سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

چقدر فاصله داریم با «زیر هشت»


چقدر فاصله داریم با «زیر هشت»

نگاهی به ایرادهای وارده بر «فاصله ها» و «زیر هشت» از سوی مخاطبان

● یک: همان مشکل قدیمی

تلویزیون، چه پیش از انقلاب اسلامی که توسط اکثریت مردم ایران، رسانه‌ای ناخوشایند محسوب می‌شد و چه پس از آن، که رفته رفته توانست اعتماد بخش قابل توجهی از تحریم‌‌کنندگان پیش از انقلاب‌اش را به دست آورد، در تولید داخلی یا عرضه محصولات خارجی، دچار مشکل بوده. باچنین نگرشی می توان گفت اندک تولیداتی در سال های پیش از ۵۷، از اقبال عمومی برخوردار شدند و در این میان، شاید بتوان تنها از «دلیران تنگستان» و «دوطفلان مسلم» نام برد اولی به دلیل رعایت تقریبی موازین شرعی در ارائه تصاویرش در عین ارائه انگیزه‌ها و شخصیت‌هایی که به پاسداشت «دین و مذهب و غیرت و تعصب به خاکشان» با دشمنان خارجی می‌جنگیدند و دومی، به دلیل به تصویر کشیدن تعزیه‌ای محبوب و مشهور که نمایانگر انگیزه‌های «اشقیاءستیزی» مخاطبان خود بود.

پس ازانقلاب، به دلیل این که کارکرد تلویزیون از «تفنن» به سمت «آموزش» تغییر مسیر یافت، این معیار، کار را بر تولیدکنندگانی که قصدشان صرفاً «قصه‌گویی» بود دشوار کرد و در نهایت آنها به همان فرمول کهن اوایل کار سینما در قرن بیستم [که همچنان در کشورهایی که سینما را به چشم صنعت می‌نگرند مورد استفاده است] رو آوردند: «قصه‌ات را با آموزش [آموزه‌های اخلاقی] بیامیز تا همگان راضی باشند.» البته راضی کردن همگان چندان آسان نیست و به نظر می‌رسد که کار این تولیدکنندگان پس از گذشت ۳۲ سال از پیروزی انقلاب، دشوارتر از گذشته هم هست چرا که از یک سو باید پاسخگوی مخاطبانی باشند که تفاوت میان «شعار» و «آموزه اخلاقی در هم تنیده در قصه» را بخوبی درک می‌کنند و از سویی دیگر، پاسخگوی آنان که به رغم درک این نکته حساس که «تفنن» بخش اجتناب‌ناپذیر رسانه‌ای مثل تلویزیون است و به رغم فهم موقعیت حساس تلویزیون ایران در رقابت با همتاهای فرامرزی‌اش ، طالب «بدآموزی»های «انشاءالله به سهو» نیستند و معترضند و در میان‌شان حتی،‌منتقدان مشهور سینمای ایران هم به چشم می‌خورند که در نهایت برای ابراز اعتراض، یادداشت هم می‌نویسند در رد خشونت نالازم درمجموعه‌ای که اتفاقاً هم خوش‌ساخت است هم فیلمنامه‌اش قابل قبول به نظر می‌رسد مشکل قدیمی تلویزیون ایران، اکنون«به روز» شده و اندک اندک از سوی مخاطبان خاص هم، به بازتابی‌گاه عصبی بدل می‌شود.

● دو: به فکر خانواده هم باش!

دو مجموعه‌ای که با فراز و فرودهایی کاملاً متفاوت، در مردادماه ۱۳۸۹، قصه‌هاشان را به پایان آوردند از خصوصیات مشترکی نیز برخوردار بودند و این خصوصیات مشترک را، نه این بار منتقدان که مخاطبان عام، در مکالمات روزمره‌شان مؤکد کردند. «فاصله‌ها» ساخته حسین سهیلی‌زاده و «زیرهشت» ساخته سیروس مقدم، به رغم تفاوت سطح غیرقابل انکار در عرضه کیفی قصه‌هاشان ، به گفته این دسته از مخاطبان از مشترکات زیر برخوردار بودند:

۱) بدآموزی غیرقابل انکار در نمایاندن زشتی‌های اخلاقی و کنار زدن پرده‌هایی که هنوز در خانواده‌های ایرانی، توسط رسانه ملی که اکنون از نگاه بسیاری از مخاطبانش قابل اعتماد است کنارنرفته بود مثل آموزش مستقیم بچه‌دزدی چه در «زیرهشت» چه در «فاصله‌ها» یا نمایاندن شگردهای بزه‌های خیابانی توسط دختری بزهکار در «فاصله‌ها».

۲) ایجاد فاصله در خانواده‌های ایرانی، با متهم ساختن مردان، با این عنوان که مشکلات زنان، کاملاً از عملکرد نادرست آنها سرچشمه می‌گیرد؛ مسئله‌ای که نه‌تنها در این مجموعه که در دو کار پیشین «دلنوازان» و «رستگاران» نیز شاهدش بوده‌ایم.

۳) حضور کلمات و جملات زشت در دیالوگ‌ها، خشونت غیرقابل انتظار در عملکردها و «معوج‌انگاری» شخصیت‌ها، که می‌تواند هر مادر یا پدر ایرانی را که با خیال راحت کنار فرزندان دختر و پسر نوجوان یا جوانش به دیدن این مجموعه‌ها نشسته، غافلگیر کند و در موقعیتی قرار دهد که نه‌تنها قادر به پاسخگویی به فرزندانش نباشد بلکه به دلیل موقعیت و جایگاه رسانه‌ ملی در خانواده، از خاموش کردن گیرنده خانگی یا عوض کردن شبکه هم درماند!

۴) عرضه آموزه‌های اخلاقی «رو»، «تخت» و «غیرقابل نفوذ» در ذهن نسل جوان به همراه عرضه سرگرم کننده و بشدت پذیرنده آموزه‌های غیراخلاقی توسط آنها که خانواده‌های ایرانی را بشدت نگران کرده است.

در چنین موقعیتی، تلویزیون ایران، که در جست‌وجوی جذابیت‌های تازه‌ای برابر تلویزیون‌های فرامرزی است درگیر مشکلی مضاعف شده چرا که مخاطبان سنتی خود را نیز اندک‌اندک از دست می‌دهد. واقعیت امر این است که برخی اشکالات مخاطبان عام براین محصولات «فرهنگی - هنری» حتی توسط منتقدان سینمایی، که در سینما مشکلی با بده‌بستان‌های دراماتیک ندارند تأیید می‌شود. خانواده‌های ایرانی - حتی آنها که در کار رسانه‌اند - گفتمان‌شان را در این مورد چنین سامان می‌دهند: «خشونت یا بدآموزی در مجموعه‌های سرگرم کننده خارجی مثل «کبرا ۱۱»، امری پذیرفتنی و واقعی در نگاه کودکان ما نیست اما همین خشونت و بدآموزی، در مجموعه ایرانی، فوراً مورد الگوبرداری کودکان و نوجوانان قرار می‌گیرد.» با نگاهی کارشناسانه هم، تا حد زیادی، این ایراد وارد است حتی در تلویزیون‌های اروپایی هم، مجموعه‌سازی با دقت نظرهای بسیار، از این نظر، صورت می‌گیرد و نمایش فیلم‌های سینمایی، اغلب با علامت «۱۲+» و با ممیزی است [جهت اطلاع آنها که تصورشان بر این است که این تلویزیون‌ها، ممیزی تصویری و صوتی و دیالوگی ندارند]

و این در حالی است که تلویزیون ایران، گاه با نمایش آثار سینمای وحشت در ساعات پربیننده [آثاری مثل «تلألؤ»ی کوبریک که تلویزیون فرانسه به دلیل خشونت آزارنده آن، در ساعات پس از ۱۲ شب و با مشخصه «۱۸-» و در کادری سفید، به نمایش گذاشت] خانواده‌های ایرانی را شگفت‌زده می‌کند؛ اما به رغم قبول برخی از این ایرادات، می‌توان به گذشته هم نقبی زد و به یاد آورد بسیاری از عملکردهای تلویزیونی ایران که اکنون از منظر مخاطبان عام پذیرفتنی است، در روزگاری نه چندان دور، مورد ایراد آنان بوده. برنامه‌سازان این رسانه بارها اعلام کرده‌اند که دستشان مقابل قضاوت زودهنگام مخاطبان بسته است.

می‌توان این سؤال را هم از مخاطبان عام خرده‌گیر پرسید که مثلاً سازندگان «زیرهشت» یا «رستگاران» که با شخصیت‌هایی غیرمعمول، خلافکار و دارای انگیزه‌های تبهکارانه روبه‌رو بوده‌اند. اگر به اشاره یا اشارات، وجوه شخصیتی‌شان را نمی‌نمایاندند، چه باید می‌کردند؟