سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

حوزه پدیدارشناسی در انسان شناسی؛ وینسنت کراپانزانو (همراه با پاور پوینت)



      حوزه پدیدارشناسی در انسان شناسی؛ وینسنت کراپانزانو (همراه با پاور پوینت)
فایزه صفاری

با وجود اینکه پدیدارشناسی یک سنت فلسفی است و انواع مختلفی دارد و هر کدام تعریف متفاوتی از پدیدار دارند ولی اگر تعریف کلی بخوایم بکنیم به این نقطه اشتراک می‌رسیم که پدیدارشناسی: مطالعة پدیده‌ها به آن نحوکه به آگاهی فرد یا گروهی از افراد پدیدار می‌شوند؛ مطالعة چیزها همچنان که در تجارب زیستة ما پدیدار می‌شوند و چیزها آنچنان که نمود پیدا می‌کنند.

حال اگر بخواهیم این سنت فلسفی را  به تحلیل هاي قابل استفاده در مردم‌نگاري تبدیل کنیم  یعنی اگر بنا باشد کار علمی را به پژوهش در میدان تحقیق منوط کنیم، پدیدارشناسی را وارد میدان تحقیق و وارد جهان اجتماعی کردیم و کاری که انجام می‌دهیم مردم‌نگاری براساس روش پدیدارشناسی است. پدیدارشناسی و مردمنگاری هردو علاقه به دیدن امور، همانگونه که هستند دارند. انسان‌شناسی پدیدارشناختی به شیوه‌ای از انجام مردم‌نگاری و انسان‌شناسی برمی‌گردد که بر روی مطالعه آگاهی تاکید می‌کند (ویکی پدیا)؛ به صورتی که برخی از مفاهیم انسان‌شناسی مانند درگیری میدانی، امر نسبی، امر تاریخی، امر فرهنگی و برخی دیگر را از پدیدارشناسی مانند زیست‌جهان، بین‌الاذهانیت، بدنمندی و ...وام می‌گیرد. بین ‌الاذهانیت همان واقعیت جهان زیسته ما است؛ این جهان همان جهان مشترکی است که ما به طور متقابلی در آن سکونت داریم و دیگران هستی‌های در حال تجربه‌ای هستند که مانند ما رو به سوی همان جهان مشترک داشته و در آن ساکن شده‌اند. زیست‌جهان محیط انسانی و مادي‌اي است که معنا به‌صورت فعالیتی مداوم در آن خلق می‌شود؛ به زبان ساده زیست‌جهان، جهان آشنا و روزمره‌ی افراد است. همچنین بدنمندی، مفهومی که انسان‌شناسی پدیدارشناختی از آن بسیار استفاده می‌کند، ‌ بدن را به مثابه مکانی درنظرمی‌گیرد که تجربة ما از جهان در آن شکل می‌گیرد و از خلال آن جهان را تجربه می‌کنیم. به واقع انسان‌شناسان در این حوزه به این سمت رفتند که در مقابل مقوله‌های کلی و غیرفرهنگی و بدون مصداق فیلسوفان پدیدارشناس، کار میدانی در فلسفه انجام دهند و یافته‌ها را درون محیط‌های فرهنگی و تاریخی قرار دهند و درگیری مستقیم با فرهنگ و محیط پیرامونی تجربی فرد را نشان دهند تا درک‌های دقیق‌تر و تجربی‌تری از انسان در صورت‌بندی‌های مختلف آن به دست آورند. سؤال اصلی در انسان‌شناسی پدیدارشناختی این است که چگونه آگاهی برای موجودات انسانی به وجود می‌آید و روابط اجتماعی، شیوه‌های ادراک یا زندگی به طور کلی‌تری در زندگی‌های افراد شکل می‌گیرند؟

پژوهش‌های پدیدارشناختی در انسان‌شناسی مجموعه‌ای غنی از آثار پربار و موثر از واقعیتهای زیسته‌ی خاص را فراهم آوردند. رویکردهای پدیدارشناختی می‌توانند غنای زندگی‌ها، دغدغه‌ها و درگیری‌های افراد را به شیوه‌های مستقیم و نافذی به دست آورند. رویکردهای دقیق و پیچیده‌ی پدیدارشناختی در انسان‌شناسی از طریق روش‌های پژوهش میدانی مردم‌نگارانه، همزمان به واقعیت‌های زیسته‌ی زندگی افراد و به ابعاد مختلف اجتماعی، جسمانی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، روانشناختی و محیطی آن واقعیات توجه می‌کند. این پدیدارشناسی ایده‌های مرسوم و کلی در خصوص خود، جامعه، آگاهی و انسان را کنار خواهد زد. این انسان‌شناسی موقعیت‌های خاص را با بافت کل زندگی و ساختار کلی آن هماهنگ می‌کند.

 

وینسنت کراپانزانو

وینسنت کراپانزانو استاد انسان شناسی و ادبیات تطبیقی دانشگاه نیویورک است. او در سال 1939 در نیویورک به دنیا آمد؛ سپس در مدرسه بین‌المللی ژنو درس خواند. او لیسانس فلسفه  خود را در سال 1961 از دانشگاه هاروارد گرفت. از سال 1961 تا 1964 به خدمت ارتش امریکا درآمد و پس از آن در سال 1970 دکتری انسان‌شناسی خود را از دانشگاه کلمبیا اخذ کرد. کارهای میدانی او با سرخپوستان ناواهو آغاز شده و پس از آن به کارهای میدانی دیگری دست زده از جمله: حمدشا (فرقه ای در میان مسلمانان مراکشی)‌، سفیدپوستان افریاقی جنوبی در دوران آپارتاید، بنیادگراهای مسیحی و محافظه‌کاران در امریکا و حرکه‌ها ‌(الجزایری‌هایی که در جنگ اسقلال الجزایر با فرانسوی‌ها همراه بودند) در فرانسه بود.

چیزی که کراپانزانو را از دیگر انسان‌شناسان متمایز می‌کند نحوه‌ی استفاده‌ی او از رویکردهای نظری خاص در نوشتار متن به شیوه بدیع است.  به اعتقاد او داده‌های متخصصان اجتماعی همواره قربانی نظریات می‌شوند و نظریه در جریان انتقادات برای متن قربانی می‌شوند بدین ترتیب او تلاش می‌کند متن و نظریه را در کنار هم به کار ببرد همانطور که در توهامی اینگونه بود. همچنین او تلاش می‌کند تا فضای رویارویی میدان با باورهای خودش  را کاملا نشان دهد و موضعی که از آن ملهم گردیده را توصیف کند. انسان‌شناس با هنر و خلاقیتی که در نوشتن دارد می‌تواند دانش میدانی خود را انتقال دهد و صدای میدان مورد مطالعه خود را به گوش دیگری برساند. به این ترتیب او مردم‌نگاری را یک هنر می‌داند که برای بیان میدان نیازمند زبان خلاق و نوآور است. فلذا می‌توان گفت نوآوری کراپانزانو در شیوه نوشتار او است. او وارد میدان‌هایش می‌شود و با تمرکزی که بر فرد دارد آن را همان‌گونه که هست و در روزمره پدیدار می‌شود روایت می‌کند و پس از آن‌که فرد را با محیط میدان آشنا ساخت خود را به عنوان انسان‌شناس با رویکردی انسان‌شناسانه پدیدار می‌کند. او به گونه‌ای بین‌رشته‌ای می‌نویسد و از رشته‌های مختلف برای بیان واقعیت پدیداری استفاده می‌کند.

کراپانزانو با نوشته‌هایش به گونه‌ای زنده دست به بازاندیشی در خودش، در رشته و پدیدارشناسی ارائه می‌دهد و روند تغییرات را به آرامی نشان می‌دهد.  او در آثارش به راحتی از خودش و مواجهه هایش صحبت میکند. و آن را بازتاب می‌دهد. به واقع نوشتار کراپانزانو حد بالایی از بازتابندگی[1] را با خود دارد. او در نوشته‌هایش بسیار از اول شخص استفاده می‌کند و حضور خودش را در میدان و تغییراتش را و مواجهاتش را حین بیان میدان ابراز می‌کند. او انسان‌شناس را در میدان منعطف نشان می‌دهد و سیر تغییرات او را در مواجهه با میدان مشخص می‌کند. ورود مردمنگار به میدان همواره جدایی از جهان ارجاع اصلی او را به همراه دارد؛ به صورتی که جهانی که از طریق آن درک از خود و واقعیت را به دست آورده است از او دور می‌شود و ناگهان در میدان با امکان دیگربودگی (فهم متفاوتی از واقعیات) مواجه می‌شود. کراپانزانو این درگیری ذهنی مردم‌نگار در میدان را نشان‌ می‌دهد.

او مقالات بسیاری چاپ وکتب متعددی تألیف کرده و در آنها شیوه نوشتاری خودش را پرورانده است. از جمله کتاب‌های او می‌توان به:

جهان پنجم فاستر بنت: پرتره‌ی یک ناواهو[2]

 توهامی: پرتره‌ی یک مراکشی[3]

 حمدشا: مقاله‌ای درباره روان‌کاوی‌ قومی مراکشی[4]

 انتظار: سفیدپوستان افریقای جنوبی[5]

بحران هرمس و اشتیاق هملت: مقالاتی در باب معرفت‌شناسی تفسیری[6]

 افق‌های تجسمی: مقاله‌ای درباب انسان‌شناسی ادبی فلسفی[7] (مقاله‌ای در کتاب نوشتن فرهنگ[8] کلیفورد و مارکوس)

 حرکه ها: زخمی که هرگز بهبود نمی‌یابد [9]

تاریخچه زندگی[10]

اشاره کرد که به معرفی چند نمونه از آنها خواهیم پرداخت.

فایل پیوست را ببینید:

 

[1] reflexivity

[2] The Fifth World of Foster Bennett: A Portrait of a Navaho 

[3] Tuhami: Portrait of a Moroccan

[4] The Hamadsha. A Study in Moroccan Ethnopsychiatry

[5] Waiting: The Whites of South Africa

[6] Hermes' dilemma and Hamlet's desire: On the Epistemology of Interpretation

[7] Imaginative Horizons: An Essay in Literary-Philosophical Anthropology

[8] Writing culture

[9] The Harkis: The Wound That Never Heals

[10] Recapitulations

 

پیوستاندازه
31105-7.pptx1.23 MB