پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا

چگونه پیوسته به یاد خدا باشیم


چگونه پیوسته به یاد خدا باشیم

آنچه در پی می آید گزیده سخنرانی آیت الله مصباح یزدی است که در آن پیرامون نقش تقلید در شکل گیری رفتار انسانی و انواع تقلید و ضرورت تمرین و ممارست برای کسب ملکات ارزشی و معنوی بخصوص یاد خدا درهمه حال, سخن گفته شده است اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم

آنچه در پی می آید گزیده سخنرانی آیت الله مصباح یزدی است که در آن پیرامون نقش تقلید در شکل گیری رفتار انسانی و انواع تقلید و ضرورت تمرین و ممارست برای کسب ملکات ارزشی و معنوی بخصوص یاد خدا درهمه حال، سخن گفته شده است اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

نوف بکالی در روایتی از علی(ع) که در نهج البلاغه آمده، دربیان اوصاف شیعیان واقعی می گوید: ان کان بین الغافلین کتب فی الذاکرین و ان کان مع الذاکرین لم یکتب من الغافلین؛ شیعه واقعی کسی است که اگر در میان غافلان از یاد خدا باشد، از ذاکرین نوشته می شود. یعنی او جزء غافلین نخواهدبود هرچند درمیان آن هاست. و اگر در میان کسانی است که به یاد خدا هستند، او از غافلین نوشته نخواهدشد. این تعبیر موکد و رسایی است بر این که شیعیان باید دائما به یاد خدا باشند.

هرچند در این روایت چندین مرتبه بر یاد خدا تاکید شده است، اما این فراز، تعبیر دیگری است که از یک زاویه خاصی به این مسئله نگاه کرده و سر مطلب این است که بسیاری از انسان ها که زود تحت تاثیر محیط اطراف خود قرار می گیرند؛ حالت انفعال در آنها زیاد است و در هرجایی واقع شوند، حالت غالب محیط در آنها نیز پیدا می شود.

● تقلید، غریزه ای خدادادی

این مسئله عامل غریزی دارد و روانشناسان دراین باره بحث کرده اند. بعضی، تاثیرپذیری انسان از دیگران را اساس فرهنگ پذیری و اجتماعی بودن او دانسته اند، و حتی خیلی ها با مبالغه در این امر، این ویژگی را عامل رشد و تکامل انسان دانسته اند؛ زیرا حالت تقلید از دیگران و تاثیر از محیط، ناشی از این است که انسان وقتی کمالی را در دیگری می بیند، سعی می کند مثل او شود.

صرف نظر از اشکالات این دیدگاه، تاثیرپذیری از دیگران، عامل مهم در زندگی انسان است. با اندکی دقت در می یابیم که اغلب چیزهایی را که یاد گرفته ایم و انجام می دهیم چیزهایی است که از دیگران آموخته ایم. ما به دیگران نگاه می کنیم و از آنها تقلید می کنیم. مخصوصا در این دوران که عصر ارتباطات و رسانه است.

تقلید عامل بسیار مهمی در یادگیری، شخصیت پذیری و شکل گیری رفتار انسانهاست و مانند سایر غرایز به صورت طبیعی در ما وجود دارد. اما امتیاز انسان در این است که خداوند در کنار غرایز، نیروی عقل را به او بخشیده، تا به کمک آن حد و مرز غرایز را تشخیص داده و آنها را تعدیل کند.

خداوند این غریزه را که انسان می خواهد هم رنگ دیگران باشد، براساس حکمت و به عنوان عاملی برای یادگیری در درون او قرارداده است ولی انسان باید از عقل خود کمک بگیرد که چه چیزهایی را از دیگران بیاموزد چون همه چیزهایی که در دیگران است، خوب نیست و حتی گاهی حالات افراد مختلف متناقض است و انسان نمی تواند از همه آنها تقلید کند. لذا انسان باید از میان آنها یکی را انتخاب کند و برای انتخاب خود باید معیار مشخصی داشته باشد. دراینجاست که شخصیت انسانی انسان ظهور پیدا می کند. زیرا تقلید در حیوانات نیز وجود دارد. تفاوت انسان با یک طوطی که صدایی را تقلید می کند در این است که در استفاده از این غریزه خدادادی براساس حکم عقل و شرع آنچه را یاد گرفتن آن مطلوب است، انتخاب می کند.

● تقلید حیوانی و انسانی

اگر کسی که در محیطی قرار گرفته، هر چه دیگران انجام می دهند، بدون فکر و تأمل درباره خوب یا بد بودن آن، انجام دهد، این همان حالت حیوانیت بی مهاری و لجام گسیختگی است که امروزه اسم آن را آزادی می گذارند. اما انسان از نیروی عقل خود استفاده می کند و از میان رفتارهای دیگران، کار خوب را گزینش می کند؛ در برابر رفتار ناصحیح منفعل نیست و مقاومت می کند و حتی سعی می کند رفتار دیگران را هم تغییر دهد.

در سطوح مختلف جامعه ما چنین افرادی وجود دارند. عالی ترین نمونه آن، حضرت امام - رضوان الله علیه - بودند که به عنوان نمونه ای کوچک از انبیاء و اولیای خدا، در جامعه ای که فساد آن را فرا گرفته بود، یک تنه قیام کرد و در حالی که همه چیز و همه کس بر ضد او بود، در برابر قدرت های حاکم دنیا ایستاد؛ کالجبل الراسخ لاتحرکه العواصف. این صفت شیعه واقعی است. امام (ره) در این کار خود از امیرالمومنین و از سایر ائمه اطهار (ع) تبعیت می کرد؛ امام (ره) هم بی نیاز از تقلید نبود. اما او مرجع تقلید خود را با حکم عقل و شرع انتخاب کرده بود. خداوند در قرآن، پس از معرفی انبیاء سابق به پیغمبر اکرم (ص) که اشرف مخلوقات است، می فرماید: اولئک الذین هدی الله فبهداهم اقتده (انعام /۹۰) اینان کسانی هستند که ما آنها را هدایت کردیم؛ پس تو هم به ایشان اقتدا کن.

● تقلید، کجا و چگونه؟

بنابر این اصل پیروی از دیگران نعمتی است که خداوند به انسان داده است؛ اما بحث در این است که از چه کسی، در چه شرایطی و به چه میزان باید از دیگران تقلید کرد. انسان باید در هر موردی عقل خود را به کار بیندازد، تحت تأثیر شرایط محیط واقع نشود و اگر کاری عقل پسند و شرع پسند بود، از آن تقلید کند.

افراد ضعیف النفس در هر محیطی که واقع شوند زود شرایط محیط را می پذیرند و نمی توانند در برابر آن مقاومت کنند. قرآن در توصیف چنین کسانی می فرماید هنگامی که از اهل جهنم پرسیده می شود چه چیزی شما را به جهنم کشانید. آن ها در پاسخ به چند خصوصیت خود اشاره می کنند؛ از جمله این که : وکنا نخوض مع الخائضین (مدثر /۴۵) هر چه دیگران می کردند، ما هم دنباله رو آن ها بودیم.

این شیوه ناپسندی است و باید با آن مبارزه کرد. انسان باید سعی کند تابع هر کسی نشود؛ بلکه ابتدا باید رفتارهای دیگران را با عقل خود و با دستورات شرع بسنجد و در صورت نیاز، از مشورت با اشخاص مورد اعتماد این رفتارها را ارزیابی کند و اگر پس از این بررسی، کار آنها را خوب یافت، او هم از آنها تقلید کند؛ اما اگر تشخیص داد که این کار اشتباه و ناپسند است، آن ها را همراهی نکند. در این صورت خدا به او بارک الله می گوید.

اصولاً ریشه همه مفاسد و انحرافات غفلت است و در مقابل، راه مقابله با غفلت یاد خدا است. به طور کلی مؤمنین واقعی انگیزه ای برای غفلت ندارند، تا هنگامی که در بین ذاکرین قرار می گیرند ذکر ذاکرین در آن ها اثر بگذارد؛ بلکه خود ایشان آمادگی تذکر و یاد خدا را دارند. بنابر این، آنها در میان ذاکرین، جزء غافلین نخواهند بود. و اگر در میان غافلین واقع شوند، اختیار خود را از دست نداده، تابع محیط نشده و از یاد خدا غافل نمی شوند.

اما ما، که اغلب تحت تأثیر محیط واقع می شویم، چگونه می توانیم به چنین مرحله ای برسیم که همیشه به یاد خدا باشیم؟ حتی زمانی که درمیان اهل غفلت قرار گرفته ایم و معاشرت با آنها ما را هم به سوی غفلت می کشاند، چگونه می توانیم در برابر این کشش مقامت کنیم، اختیار دل خود را داشته باشیم و وقتی که همه دل ها متوجه دنیا، شیطان، شهوات و حرف های لغو است، خود را کنترل کنیم و به خدا توجه کنیم؟

● تمرین، راه رسیدن به ملکات

به طور کلی کسب هر صفت خوب و ملکه شدن آن احتیاج به تمرین دارد و هیچ ویژگی مثبتی به صورت ناگهانی در انسان پیدا نمی شود. برای کسب هر کمالی باید زحمت کشید، خون دل خورد، برنامه ریزی و تمرین کرد، تا تدریجاً انسان به آن برسد. هم چنان که در پرورش قوای جسمی یک نوجوان با آرزوی پهلوان شدن به جایی نمی رسد؛ بلکه باید عمری زحمت بکشد، نزد استاد آموزش ببیند، سال ها تمرین کند، تا قهرمان شود؛ در امور معنوی هم چنین است.

امام باقر(ع) می فرمودند: من پدرم را ندیدم، مگر در حال ذکر خدا بود؛ اگر سخنی می گفت، قبل و بعدش خدا را یاد می کرد؛ اگر کسی از او سؤالی می پرسید، ایشان ضمن جواب باز خدا را یاد می کرد؛ و هنگامی که هیچکس او را مشغول نمی کرد، زبانش به سقف دهانش چسبیده بود و دائماً می گفت لااله الاالله. (کافی/۲/۴۹۸)

چنین حالتی برای یک انسان معمولی به صورت ناگهانی حاصل نمی شود. برای رسیدن به چنین مرحله ای انسان باید برنامه ریزی کند، تمرین داشته باشد، ابتدا از اعمال ساده شروع کند، تدریجاً تمرینات خود را افزایش دهد و سطح آنها را بالاتر ببرد، تا به تدریج برای او ملکه شود. در نهایت چنین کسی در هیچ کاری از یاد خدا غافل نخواهد شد. کسانی بوده اند که هرچه دیگران از امور مختلف، از کسب و کار، خانواده، دوستان و مانند آن با ایشان گفت وگو می کردند، آنها دنباله سخن را به خدا می رساندند. مثلاً اگر کسی درباره غذا سخنی می گفت، آنها ادامه صحبت را به این مسئله می رساندند که خدای متعال چه غذاهای خوبی با طعم های خوش گوار آفریده است.

چنین کسانی دلشان متوجه خدا است و سایر مسائل برای آن ها عرضی است؛ نه تنها خود آنها از یاد خدا غافل نمی شود، بلکه سعی می کنند دیگران را هم متوجه خدا کنند؛ تمام زندگی آنها با خداست؛ با شما حرف می زنند، اما دلشان با خداست؛ صبح که سر از خواب برمی دارند، با یاد خدا برمی خیزند و اولین کسی که به خاطر می آورند خداست؛ نزدیک وقت نماز گویا کسی او را از جا بلند می کند.

بنده کسانی را حتی در میان دولتمردان دیده ام که نزدیک وقت نماز، در حالی که ما مشغول بحث و گفت وگو بودیم، اما او ناخودآگاه از جای خود بلند شده و برای نماز آماده می شد. چنین کسی با یاد خدا زندگی می کند. لذا آرامش دارد، خود را گم نمی کند و در دام شیطان نمی افتد. حتی مایه برکت برای دیگران هم هست.

اگر ما بخواهیم شیعه علی پسند بشویم، باید سعی کنیم چنین رفتاری را تمرین کنیم. برنامه های خود را تقطیع کنیم و هر ساعت یک بار با جمله ای، آیه ای از قرآن، حدیث یا استغفاری دل خود را متوجه خدا کنیم.

این روایت مورد قبول شیعه و سنی است که پیغمبر اکرم (ص) فرمود: انه لیغان علی قلبی و انی لاستغفر الله فی کل یوم سبعین مره؛(مستدرک الوسائل/ ۵/ ۳۲۰) گاهی فضای دلم تاریک و ابری می شود و برای رفع این تیرگی روزی هفتاد مرتبه استغفار می کنم. ما به خیال خود تصور می کنیم آن حضرت تسبیح در دست گرفته و هفتاد بار «استغفرالله» می گفت. خیر؛ ایشان هفتاد مرتبه در طول شبانه روز دل خود را متوجه خدا می کرد. خدایا! من برای انجام وظیفه ای که برعهده ام گذاشتی، به خلق توجه کردم و این مسئله باعث شد که توجهم نسبت به تو کم شود؛ من از این کم توجهی استغفار می کنم.

استغفار آن حضرت متناسب با خود ایشان بود. ما هم باید سعی کنیم در خود، روزی هفت بار در هفت مقطع استغفار کنیم. بنا را بر این بگذاریم که در فواصلی از روز به یاد خدا باشیم. اگر همت کردیم، خدا هم به ما کمک خواهد کرد. تو نشان بده که می خواهی به یاد خدا باشی؛ او یاد خود را به دل تو خواهد انداخت. خدا می داند چنین یادی چه لذتی دارد.

آیت الله محمدتقی مصباح یزدی