چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
مجله ویستا

پنج نگاه متفاوت به مرگ


پنج نگاه متفاوت به مرگ

نگاهی به مجموعه داستان«آلیس» نوشته یودیت هرمان با ترجمه «محمود حسینی زاد»

از منظر خوانندگان و حتی مترجمان پرو‌پاقرص ادبیات ترجمه در ایران، ادبیات آلمان سال‌های سال بود که حرف تازه‌ای را به مخاطبان ایرانی خود ارائه نداده است البته در این جمله باید نکته‌ای را نیز مورد توجه قرار داد و آن اینکه هنگامی که صحبت از حرف تازه به میان می‌آید، معنی آن سکوت و یا نادیده گرفتن آثار نویسندگانی چون هاینریش بل، یا گونتر گراس نیست بلکه صحبت از حرف تازه، یعنی صحبت از کلامی است که در مختصات فکری مخاطبان تفکر مدرن امروز مخاطبانش را شناخته و گاهی آن را نیز به چالش بکشد.

حتی می‌توان به‌طور دقیق‌تر هم آثار نویسندگانی چون گوته یا کافکا را نیز در همین چارچوب مورد توجه قرار داد و چنین کارکردی را از این نویسندگان (البته در چارچوب مختصات زمانی و مکانی خود) دید ولی بلاشک این نوع کارکردها در فضای روایت داستانی سال‌هاست که لااقل در قالب ترجمه به زبان فارسی، رنگ باخته بود.

با این مقدمه جهان داستانی «یودیت هرمان» که کتاب «آلیس» وی با ترجمه محمود حسینی زاد و توسط نشر افق به‌تازگی منتشر شده است را باید فصل جدیدی در معرفی ذهن و زبان حاکم بر ادبیات امروز آلمان در ایران بدانیم.

هرمان نویسنده جوانی است و شاید بتوان او را از نظر نوع نگاه به قابلیت‌های کنشگرانه داستان، از جمله نویسندگان متعلق به ادبیات مدرن در دنیا بدانیم که نوشته‌های او نه‌تنها ادبیات آلمان بلکه تمامی خوانندگان وی در دنیا را به شکل سحرآمیزی به جهان پیرامون خود و از زاویه دیدی ورای آنچه چشمان آنها به ظاهر هر روز به تماشای آن نشسته است، معرفی می‌کند. هنر اصلی هرمان را در حقیقت باید در خلق نوعی ساده‌نویسی در روایت داستان دانست که کوچک‌ترین زوایای فردی را در زندگی انسانی و روابط بین انسانی و حتی ذهنیت‌ها و روابط و گفت‌و‌گو‌های درونی آدمی با خود را بی‌آنکه خواننده متوجه شود، به او بازنمایی می‌کند و از این منظر داستان‌های هرمان و پنج داستان به ظاهر پیوسته آلیس را باید روایتی از انسان دانست که در آیینه وجودی خود او قابلیت نمایش را پیدا کرده است.

محوریت داستان‌های کتاب آلیس بر مرگ استوار است و آلیس شخصیتی است که در تمامی این داستان‌ها تکرار می‌شود. در زبان داستانی هرمان، آلیس انسانی است که از منظر جنسیت، سن و ظاهر برای خواننده توصیف نشده و اهمیت نمی‌یابد، حتی آلیس به تنهایی و به‌صورت تام و تمام نمایندگی اندیشه خاصی را با خود یدک نمی‌کشد، اما چرخ زدن‌ها و گردش او در گوشه و کنار زندگی انسان‌های داستان که هر یک به بیان نوعی روایت از مرگ برای مخاطبان خود مشغول هستند، به شکلی عجیب برخوردهای انسان امروزی را با بودن و نبودن خود به تصویر می‌کشد.

مرگ در داستان‌های این مجموعه موضوعی بسیار ساده و پذیرفته شده است. با وجود آنکه محوریت این داستان‌ها همگی با این مفهوم به خود شکل می‌گیرد، آنچه که نویسنده را در پرداختن به این موضوع با خود درگیر کرده است، نحوه ارتباط پیرامونی با این مسئله است. در واقع برای آلیس، سوال‌هایش، جواب‌هایی که می‌شنود، ارتباطات اجتماعی او و وقایعی که از زاویه دید چشمانش به خوانندگان داستان‌های هرمان در این مجموعه منتقل می‌شود، همگی آینه‌ای است برای نمایش انسان مخاطب داستان به او و پایان محتومی که بی‌شک مخاطب نیز روزی به‌نوعی با آن روبه‌رو خواهد بود.

زندگی در داستان‌های هرمان از منظر مرگ به خود شکل وجودی می‌‌ گیرد و جالب آنکه نحوه ارتباط‌دهی وی در این داستان‌ها با مخاطبان، چه از نظر انتخاب کلمات که بی‌شک ترجمه دقیق استاد حسینی‌زاد نیز در انتقال آنها به فارسی نقش والایی را داشته و چه از منظر اندازه جملات و حتی اصرار نویسنده به دوری از دیالوگ‌نویسی و حرکت به سمت مونولوگ‌نویسی‌هایی که گاه بیشتر به زمزمه‌های درونی آلیس با خود و پیرامون خود بازمی‌گردد، همه و همه به شکلی در قالب داستان سامان یافته است که نه‌تنها فضایی یآس‌آلود و افسرده به‌ویژه در بیان ارتباط انسان با مرگ را خلق نمی‌کند بلکه به شکلی هوشمندانه در پی خلق فضاهایی است که مرگ نیز به‌عنوان جزئی از آن شکل وجودی مستقل و بسیار معمولی را در آن به خود می‌گیرد.

نقش پذیری ساده مرگ در داستان‌های مجموعه آلیس را نمی‌توان به بی‌تفاوت بودن یا ساده انگاشته شدن آن توسط نویسنده نسبت داد بلکه به‌زعم نگارنده، هرمان در تلاش بوده است تا با نقش‌دهی ساده به این اتفاق، مخاطبان خود را که همگی در حال رسیدن به پایانی محتوم هستند، به نوعی نگاه به مسیر زندگی که در راه طی کردن آن هستند، هدایت کند و از این منظر، به نوعی رهیافت بازنگرانه به خودشان، به‌عنوان افرادی که می‌توانند به جای هر یک از شخصیت‌های داستان نقش‌آفرینی کنند، نائل شوند.

نگاه فلسفی هرمان به مرگ و نوع روایت آن در قالب ادبیات مدرن امروز جهان را بی‌شک باید، نگاه شریفی دانست. نگاهی که به نظر می‌رسد با وجود اختلاف طبیعی جهان‌بینی نویسنده با مخاطبان خود، ناشی از دغدغه‌ای مشترک است. دغدغه‌ای که استقبال قابل توجه از ترجمه داستان‌های او به زبان‌های مختلف بهترین شاهد برای آن به‌شمار می‌آید.

حمید نورشمسی