنین انتظار و چشمداشتی، بجاست، به دو جهت:

۱) جایگاه ویژه روحانیت.

۲) شعار روحانیت.

روحانیت، به خاطر جایگاه اجتماعی که دارد، از اسلام می‏گوید و بدان دعوت می‏کند،به تشریح ارزشهای اخلاقی می‏پردازد و از مردم می‏خواهد که زندگی خود را با ارزشهای اسلامی هماهنگ کنند و... طبیعی خواهد بود که مردم، از خود وی انتظار داشته باشند که درست مشی کند و به ارزشهای اخلاقی در زندگی خود، جامه عمل بپوشد و بدانها پایبند باشد.

● نگهداشت ارزشها و پایبندی بدانها، باشد.

نگهداشت ارزشها و پایبندی بدآنها، امروزه که روحانیت در جمهوری اسلامی جایگاه ویژه‏ای دارد، بیش از پیش باید نمود داشته باشد.

در دوران قدرت، با مردم بودن و ساده زیستن و خاشع بودن زیباست و ستودنی و گرنه در حال ضعف و به دور از قدرت و ثروت، مردمدار بودن و ساده زیستن و فروتنی کردن، آنچنان ارزشی ندارد و چنین حرکاتی جلوه‏ای ندارد و اثری به جا نمی‏گذارند.

اگر روحانیت می‏خواهد که جا پایی داشته باشد و آینده در دستهای او باشد و جامعه به سلامت به مسیر خود ادامه دهد و از همه مهم‏تر، خواهان تحقق آرمانهای اسلامی است و تداوم انقلاب اسلامی، سز است که به گونه دقیق مسائل ارزشی را در زندگی اجتماعی و سیاسی خود، تبلور بخشد.

اگر هیچ کاری روحانیان انجام ندهند، جز این که رعایت مسائل اخلاقی را بکنند، برای تداوم انقلاب کافی است. انقلاب اسلامی، حرکتی است معنوی و تداوم آن هم، به حرکت معنوی نیاز دارد. همان گونه که پدیدار شدن آن، بر اساس معنویت بود، تداوم آن هم، با معنویت، تحقق می‏یابد. انقلاب اسلامی را اگر ارزشهای اخلاقی جدا بپنداریم، جز پوسته‏ای از آن نخواهد ماند. بر جستگی و درخشندگی انقلاب اسلامی در بعد ارزشی و معنوی آن است، از این روی، هر کسی، به هر نحوی که در ارتباط با انقلاب باشد و بخواهد پیام آن را به گوش اهل جهان برساند، بی بگمان باید در کمال آراستگی باشد و در بعد معنویت در حوزه مأموریت خود، سر آمد باشد و گرنه، پیام انقلاب در دلها جای گیر نخواهد شد.

حال در این شرایط، اگر روحانی انحراف بیابد و از مسیر حق به در رود و اعمال و رفتاری خلاف شرع داشته باشد، پر روشن است که چه تأثیر ناگواری در مسیر حرکت انقلاب اسلامی، که روحانیت طلا یه دار آن است، به وقوع خواهد پیوست.

این که می‏بینیم در منابع دینی عالمان فاسد ودنیا دوست، نکوهش شده‏اند و امامان(ع)، فساد و انحراف آنان را سبب گمراهی و تباهی عالم شمرده‏اند و مؤمنان را از پیروی آنان، پرهیز داده‏اند، خود بهترین گواه بر زشتی کار و عمق فاجعه‏ای است که از این رهگذر به اسلامی و انقلاب می‏رسد.

پیش از این اشاره کردیم که روحانیان، در مجالس وعظ و ارشاد، با یادآوری نمونه هایی از سیره پیامبر اکرم(ص) و امامان، بویژه حضرت امیر(ع) و کارگزاران حکومت وی، و دقتها و سختگیریهای آن حضرت در استفاده از بیت المال مسلمانان و تأکید بر ساده زیستی و دیگر سجایای اخلاقی آنان و نیز بر شمردن و نمایاندن شیوه قضاوت و رعایت عدالت و انصاف آن بزرگواران و چگونگی برخورد با بینوایان و تهی دستان و... الگوی کارگزاران حکومت اسلامی را نموده‏اند و همواره از دستگاههای جور، خرده گرفته‏اند و از کارگزاران آنان، به خاطر بی تقوایی، سؤ استفاده از بیت امال، کم کاری، برخورد به دور از اخلاق با ارباب رجوع و... شدیدترین انتقادها را داشته‏اند؛ از این روی سزاست، اکنون که در مسندهای مهم، قرار گرفته‏اند، تقوا و درستکاری خود را نشان دهند و اتقان در کار را در کار نامه خود به ثبت برسانند.

روحانیان کار گزار، اکنون مجال یافته‏اند، توان روحانیت را بنمایانند و ثابت کنند که روحانیت، در صحنه عمل و اداره کشور اگر بیش از دیگران توانایی نداشته باشد، کمتر ندارد: «الولایات مضامیر الرجال».

● حساسیت شغلی‏

کارها، پیشه‏ها، با هم تفاوت دارند.برخی از کارها، از پاکی ذاتی برخوردارند. مانند امامت جمعه و جماعات، قضاوت، تعلیم و تربیت، ارشاد مردم و...

قداست چنین کارهایی ایجاد می‏کند که عهده داران آنها، امین، پاک و پیراسته از زشتیها باشند. بالاتر از این، باید به گونه‏ای بزیند که کسی، حتی گمان بد هم به آنان نبرد و زمینه‏ای برای خرده‏گیری بر آنان و شایعه پراکنی علیه آنان، به وجود نیاید.

این، نکته مهمی است که روحانیت باید همیشه متوجه باشد که تنها پرهیز از بدیها و زشتیها برای آنان کافی نیست. پرهیز از گناه، وظیفه همه است. مهم، حرکت عاقلانه، رفتار و منش آمیخته به تقوا و تیزنگری و رعایت جوانب و دوری از جاهای بد گمانی است.

امام صادق(ع) می‏فرماید:

«ان الامام لا یستطیع احدان یطعن علیه فی فم و لا بطن ولا فرج فیقال: کذّاب و یأکل اموال الناس و ما اشبه هذا.»

امام، باید به گونه‏ای زندگی کند که کسی نتواند بر او خرده بگیرد در دهان و شکم و قوه شهوانی. بگوید فلانی دروغ گوست و مال مردم می‏خورد و...

پس، تنها دوری از گناه، برای روحانیان کافی نیست، بلکه بسیاری از اموری که انجام آن برای دیگران اشکالی ندارد، برای آنان انجام آن، گناه به شمار می‏آید.

به عبارت دیگر، نه تنها رشوه خواری، سؤ استفاده از بیت المال، بد زبانی و... برای کار گزاران روحانی، حرام است که هر گونه حرکتی از آنان که زمینه بدبینی و بدگمانی مردم را به روحانیت فراهم سازد و آنان را در دید بد گمانی قرار دهد نیز، گناه و حرام است.

● روحانیان کار گزار

گروهی از روحانیان در جمهوری اسلامی، بر کرسی اداره جامعه قرار گرفته‏اند و بر کاری گمارده شده‏اند در محدوده‏ای حکمرانی می‏کنند و مردمانی را زیر فرمان خود دارند. اینان، پیشوای مردمان هستند و وظیفه دارند در رعایت نکاتی بکوشند.

۱) اقتدا به توان‏ترین مردم. این ویژگی افزون بر این که صاحب جاه را همیشه کنترل می‏کند که از مسیر مردم خارج نشود و مردمی بیندیشد و مردمی بزید، اثر بسیار مهم روانی برای آرامش تهیدستان دارد و آنان را از سر کشی باز می‏دارد.

به فرموده حضرت امیر(ع):

«علی ائمة العدل أن یتأسوا بأضعف رعیتهم حالاً فی الاکل و اللباس و لا یتمیزّون علیهم بشئ لا یقدرون علیه لیراهم الفقیر فیرضی عن الله تعالی بما هو فیه، ویرا هم الغنی فیزداد شکراً و تواضعاً.(۱۱)»

۲) دوری از بزرگمنشی و رفتار شاهانه:

از اهداف اصلی انقلاب اسلامی، رهبانیدن انسانها از قید و بند بردگی و ذلت و خواری بود. پادشاهان، سر کشان و طاغیان، مردم را خوار می‏خواهند و زبون زیر دست و پای خود. قدرت را این می‏دادند. در دید اینان و مردمان ذلت کشیده، قدرت، یعنی خود را از همه برتر دانستن و دیگران را به هیچ انگاشتن.

روحانیت، براساس اهداف مقدس انقلاب اسلامی، در رفتاری و حرکات خویش، به گونه‏ای باید مشی کند که این فرهنگ گندیده، دگربار، سر بر نیاورد که همه چیز را تباه خواهد کرد.

پیامبر اسلام(ص) پس از به دست گرفتن قدرت، همیشه مراقب بود که رفتاری را که مردم با شاهان و فرمانروایان خود داشته‏اند، در دوران شکوفایی اسلام نداشته باشند.

کسی از او ترس به دل راه ندهد و بسان شاهان، با او رفتار نکنند. پیامبر(ص) خطاب به تازه مسلمانی که در برابر آن حضرت، احساس حقارت و ترس: می‏کند

می‏فرماید:

« هون علیک. فلست بملک آنها انا ابن امرأة کانت تأکل القد.»

راحت باش، من، شاه نیستم، پسر زنی هستم که گوشت خشک شده می‏خورد.

یا نمی‏گذارد بسان شاهان با او رفتار کنند و در احترام از راه اعتدال به درروند:

«یا سلمان لا تصنع بی ما تصنع الأعاجم بملوکها. انا عبد من عبید الله آکل مما یأکل العبد و اقعد کما یقعد العبد.»

ای سلمان: با من، بسان ایرانیان که با شاهان خود رفتار می‏کنند. رفتار نکن. من بنده‏ای از بندگان خدا هستم. بسان بندگان می‏خورم و بسان آنان می‏نشینم.

۳) دلسوزی در هدایت مردم:

روحانیت، امروز که میدان عمل یابیده و امکانات را در اختیارش گذارده‏اند، باید بیش از پیش عشق و علاقه خود را به هدایت مردم بنمایاند. عشق به هدایت مردم، اگر در سازمان روحانیت نباشد. کار آیی نخواهد داشت و نخواهد توانست به آرمانها و برنامه هایی که بر آوردن آنها به او واگذار شده برسد.

پیامبر اسلام، در هدایت مردم، چنان دلسوز بود و سر از پا نمی‏شناخت که بسیار خود را به رنج می‏افکند:

«لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتمم، حریص علیکم بالمؤمنین رئوف رحیم.»

رسولی از شما به سوی شما آمد که رنجهای شما بر او گران می‏آید و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان، مهربان است.

این که در آیه شریفه، به جای کلمه «منکم»، «من انفسکم» آمده است، نشان دهنده پیوند استوار پیامبر(ص) با مردم است. رهبر آنان ، هادی و راهنمای آنان، فردی جدای از آنان نیست.

روحانیت نیز، با اقتدای به رسول اسلام، باید رنجهای مردم، به او گران آید و بر هدایت مردمان پای فشارد پیامبر(ص) چنان در هدایت و ارشاد و درست گام برداری آنان اصرار دارد که خداوند درباره وی می‏فرماید:

«و لعلک با خع نفسک علی آثراهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث أسفا.»

شاید، اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه، در پیگیری کارشان تباه کنی.

در این آیه شریفه، خداوند برای پیامبر (ص) چهار ویژگی بیان فرموده که مهم‏ترین و ضروری‏ترین ارزشهای اخلاقی به شمار می‏رود:

▪ مردمی: «من انفسکم».

▪ دلسوزی: «عزیز علیه ما عنتم».

▪ عشق به مردم: «حریص علیکم».

▪ مهربانی: «بالمؤمنین رئوف رحیم».

در حقیقت، تبلور همه این ویژگیها، همان عشق است.«حرص» در لغت، به معنای شدت علاقه به چیزی است. واژه «باخع» که در آیه دیگری در تبیین این حالت برای پیامبر (ص) به کار رفته، به معنای نابودی است.

در چند جای قرآن، این تعبیر آمده که بیانگر علاقه شدید پیامبر (ص) به مردم و به خطر انداختن جان در این راه است. از روحانیان، در محدوده کاری که بر عهده دارند، انتظار می‏رود: عشق به مردم را سر لوحه کار

● امامت جمعه‏

خطیب جمعه که باید در اجتماع بزرگ مؤمنان، در هر جمعه، در ساعتی خاص، حاضر شود و مسائل و دشواریهای جهان اسلام را به مردم گوشزد کند و آنان از در افتادن در مهلکه نفس و گرفتار شدن د ردام شیطان و هواهای نفسانی و روی آوردن به دنیا پرهیز دهد، نباید در دامی گرفتار باشد: دام دنیا، مقام، شهوت و... نفس خویش را تربیت کرده باشد، تا بتواند نور پاکی را قلب دیگران بتاباند:

«من نصب نفسه للناس اماماً فعلیه أن یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره ولیکن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدبهم.»

کسی که خویش را امام مردم قرار داده، بایستی خود را پیش از دیگران آموزش دهد و پیش از سخن، مردم را با رفتار و اخلاق پسندیده خود، پاک گرداند؛ زیرا آن که نفس خویش را تعلیم دهد و به اخلاق اسلامی آراسته کند، شایسته تکریم بیشتری است از فردی که به تربیت دیگران بر خیزد(بی آن که خود، ساخته شده باشد.)

کار امام جمعه، دگر سازی است. کسی که نفس خود را رام نکرده و در جاده حق استقرار نداده باشد، نمی‏تواند دیگران را به سوی حق راهنمایی کند:

«من لم ینتفع لنفسه لم ینتفع به الناس.»

کسی که خویش را بهره‏مند نسازد، نمی‏تواند دیگران را بهره‏مند سازد.

«من لم یصلح نفسه لم یصلح غیره.»

کسی که نفس خویش را اصلاح نکند، نمی‏تواند به اصلاح دیگران بپردازد.

.۱ «نهج البلاغه»، صبحی صالح، خطبه ۱۴.

.۲ «همان مدرک» / ۳.

.۳ «همان مدرک»، خطبه ۱۶.

.۴ «سیاست و اقتصاد در عصر صفوی»، محمد ابراهیم باستانی پاریزی ۴۲۳، صفی علیشاه تهران.

.۵ «همان مدرک» / ۲۷۰.

.۶ «نصیحة الملوک»، غزالی، تصحیح جلال الدین همایی / ۴۸.

.۷ «نهج البلاغه»، خطبه ۲۱۶.

.۸ «اصول کافی»، کلینی، تصحیح علی اکبر غفاری، ج ۴۲ / ۱ - ۴۷، دار التعارف، بیروت.

.۹ «نهج البلاغه»، حکمت ۴۴۱.

.۱۰ «اصول کافی»، ج ۲۸۴ / ۱.

.۱۱ «میزان الحکمه»، محمدی ری شهری، ج ۱۷۶ / ۱، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

.۱۲ «مکارم الأخلاق»، طبرسی / ۱۶، اعلمی، بیروت.

.۱۳ «بحار الانوار»، علامه مجلسی، ج ۲۷، ۱۳۹.

.۱۴ سوره«توبه»، آیه ۱۲۸.

.۱۵ سوره«کهف»، آیه ۶.

.۱۶ «نهج البلاغه»، حکمت ۷۳.

.۱۷ «غرر و درر»، محمد علی انصاری، ج ۷۰۲ / ۲.

.۱۸ «همان مدرک».

.۱۹ «نهج البلاغه»، حکمت ۷۳.

.۲۰ سوره«صف»، آیه ۲ - ۳.

.۲۱ «اصول کافی»، ج ۴۵ / ۱.

.۲۲ «بحار الانوار»، ج ۳۳ / ۲.

.۲۳ «نهج البلاغه»، خطبه ۳۳.

.۲۴ «اعیان الشیعه»، سید محسن امین، ج ۴۲ / ۸، بیروت.

.۲۵ «نهج البلاغه»، نامه ۵۴.

.۲۶ «اصول کافی»، ج ۱۱۶ /۱.

.۲۷ «همان مدرک»، ج ۱۰۳ / ۲.

.۲۸ «مکارم الاخلاق» / ۱۵ - ۱۶.

.۲۹ سوره«شعرأ»، آیه ۲۱۵.

.۳۰ سوره «حجر»، آیه ۸۸.

حوزه-شماره۶۸


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.