پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حرکت های مسیونری شیعه در تاریخ ایران


حرکت های مسیونری شیعه در تاریخ ایران

آنچه که در بررسی های تاریخی, مورد نقل و تحلیل قرار می گیرد, دلایل و نحوه انتشار فرهنگ شیعه در ایران است اهمیت این موضوع از آن است که هویت تشیع امامیه اثنی عشری کنونی ملت ما را در تاریخ تعریف و تبیین می نماید هویتی که هم اکنون عنوان بزرگ ترین مشخصه ملی ما ایرانیان در نزد جهان مطرح و مورد توجه است

از دیرباز تاکنون ارتباط تشیع و ایران از جمله موضوعات بحث‌انگیز در میان مورخان و محققان بوده و نظریات گوناگون و گاه متضادی در پی داشته است. این نظرات بیشتر در سه محور:

۱) منشأ ارتباط تشیع با ایران و ایرانیان

۲) مراکز تشکل جوامع تشیع در ایران

۳) دلایل و چگونگی انتشار آن در ایران

اما آنچه که در بررسی‌های تاریخی، مورد نقل و تحلیل قرار می‌گیرد، دلایل و نحوه انتشار فرهنگ شیعه در ایران است. اهمیت این موضوع از آن است که هویت تشیع امامیه (اثنی‌‌عشری) کنونی ملت ما را در تاریخ تعریف و تبیین می‌نماید؛ هویتی که هم‌اکنون عنوان بزرگ‌ترین مشخصه ملی ما ایرانیان در نزد جهان مطرح و مورد توجه است. لذا این‌گونه به نظر می رسد که توجه به عوامل رشد و توسعه فرهنگ تشیع در ایران یکی از قابل توجه‌ترین موضوعات تحقیق تاریخ و دینی ما ایرانیان می تواند باشد.

البته بررسی این موضوع خود از عرصه گسترده‌ای برخوردار است که پرداختن به آن مجال وسیعی را می‌طلبد. زیرا در بررسی‌های تاریخی به عوامل متنوعی بر می‌‌خوریم که از لحاظ ماهیتی باهم کاملاً متفاوت است؛ عوامل با ماهیت فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، جغرافیایی، تاریخی و حتی اقتصادی که تحلیل و تنقیح هر یک از آنها، مباحث گستردهای را می‌‌‌طلبد.

در اینجا قصد بر آن است که نظر داشته باشیم بر یکی از عوامل گسترش شیعه در ایران که با ماهیتی فرهنگی، عامل مؤثری بر رشد فرهنگ شیعه‌گری در میان ایرانیان داشته است و آن «فعالیت‌های تبلیغی مبلغان شیعه» است که به اصطلاح امروزی به «حرکت‌های مسیونری شیعه» لقب گرفته است.

● مفهوم تشیع در قرون اولیه حیات خویش

لازم به ذکر است مفهوم تشیع در اوایل ظهور اسلام، به مراتب عام‌تر از مفهوم شناخته شده آن در قرون بعدی است، تا جایی که برخی از محققان برای تبیین این مفهوم، تشیع را به «تشیع سیاسی» و «تشیع مذهبی» تقسیم کرده‌اند. براساس این نظر:

شیعه مذهبی، به پیروان علی ابن ابیطالب(ع) اطلاق می‌‌گردد که به حکم نص کلام رسول خدا(ص) در «غدیر خم»، به وصایت علی(ع) بعد از پیامبر(ص)، و امامت بلافصل وی بر امت اسلامی اعتقاد و تأکید داشتند.

اما شیعه سیاسی به کسانی اطلاق می‌‌گردد که به خاطر زمینه‌های سیاسی ـ اجتماعی آن دوران، از علی(ع) حمایت می‌‌کردند و بر تفضیل علی(ع) بر «عثمان» و مخالفت با «معاویه» اصرار داشتند. در حقیقت حمایت آنها از علی(ع) به دلیل دوست داشتن او نبود، به دلیل دشمنی با معاویه و امویان بود.۱

در این دوره حتی تفکیک بین علویان و عباسیان برای بسیاری از هواداران شیعه محقق نشده بود و عنوان شیعه بر کلیه هواداران خاندان پیامبر(ص) اعم از علوی و عباسی اطلاق می‌‌شد، تا جایی که عباسیان نیز خود را شیعه معرفی می‌‌ کردند. لذا هر گاه از تشیع در قرون اولیه سخن به میان می‌‌‌آید، منظور ما تنها اصطلاح شیعه به مفهوم کلی آن است. اما به مرور، بحث این تشیع به علوی و سپس به امامیه (اثنی‌‌عشری) مخصوص می گردد.

● نمونه‌هایی از فعالیت‌های تبلیغی (مسیونری) مبلغان شیعه در تاریخ ایران

باید توجه داشت که مکتب شیعه برخلاف مذهب اهل سنت، با شمشیر و زور وارد ایران نشد. و برعکس، این ایرانیان بوده‌اند که برای حفظ فرهنگ تشیع خویش همیشه مبارزه نموده و خون داده‌اند. قیام‌های شیعیان در طبرستان و خراسان و ری در قرون دوم و سوم هجری همه گواه بر این مدعاست. لذا بسیاری از محققان تاریخی، عامل فرهنگی و تبلیغی را به عنوان مهم‌ترین عامل اشاعه فرهنگ تشیع در نقاط مختلف ایران دانسته‌اند. در این مجال سعی ‌‌داریم تا با ذکر گوشه‌هایی از این‌گونه فعالیت‌های تبلیغی، نمایی از شیوه‌ها و نحوه تلاش‌های مبلغین شیعی را در لابه لای اوراد تاریخی ایران ترسیم نماییم.

● علی ابن ابی‌طالب(ع) سفیر تبلیغی پیامبر به یمن

از مهم‌ترین رویدادهای فرهنگی که زمینه گرایش به مذهب شیعه در ایرانیان را پدید آورد، ارتباطی بود که آنان در خلال حرکت‌های تبلیغی- فرهنگی اسلام در «یمن» (سال۱۰هجری)، با علی ابن ابیطالب(ع) داشته‌اند.

اساساً پیشینه آشنایی مردم ایران با دیدگاه اسلامی علی ابن ابی‌طالب(ع)، به قدمت آشنایی آنان با اسلام بوده است. یعنی ابتدایی‌ترین و قابل پذیرش‌ترین شکل اسلامی که آنان اولین بار با آن آشنا شدند، اسلامی بود که از زبان علی(ع) شنیده و پذیرفته بودند. رسول خدا(ص) در رمضان سال۱۰هجری، علی(ع)را به جهت تبلیغ به ‏ماموریت‏ یمن فرستاد. ماموریت ‏او عبارت بود از:

۱) تبلیغ اسلام در یمن.

۲) سفر به منطقه مسیح نشین نجران۲ و اخذ مطالبات و «جزیه» (مالیات) از ایشان

علی(ع) ‏همراه۳۰۰ نفر از مسلمانان به سوی یمن حرکت کرد.۳ پس از طی مسیری طولانی سپاه تبلیغی اسلام به محل سکونت قبیله ‏بزرگ «همدان» (به سکون میم) رسید و در ‏دامان گرم و پرمهر آن قبیله اتراق نمود. سحرگاهان روز بعد، علی(ع) با همراهانش نماز صبح را به‏ جماعت و در اوج شکوه و عظمت ‏به پا داشت. همدانیان مات و مبهوت به نیایش سحرخیزان مسلمانان می‌‌نگریستند. خورشید آرام از پشت کوه‏ها بالا آمد. علی(ع) قبیله همدان را فراخواند. همدانیان گردآمدند. علی(ع) به حمد و ثنای الهی پرداخت، سپس ‏نامه پیامبر(ص) را قرائت کرد. سخنان‏ رسول خدا(ص) بر قلب‏های قبیله همدان نشست و همدانیان اکثراً اسلام آوردند.۴

سپاه تبلیغی اسلام به سوی مناطق دیگر یمن رفت. اسلام به سرعت در یمن گسترش ‏یافت. علی(ع) در مدت کوتاهی (کمتر از یک ماه) توانست ‏به نشر اسلام در یمن بپردازد. قضاوت‏های علی(ع) در یمن که بعداً مورد تأیید پیامبر(ص) قرار گرفت‌‌۵، جزو کارنامه درخشان فضائل ‏وی است. سپاه اسلام وارد سرزمین نجران شد. برخورد بسیار مهربانانه علی(ع) با مسیحیان نجران با آغوش باز آنها همراه ‏شد. مسیحیان به تمام تعهدات (مالی) خود که در جریان «مباهله» متعهد شده بودند وفا کردند و بدین‌گونه پیوند خود را با مسلمانان مستحکم و همیشگی نمودند؛ پیوندی که برای اولین بار بین مسلمانان و اهل کتاب به صورتی مسالمت‏آمیز برقرار شده بود. در این زمان نامه‏ای از رسول خدا(ص) رسید. در آن نوشته شده بود: «پیامبر(ص) عازم حج است.» پیامبر(ص) از علی(ع) خواسته بود که برگردد تا در این حج او را همراهی کند. ۶

بر اساس مستندات تاریخی حکومت یمن در آن روزگار در دست ایرانیان قرار داشت و چون راه ابریشم دریایی از یمن عبور می‌‌کرد، ایرانیان بسیاری در آن سرزمین ساکن بودند و به تجارت و کار مشغول بودند. حتی علاوه بر زبان عربی، زبان پارسی در آنجا رواج داشت. بدین سان اولین تماس ایرانیان با اسلام، در یمن و بحرین بود که با شیوه تبلیغی پیامبر اکرم(ص) و در زمان حیات ایشان و از زبان و بیان علی ابن ابیطالب(ع) که به عنوان نماینده تبلیغی پیامبر(ص) به آنجا رفته بود، صورت گرفت. بدین خاطر در قرون اولیه اسلام در ایران، نگرش مثبتی از اسلام و شخصیت علی(ع) در نزد ایرانیان وجود داشت. این امر یکی از عواملی بود که زمینه‌ساز پدید آمدن گرایش‌های شیعی در سرزمین ایران گردید.

● رفتار نیکوی والیان شیعه‌مسلک با ایرانیان

یکی دیگر از عوامل تمایل ایرانیان به جامعه شیعی، مراوده نزدیک آنان با برخی از یاران و پیروان علی(ع) بوده است. این امر هم در دوران درگیری‌های سپاهیان اسلام با حکومت ساسانی و در دوران خلفای قبل از علی(ع) و هم در زمان زمامداری وی صورت گرفت. اما در این میان شاید حکومت سلمان فارسی در مدائن از مهم‌ترین بسترهای فرهنگی رشد شیعه‌گری در ایران قلمداد گردد.

● حکومت سلمان فارسی در مدائن

سلمان فارسی از اصحاب خاص پیامبر اسلام(ص) بود. وی ایرانی و پارسی‌نژاد و از اهالی منطقه «جی» در «اصفهان» بود. از زمانی که سلمان ملازم رسول خدا(ص) گشت، نزد او جایگاهی خاص یافت. آنچنان که پیامبر(ص) فرمود: «هر که می‏خواهد به مردی بنگرد که خداوند قلبش را به ایمان درخشان کرده، به سلمان بنگرد.» و همچنین فرمود: «سلمان منا أهل البیت»؛ سلمان از اهل بیت ما است. وی پس از رحلت پیامبر، از معدود کسانی بود که به بیعت خود در روز غدیر پایبند ماند و در شمار معتقدان به امامت علی ابی‌طالب‌(ع) قرار گرفت.

پس از فتح شهر«مدائن» به دست اعراب مسلمان، خلیفه دوم با مشورت برخی صحابه از جمله علی(ع) تصمیم گرفت تا با توجه به تناسب قومی و زبانی سلمان فارسی با مردم آن دیار، او را به حکومت مدائن بگمارد. او نیز پذیرفت. او مردی عالم و بسیار عابد و زاهد بود. دائماً پشمینه می‌‌پوشید و نان جو می‌‌خورد و بر الاغی جل‌دار سوار می‌‌شد.۷ وی هیچ‌گاه از حقوق بیت‌المال برای خود چیزی برنداشت و همه آن را صدقه می‌داد و برای امرار معاش زنبیل می‌بافت.

او که از یاران باوفا و شیعه واقعی علی(ع) بود، در دوره حکومتش در مدائن، با برخوردی حکیمانه با ایرانیان شکست‌خورده رفتار می‌‌نمود و با تازه‌مسلمانان هم‌نژادش (ایرانیان)، ارتباط اجتماعی قوی‌ای داشت. اسلامی که او در مدت ۱۹ سال در مدائن (پایتخت ساسانیان) به ایرانیان آموخت، با عدالت‌پیشگی و نوعی تواضع بزرگوارانه و اخلاقی پارسایانه همراه بود. رفتار دوستانه او و توجه به رفع مسائل اجتماعی ایرانیان ساکن در مدائن و قریه‌های همجوار تأثیر بسزایی در گرایش سریع آنان به اسلام داشت. مردم در حکومت او عدالت و منشی را دیدند که هرگز از پادشاهان خویش ندیده بود. اسلام آنان با میل و رضا همراه بود و از دیانت جدید خود خشنود بودند. او در کلام و مرام خویش، از اظهار ارادت و پیروی از علی(ع) ابایی نداشت و مکرراً به او و خانوادش ابراز ارادت می‌‌ورزید. از این رو تمایلات شیعی و حب به اهل بیت(ع) مردم مدائن را باید متأثر از حضور و حکومت سلمان فارسی در این شهر دانست.۸ سلمان فارسی در حقیقت حلقه اتصال بخشی از ایرانیان با خاندان پیامبر(ص) و در نتیجه اسلام محسوب می‌‌شود. وی در سال ۳۵ هجری در اواخر خلافت عثمان چشم از جهان فروبست. بنابر مشهور او ۲۵۰ سال عمر نمود. علی ابی ابیطالب(ع) به صورت ویژه، شخصاً از مدینه به مدائن رفت و به غسل، کفن، نماز و دفن او پرداخت.۹

● حکومت عمار یاسر در کوفه

یکی از موارد دیگری که در ایرانیان تمایلات شیعی را پدید آورد، حکومت نسبتاً کوتاه «عمار یاسر» در کوفه بود. او مدتی از سوی عمر ابن خطاب خلیفه دوم، والی شهر کوفه بود. او در این مدت سعی کرد تا با برپایی حکومتی عادلانه اسلام محمدی را در شهر کوفه سایه‌گستر کند. برخورد او با ایرانیان شکست‌خورده (موالی‌‌ یا بردگان) تأثیر‌گذار بود. مدارا و مماشات او با آنان، وی را کاملاً با دیگر والیان قبلی و بعدی شهر کوفه متمایز می‌نمود. عمار از شیعیان بنام علی(ع) بود که پس از رحلت پیامبر(ص) در کنار سلمان فارسی، ابوذر و مقداد از اعضای اصلی هسته‌ مرکزی تشیع محسوب می‌گردد. وی که از مخالفان و معترضان به ماجرای «شورای سقیفه بنی‌ساعده» بود، در مواقع مختلف از امامت علی(ع) دفاع می‌‌کرد. وی پس از قتل عثمان، از دعوت‌کنندگان مردم به بیعت با علی(ع) و خود نیز از نخستین بیعت ‌کنندگان با او بود و از آن پس نیز در همه صحنه‌ها، یار مخلص و مشاور امین علی(ع) محسوب می‌شد. ارادت او به علی(ع) و تمایلات شیعی شدید او در مدت حاکمیتش در کوفه و در دوران زمامداری علی(ع) بر مملکت اسلامی، تأثیر مثبتی بر ایرانیان ساکن کوفه داشت که بعداً در دوران مختار تجلی یافت.

● تبلیغات شیعیان کیسانی در خراسان

در اواسط قرن دوم هجری شمسی، عامل فرهنگی را باید مؤثرترین عاملی دانست که باعث بسط و توسعه تشیع در ایران گردید. حرکت‌های تبلیغی مبلغان و داعیان شیعه در سرزمین‌های میزبان، اهتمام به انجام مناسک دینی به سبک مکتب شیعه و تأسیس مدارس و مجالس علمی مکتبی، هرکدام نمادی از عامل فرهنگ در این دوران بوده‌اند. در اینجا به دو مورد از این حرکت‌های فرهنگی اشاره می‌گردد.

شواهد تاریخی اذعان دارند که فرقه «کیسانیه» (پیروان مختار) در گسترش شیعه‌گرایی در نقاط شرقی ایران مخصوصاً خراسان نقش اصلی را بر عهده داشت، داعیان و مبلغان «کیسانی» پس از سرکوب قیام مختار و مرگ «محمد بن حنفیه» به امر فرزندش «ابوهاشم» به این مناطق گسیل شدند. ابوهاشم را باید نخستین رهبر شیعی دانست که دستگاه تبلیغاتی منظمی تشکیل داد تا یاران تازه‌ای به عضویت گروه کیسانی درآورد.۱۰ شیعیان نقاط مختلف و از جمله خراسان در یک نظام سری و سازماندهی شده، زکات خود را به محمدبن حنفیه و پس از او به پسرش پرداخت می کردند.۱۱ علی الواقع شیعیان خراسان پس از مرگ محمد بن حنفیه فرزندش ابوهاشم را امام می‌دانستند،۱۲ حتی گروهی از هواداران ابوهاشم پس از مرگ وی معتقد به غیبت و رجعت او شدند.۱۳

● فعالیت تبلیغی شیعیان عباسی در خراسان

عباسیان که نسبشان به «عباس بن عبدالمطلب» عموی پیامبر می‌‌رسید، یکی دیگر از مخالفان حکام اموی بودند که در پی فرصتی برای اظهار وجود و قدرت گرفتن بودند. ایشان نیز خود را شیعه می‌خواندند و حتی خود را از اهل بیت رسول خدا(ص) معرفی می‌نمودند. «ماهان» داعی بزرگ عباسیان در سفری که به خراسان داشت، با مساعد دیدن فرهنگ مردم آن دیار و اشتیاق آنان به خاندان رسالت و اهل بیت پیامبر(ص)، «محمد بن علی عباسی» را ترغیب نمود تا خراسان را عرصه‌ای برای نشر دعوت خویش برگزیند.

عباسیان در ابتدا به دلایل مختلف و از جمله برای جلب هواداران علویان، مدعی وصایت امر دعوت از جانب ابوهاشم بودند. گفته‌اند: ابوهاشم هنگام وفات درجلسه‌ای که محمد بن علی عباسی حضور داشت داعیانش را در خراسان به متابعت از وی سفارش کرد و اسرار دعوت را با او گفت و دعوتگران را به او شناسانید.۱۴

عباسیان با اتخاذ تاکتیک‌های مناسب، از جمله اختفای کانون رهبری جنبش، رازداری، استفاده از روش‌های مسالمت‌آمیز، انتخاب شعارهای کلی و نزدیکی به علویان۱۵ و استفاده از احساسات طرفداران علویان و نیز سودجستن از مظلومیت آنان۱۶ در نهایت به خلع سلاح هواداران علویان موفق شدند. چنانکه محمد بن علی عباسی برای جلوگیری از اختشاش و نیز بهره‌برداری از هواداران علوی، دستور داد تا از ذکر نام شخص معین خودداری کرده و تحت شعار کلی «الرضا من آل محمد» دعوت کنند.۱۷ البته عباسیان پس از پیروزی، برای مشروعیت حاکمیت خویش روایت‌های مجعول بسیاری از پیامبر(ص) به نفع خویش ساخته و در بین مردم پراکندند. علاوه بر این، برخی داعی عباسیان مانند «خداش»۱۸ سعی کردند در لفافه تبلیغات عباسی، مسایل اجتماعی و افکار «مزدکی» را ترویج نماید تا وجه اشتراکی فرهنگی بین ایرانیان غیرمسلمان با خود ایجاد کنند. امثال این‌گونه حرکت‌های فرهنگی از علل گوناگون پیوستن غیر مردم ایران به جریان عباسی حکایت دارد. در واقع عنوان شیعه در این دوران به عنوان مستمسکی در مخالفت و تعارض با عمال اموی محسوب می‌‌شده است. شعارهای داعیان عباسی نیز با توجه به نیازها و خواسته‌های هر دسته و گروهی قابل انعطاف بود. آنها در شعارهای خویش با طرح ستمگری و روش ناپسند بنی‌امیه، مردم را بر ضد ایشان تحریک می‌‌کردند.۱۹

بر این اساس شیعه در جامعه ایرانی با هویتی ظلم‌ستیز و مبارزه‌طلب ظهور کرد و با بهره‌مندی از زمینه‌های مساعد روحی و روانی مردم ‌پاکدل، غیور و مقاوم در سرزمین‌های خراسان و طبرستان به سرعت جایگاه اجتماعی و حتی سیاسی مستحکمی یافت. البته این جوامع شیعی بیشتر هویتی «زیدی» داشتند که با آرمان‌های سلحشورانه در مقابل ظلم و استبداد امویان قد علم کرده بودند. مردم خراسان به آنها عشق می‌‌ورزیدند و از یاری نهان و آشکار آنها دریغ نمی‌نمودند. و آخرالامر نیز به نام شیعه قیام نموده و با عنوان «سیاه‌جامگان» طومار حکومت اموی را در هم پیچیدند. اما بنی‌عباس با ترفندی موذیانه و به نام اهل بیت رسول خدا(ص) و به عنوان رهبران شیعه بر مسند حکومت مسلمین نشستند و شروع به قلع و قمع شیعیان علوی نموده و با قساوت تمام بسیاری از آنان را به خاک و خون کشیدند. آنان حتی به یاران خویش نیز رحم نکردند. چنانکه «منصور دوانقی» دومین خلیفه عباسی ابومسلم خراسانی را کشت و هر مخالفتی را با شدت سرکوب نمود.

● توجه فرهنگی امامان شیعه اثنی‌‌عشری به ایران

از شواهد تاریخی این‌گونه استنباط می‌‌گردد که ایران و جوامع شبه‌شیعه آن دیار از همان ابتدا مورد توجه امامان شیعه اثنی‌‌عشری ‌(امامیه) بوده است و ارتباط‌های مستمری بین ایشان و شیعیان ایرانی وجود داشته است. امامیه شیعیانی آرام و حکیم بودند و با بهره‌مندی از رهبران فهیمی که از امامان طاهرین خود دستور می‌‌گرفتند، دارای یک مرام مشخص و متعادلی بودند. آنان برخلاف شیعیان زیدیه که با شورش‌های گاه و بیگاه بسیاری از سرمایه‌های اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی شیعیان ایرانی پیروی خود را به هدر می‌دادند، رفتارهای حکیمانه و عمیق‌تری داشتند.

امامان شیعیانی که بعدها به اثنی‌‌عشری (جعفری) معروف شدند، همگی اهل فضل و دانش و در تقوا و بزرگی زبانزد مردم دوران خویش بودند. توجه این امامان به ایران از زمان امام باقر(ع) (پنجمین امام) به صورت جدی آغاز گردید. امام باقر با جوامع شیعه‌نشین قم، ری و کاشان در تماس بود و نمایندگانی به صورت مقیم در آنجا داشت. از جمله این نمایندگان فرزند برومند خویش علی بن محمد بود که برای رهبری شیعیان کاشان و قم به آن دیار گسیل داشتند.

پس از امام باقر(ع) فرزند وی امام صادق(ع) (امام ششم) نیز این ارتباط را مستحکم‌تر نمود و ملاقات‌های متعددی بین ایشان و ملاقات‌کنندگان شیعی ایرانی‌نژادی که برای دیدار ایشان به مدینه آمده بودند صورت می‌گرفت. در این دیدارها هیئت ملاقات کننده، علاوه بر تقدیم وجوهات شرعیه‌ای که شیعیان مناطق مختلف ایران ارسال داشته بودند، از امام صادق(ع) بسیاری از مسائل و تبیین معارف اسلامی را جویا شده و در بازگشت به صورت گسترده به نقل حدیث و نشر مکتب ایشان در بین شیعیان ایران می پرداختند. این حرکت مستمر و پویای ارشادی در زمان امام رضا(ع) (امام هشتم) به اوج خود رسید.۲۰

● حرکت‌های تبلیغی شیعیان اثنی‌‌عشری در قم

قرن دوم هجری را باید دوران توسعه فرهنگی- اجتماعی شیعیان اثنی‌‌عشری در ایران دانست. داعیان شیعه با راهبری «باقر العلوم» و «صادق» علیهما‌السلام (پنجمین و ششمین امام شیعیان اثنی‌‌‌عشری)، آغاز به نشر معارف مکتب خود نمودند. البته بیشترین پیروان این دو امام اهل «کوفه» بودند. اما با تلاش مبلغین توانای شیعی، تشیع امامیه در ایران پا گرفت و در زمان امام صادق(ع) در شهر قم، به عنوان نخستین شهر شیعی ایرانی، انتشار یافت. «آل اشعری» اولین پیروان «امام صادق(ع)» بودند که به شهر «قم» وارد شده و در آنجا سکنا گزیدند. «عیسی بن عبدالله اشعری» که شیعه امامی بود و در کوفه رشد یافته بود، از کوفه به قم آمد و افکار تشیع را به قم انتقال داد. او از ناقلان حدیث از امام «صادق» و امام «کاظم»(ع) بود و همچنین با امام «رضا (ع)» در مکاتبه بود. به مرور دیگر افراد این قبیله در پذیرش مذهب تشیع امامیه از او پیروی کردند.

پس از عیسی بن عبدالله فرزندش «محمد بن عیسی» رهبری اشعریان را عهده دار شد. وی امام رضا (ع) را دیده و از امام «جواد(ع)» روایت نقل کرده است؛ پس از محمد پسرش «احمد بن محمد بن عیسی» رهبری را به دست گرفت. او نیز با حضرت رضا و حضرت جواد و امام هادی علیهم‌السلام ملاقات کرده است. بدین ترتیب مرکز عمده فرهنگ و حدیث امامیه که در ابتدا در کوفه قرار داشت، به قم منتقل شد و به‌تدریج شهر قم پناهگاه اصلی دانشمندان و محدث امامیه شد و به مرکز رشد تشیع امامیه تبدیل شد. (۵) به دلیل پیروی بی شائبه بزرگان تشیع از امامان شیعه، انشعاباتی که در کوفه میان شیعیان پدید آمد، در بین شیعیان قم دیده نشد. با رونق گرفتن مذهب شیعه امامیه (اثنی‌‌عشری) در قم، تلاش فرهنگی که از قرن سوم آغاز شد باعث شد تا تنها پس از گذشت حدود سه قرن، یعنی تا قرن ششم، این مذهب به طور گسترده در ایران انتشار یابد.

● حضور تاریخی امام رضا(ع) در ایران

دوران حیات امام رضا(ع) را باید دوران اوجگیری گرایش مردم به اهل بیت(ع) و دوران گسترش پایگاههای مردمی این خاندان است. ایام امامت وی ۲۰ سال بود که مصادف با حکومت هارون‌الرشید، امین و مأمون عباسی بوده است. امام از پایگاه مردمی شایسته‌ای برخوردار بود. شخصیت علمی و معنوی ایشان در نظر عموم مسلمانان بسیار چشمگیر بود.

پس از مرگ هارون، در زمان امین شورش‌های شیعی در اکثر نقاط ممالک اسلامی شعله‌ور شد و پس از مرگ امین، مأمون با توجه به موقعیت متزلزلی که داشت به فکر چاره افتاد. او که مادری ایرانی داشت و در خراسان زندگی می‌کرد شهر «مرو» را مقر حکومت خویش ساخت و برای بهره‌مندی از حمایت مردم خراسان، که عمدتاً تمایلات شیعی داشتند، به اهل بیت (ع) و امام شیعیان اظهار ارادت نمود و به بهانه انتقال خلافت به ایشان، امام رضا(ع) را به اصرار جبارانه‌ای از مدینه به شهر مرو فراخواند. بدین‌سان امام رضا(ع) در سال ۲۰۱ هجری قمری از مدینه هجرت کرد و وارد ایران شد و مدت قریب به سه سال در مرو مستقر شد. مأمون امام را به‌اصرار ولیعهد خویش ساخت. این عمل شیعیان را که از روی کار آمدن حکومت عباسی تحت فشار بودند برای مدتی آزاد ساخت. تمایلات شیعی ایرانیان بروز یافت و شیعه‌گری علنی شد.

البته تا آن زمان بسیاری از ایرانیان با جذبه روحیات حماسی شیعیان عمدتاً زیدیه و حق‌طلبی‌های آنها به تشیع گرایش پیدا کرده بودند. لذا تا این زمان، عمده حرکت‌های شیعی با نوعی قیام‌های خونین همراه بود که بدون برنامه منظم و با نوعی ساده‌انگاری و بی‌برنامگی همراه بود. این قیام‌های عمدتاً بی‌حاصل امکانات و جان‌های بسیاری از شیعیان را هدر داد. اما در این هنگام تحول بزرگی صورت گرفت و در راستای حرکت‌های فرهنگی تبلیغی امامان شیعه اثنی‌‌عشری در ایران، «علی بن موسی(ع)» (امام هشتم) به ایران آمد و در پی خود خیل کثیری از داعیان و بزرگان شیعیان امامیه (اثنی‌‌عشری) را به ایران کشاند. این داعیان که عمدتاً از سادات بودند، در اکثر مناطق ایران حضور مؤثری داشتند و حتی پس از مرگشان، مدفن آنها مورد زیارت و احترام مردم بومی قرار گرفت. این زیارتگاه‌ها که به عنوان امام‌زاده مورد توجه مردم قرار داشت به‌مرور به مرکزی برای انجام شعائر مذهبی و مدرس آموزش‌های مکتبی شیعیان تبدیل گردید.

این تحولات باعث بروز تحول بزرگی در هویت شیعیان ایرانی و روند پویایی و رشد آنان گردید، به‌گونه‌ای که سبب گردید تا هویت اجتماعی شیعیان ایران از هویت عمدتاً زیدی به هویت اثنی‌‌عشری دگرگون گردد. و حرکت‌های شیعیان ایرانی تشنه عدالت، از قیام‌های خام و بی‌نتیجه به حرکت‌های بزرگ و با‌برنامه‌ای تبدیل گردید؛ جنبش‌های موفقی که سبب ظهور دولت‌های منطقه‌ای بزرگی در ایران شد دولت‌هایی که هویتی کاملاً شیعی داشتند.

● حاکمیت محلی فرهنگی شیعه با تبلیغات گسترده داعیان شیعی

در قرن چهارم، بر اثر فعالیت‌های فرهنگی امامان و داعیان شیعه امامیه در ایران و تقویت انسجام فکری و فرهنگی آنان در اکثر مراکز تجمع شیعیان، آنان حاکمیت فرهنگی گسترده‌ای در مناطق خاصی از ایران بدست آوردند. این امر خود زمینه مناسبی برای ظهور حکومت‌های شیعی در مناطقی از ایران شد.

از جمله این داعیان (مبلغان)، برای مثال می‌توان از «حسن بن علی اطروش» که از نوادگان امام حسن (ع) بود، نام برد. وی قبل از شهادت «محمد بن زید»، در بین «گیلانیان» به تبلیغ اسلام اشتغال داشت و بیش از ۱۳ سال در «دیلم» و مناطق اطراف آن، به تبلیغ اسلام شیعی پرداخته بود و گروه زیادی توسط او به مذهب شیعه پیوسته بودند.

«اطروش» در شهرهای دیلم مساجد زیادی بنا نمود و شعائر اسلام را به سبک شیعیان انجام می‌داد. هر چند او در ابتدا شیعه زیدی بود اما برخی از مورخین او را شیعه امامیه (اثنی‌‌عشری) می‌دانند. او حتی کتاب‌هایی چند در موضوع امامت، اصول فقهی شیعی نگاشته بود. علاوه بر این وی در مسئله فدک، شهدای کربلا و فصاحت علی ابن ابیطالب(ع) و انساب ائمه شیعه و موالید آنها تا حضرت حجت (مهدی) کتاب‌هایی به رشته تحریر در آورده بود. آخرالامر وی در سال ۳۰۱ هجری قمری در طبرستان قیام کرد. او به کمک شیعیان طبرستان و ایرانیان دوستدار اهل بیت توانست بر طبرستان تسلط یافته حکومتی نسبتاً مقتدری برپا سازد. حسن بن علی اطروش مردی ادیب و دانشمند بود. علم و تقوا و رفتار انسانی وی با مردم طبرستان، پس از پیروزی، زبانزد مورخان می‌باشد. وی در سال ۳۰۴ هجری قمری درگذشت. دولت وی با قوت و ضعف، تا سال ۳۱۶ هجری قمری ادامه داشت.

● تأسیس و گسترش مراکز مذهبی شیعیان امامیه در ایران

در قرن چهارم در راستای تبلیغات داعیان شیعه و با قدرت گرفتن تشکیلات اجتماعی و سیاسی شیعیان در مناطقی که مرکز تجمع شیعیان بود، مراکز مذهبی شیعیان گسترش یافت، چنانکه در این ایام مساجد و مراکز مذهبی متعددی در ری و قم ساخته شد که مردم در آن طبق مذهب شیعه به انجام فرائض دینی خود می‌‌پرداختند. مدفن برخی از بزرگان شیعه مانند بانو «معصومه» دختر امام کاظم(ع) (متوفای۲۰۱ق) در قم و مدفن «عبدالعظیم حسنی» در شهرری و امامزادگانی مانند «طاهر بن علی» و «حمزه بن موسی الکاظم»، به زیارتگاه‌های معتبری در نزد آنان تبدیل شد و به مرکزی برای تجمع و انجام شعائر مذهبی شیعیان تبدیل گردید. این مراکز در انسجام جامعه شیعی بسیار مؤثر بودند. مخصوصاً که در جوار آنها مراکز علمیه و مدارس مذهبی پررونق متعددی تأسیس شده بود. این مراکز نقش مهمی در حاکمیت و تثبیت فرهنگی شیعه در مناطقی از ایران داشت. این حاکمیت فرهنگی، سرانجام عاملی برای تأسیس حکومت شیعه‌مسلک مقتدری مانند آل بویه شد که در گستره وسیعی از ایران حکمروایی کرد.

● ترویج و برپایی مراسم مذهبی شیعی از سوی حکومت آل بویه

یکی از عوامل قوت گرفتن شیعیان در قرن چهارم و پنجم هجری، در ایران و عراق، ترویج و برپایی مراسم مذهبی شیعی از سوی حکومت آل بویه در بغداد، مرکز حکومت اسلامی بود. البته قبل از آل بویه مردم بغداد پیرو مذهب اهل سنت‏ بودند، با به قدرت رسیدن آنان مذهب شیعه نشو و نما کرد و آیین‏های مخصوص شیعیان با شکوه فراوان انجام می‏شد. به دستور معزالدوله (امیر الامرا) در سراسر پهنه حکومت آل بویه در ایران و عراق، مراسم شیعی با جلال خاصی برگزار می گردید. در روز عاشورا بازارها تعطیل و برای امام حسین(ع) مراسم سوگواری برپا گردید و همه‌ساله مراسم عید غدیر با شکوه بسیار انجام می‌‌شد. به تشویق و تدارک حکومت، در وعظ و خطابه‌های روحانیون و وعاظ، در مساجد و تکایا، فضائل اهل بیت(ع) و تعالیم مذهب شیعه به‌آزادی، بیان می‌گردید. این حرکت‌های فرهنگی به ترغیب عمومی برای تشیع انجامید و به‌تدریج شرکت در مراسم مذهبی شیعی برای بسیاری از مردم عادی گردید. آل بویه با این‌گونه اعمال توانستند مذهب امامیه اثنی‌‌ عشری را در بین مردم ترویج بسیار دهند.

● تبلیغ و تعلیم تشیع در عراق توسط علمای شیعه

در دوران حکومت آل بویه جامعه شیعه شاهد ظهور دانشمند بزرگی در بغداد بود. او «شیخ مفید»، متکلم نامدار امامیه بود که در این زمان می‏زیست و مورد تجلیل و تکریم بسیاری از مردم عراق و مخصوصاً بغداد بود. مسجد «براثا» در منطقه «کرخ بغداد» مرکز فعالیت وی و محل تجمع شیعیان بغداد بود. شیخ مفید در آن علاوه بر اقامه نماز و موعظه، به تعلیم و تدریس علوم دینی و فقه امامیه می‏پرداخت. وی در پرتو موقعیت ویژه‏ای که از جنبه‏های علمی و اجتماعی داشت، توانست فرق مختلف شیعه را انسجام بخشیده، مجموعه آرا و عقاید شیعه اثنی‌‌عشری را تحکیم و ترویج نماید. به پیروی و راهنمایی او، علماء شیعی در تمام گستره حکومت آل بویه مخصوصاً در نواحی ری و قم، شمال ایران و حتی در فارس با نوعی جهاد علمی، نهضت فرهنگی فراگیری را برای تثبیت مذهب شیعه برپا نمودند که اثرات آن سال‌ها در جامعه ایرانی ثابت ماند.

● فعالیت فرهنگی واجتماعی دانشمندان و صاحب‌منصبان شیعه

در دوران حکومت «سلجوقیان» در قرن ششم و قرن هفتم هجری، هر چند حاکمیت فرهنگی با شیعیان نبود اما تشکل دینی و اجتماعی آنان همچنان تداوم یافت برخی از دانشمندان شیعه مانند «خواجه نصیر طوسی» و برخی صاحب‌منصبان شیعه‌مذهب مانند «حسین بن محمد میکال» (وزیر ملکشاه مجدالملک آبی) با نفوذی که در جامعه و دولت وقت داشتند، توانستند خدمات قابل توجهی برای حفظ نفوذ تشیع در ایران انجام دهند. این امر در بین علماء شیعه امامیه عمومیت داشت و فعالیت فرهنگی ایشان در این دوران نیز تقریباً با همان نظم ادامه یافت.

در قرن ششم، پس از حاکمیت سلجوقیان شهر قم که مرکز علمی و فرهنگی شیعه بود رو به ویرانی گذارد. با از رونق افتادن تعمدی شهر قم، بسیاری از عالمان شیعه این شهر به‌تدریج به شهر پررونق «ری» مهاجرت کردند و در آنجا فعالیت فرهنگی خویش را ادامه دادند. با حضور خاندان‏های فراوانی از سادات، در ری، بر رونق تشیع در این شهر افزوده شد. چنانکه در آن زمان، چندین محله در شهرری به شیعیان اختصاص یافته بود. آنها مدارسی داشتند که دانش‌پژوهان جوان شیعه در آنها به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند. واعظان نیز در آن مراکز به وعظ مردم پرداخته و مجالس مناظره میان رؤسای طوایف مختلف در آنها برپا بود. تشیع ری به روستاهای اطراف آن نیز سرایت کرد، به طوری که شهرهایی مانند «ورامین» نیز به تشیع امامیه روی آورده بودند. از طرف دیگر، در قرن پنجم و ششم، شیعیان فراوانی در آمل، ساری و گرگان می‏زیستند. آنها در رونق دادن به کارهای علمی شیعه در قرن ششم سهم بسیار زیادی داشتند. علاوه بر اینها شهرهای «کاشان»، «آوه» و «تفرش» نیز از مراکز شیعه امامیه بود.

در این زمان عالمان شیعه آثاری به عربی و فارسی تألیف می‏کردند که تأثیر مهمی در ترویج فرهنگ شیعی داشت. از جمله آثار بسیار زیبایی که از این دوران بر جای مانده، کتاب مفصلی در دعا است. نام این کتاب «نزهت الزاهد» است که در آن، دعاهای ماه‏ها و روزهای هفته همراه با توضیحات فارسی آمده است. این اثر در سال ۵۹۶ق به احتمال بسیار زیاد در شهرری تألیف شده است. این کتاب، با نثری زیبا آداب دعاخواندن در هر موقع را بیان کرده است.

● تأسیس مدارس سیار شیعه

در قرن هشتم هجری، در دوران حکومت مغولان در ایران و در زمان سلطنت «سلطان محمد خدابنده» (نیقولاوس)، حرکت فرهنگی دیگری نیز به ترویج بیش از پیش شیعه امامیه کمک نمود و آن پدید آمدن «مدرسه سیار» بود که به پیشنهاد علامه حلی و توسط سلطان محمد خدابنده تاسیس گردید. سبب پدید آمدن مدرسه مذکور این بود که سلاطین مغول عادت داشتند تا در فصل گرما، در شهرهای «مراغه» و «سلطانیه» و در فصل سرما در شهر «بغداد« اقامت گزینند. از آنجا که سلطان محمد خدابنده در سفر و حضر همنشینی با علمای بزرگ را دوست می‏داشت، روزی به سبب علاقه فراوانی که به علامه حلی داشت به وی پیشنهاد نمود تا در سفر به سلیمانیه با او همراه باشد. علامه از سویی رد این پیشنهاد را به مصلحت نمی‌دانست و از طرفی نیز مایل نبود که ‏به طور کامل در اختیار سلطان قرار گرفته و از فعالیت علمی باز بماند. بدین جهت، تدبیری اندیشید و به سلطان پیشنهاد نمود تا «مدرسه سیار» تأسیس نمایند. سلطان این پیشنهاد را پسندید و بدین وسیله علامه حلی توانست با برپایی مدرسه علمیه سیاری، در سفرها و مناطق مختلف ‏به نشر عقاید و معارف امامیه پرداخته و ‏شاگردان و مبلغان بسیاری تربیت شود.

● نهضت علمی و فرهنگی علماء شیعه

جامعه تشیع در دوران حکومت مغولان از لحاظ علمی روزگار پررونقی را گذراند. در قرن هفتم و هشتم علمای بزرگی از شیعه ظهور کردند که هر یک در تبین، اشاعه و تثبیت اعتقادات شیعه امامیه (اثنی‌‌ عشری) در جامعه ایرانی نقش مهمی ایفا نمودند. از آن جمله‏ می‌توان از «سید رضی‌الدین بن طاووس» (متوفای ۶۶۴)، «خواجه نصیرالدین طوسی» (متوفای ۶۷۲)، «محقق حلی» (متوفای ۶۷۶) نویسنده کتاب «شرایع»، «یحیی بن سعید» (متوفای ۶۸۹)، «سید غیاث‌الدین بن طاووس» (متوفای ۶۹۳)، «ابن میثم بحرانی» (متوفای ۶۷۹ یا ۶۹۹)، «علامه حلی» (متوفای ۷۲۶)، «سدیدالدین حلی»، «قطب الدین رازی» (متوفای ۷۶۶) مؤلف کتاب «جامع الشرایع‏»، و فرزندش «فخرالمحققین» (متوفای ۷۷۱)، نام برد.

ظهور این تعداد از علماء تراز اول شیعی، در این مدت کمتر از ۲۰۰سال، مؤید آن است که جامعه علمی شیعه در زمان حکومت غزنویان و سلجوقیان سنی‌مذهب، دست از تلاش و پویش علمی و اجتماعی خود بر نداشته بود و مدتی در خفا بودن باعث ظهوری قوی و مؤثر در جامعه دینی ایران و عراق در دوران مغول گردید.

نتیجه ظهور این گروه قابل توجه از علماء بزرگ و اهل قلم شیعه، پدیدآمدن نوعی نهضت علمی بود که با حجم نسبتاً وسیعی از فعالیت‌های علمی و فرهنگی تجلی یافت. مجالس وعظ و مدارس تعلیم اعتقادات شیعی همه جا گسترده بود. کتاب‌های مهمی نگاشته شد که هر یک به عنوان یکی از شاخص‌های تبیین کننده مکتب تشیع امامیه بود. در قلمروی حکومت سلاطین مغول، مدارس دینی تشیع رونق داشت. مخصوصاً شهرهای ری، قم، طوس (مشهد الرضا) و اصفهان در ایران و شهرهای نجف، حله، کربلا و بغداد در عراق، به مراکز فرهنگی و علمی بزرگ شیعه تبدیل شده بود.

● حرکت‌های میسیونری حکومت شیعه صفوی

یکی از قوی‌ترین حرکت‌های میسیونری تاریخ شیعه، فعالیت‌های تبلیغی صفویه بوده است. با بررسی اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران در قرن نهم و دهم هجری می‌‌توان دریافت که شاه اسماعیل صفوی در برهه‌ای دست به تأسیس حکومت زد که جامعه ایران به نوعی از هم گسیختگی فرهنگی- اجتماعی دچار بود. درآمیختگی فرهنگی ایرانیان با عرب‌های عباسی، ترکان سلجوقی و غزنوی و حتی خاندان‌های مغول، از سویی و ظهور فرقه‌های‌ مذهبی و سیاسی مختلف اسلامی و حتی غیر اسلامی، از سویی دیگر، هویت اجتماعی ایران را به نوعی آشفتگی کرده بود که گاه اطلاق یک ملت برای آن ممکن نبود.

شاه اسماعیل برای ایجاد وحدت ملی دو راه داشت، یا باید با یک رفتار خشونت‌آمیز به اصلاح نژادی و «یک‌قوم‌سازی» در ایران دست می‌زد، یا به منظور یکسان‌سازی فرهنگی به «یک‌دین‌سازی» در ایران می‌‌پرداخت. البته راه نخست بسیار دشوار بود و در تحقق آن می‌‌باید هزارها نفر کشته می‌‌شدند تا تنها یک نژاد و یک قوم در ایران زندگی می‌‌نمود، به همین خاطر وی و جانشینانش راه دوم را ترجیح دادند. لذا از آنجا که هم خود به تشیع تمایل داشتند و هم دشمن آنان عثمانی سنی‌مذهب بود، آنان مذهب شیعه را برگزیدند و به سپاه مخصوص آن، یعنی روحانیون شیعه مراجعه کرده و با مشاورت آنان دست به تبلیغات گسترده‌ای زدند.

صفویان در این راه از تاکتیک‌های خاصی استفاده نمودند. ابتدا با اعمال قدرت و با خشونت از تبلیغ و تعلیم مذاهب اهل سنت در ایران جلوگیری نموده، مدارس آنها را بستند، علماء آنان ممنوع‌المنبر و تبلیغ نمودند، حتی برخی را زندانی کرد یا تبعید نمود و یا کشتند. در عوض به علماء شیعه مجال دادند تا آزادانه به تبلیغ مذهب خود بپردازند. برای آنان مستمری قائل شدند. مدارس آنان را آباد کردند و مراکز علمی و مدارس جدیدی تأسیس نمودند. مراکز مذهبی و زیارتگاه‌های شیعیان را مرمت نموده و برای آنها متولی و مستمری مقرر کردند. برای بحث‌های علمی و کتابت دینی ارزش قایل شدند و حتی جوایزی در نظر گرفتند.

علاوه بر اینها، با حرکت فرهنگی خاصی، تعدادی جوان خوش‌سیما و بلندبالا را که از صدای رسا و خوبی نیز برخوردار بودند، استخدام کردند و ضمن سازماندهی آنان در تشکیلاتی فرهنگی حکومت به آنان لقب «درویش» داده و برای تبلیغ تشیع امامیه، آنان را به هر کوی و برزنی فرستادند. هر درویش مأمور به تعدادی روستا یا محله می‌شد تا در آن محدوده به تبلیغ تشیع امامیه بپردازد. این سپاه تبلیغی دارای لباسی خاص بود که با «طبرزین» و «کشکول» به هیبت خاصی آراسته شده بودند. آنان موظف بودند که به صورت منظم در منطقه مأموریت خود با پای پیاده گشت و گذار نمایند. در اختیار این جوانان اشعاری در مدح علی(ع) و خاندانش قرار می‌یافت و به ایشان تعلیم داده بودند تا هنگامی که در کوی و برزن و در محله‌ها و قریه‌های تحت مأموریت خویش در حال عبور هستند با صدایی خوش و بلند آنها را خوانده و حب علی و اهل بیت(ع) را در بین همه مردم تبلیغ کنند.

طراحان این حرکت تبلیغی با خوش‌فکری تمام، به نکات روانشناسانه و جامعه‌شناسانه خاصی نیز توجه نموده و با وجودی که دراویش مستمری منظمی از دستگاه حکومت داشتند، از آنان خواسته بودند تا در مناطق مورد مأموریت خویش، جهت قوت خود، از مردم کمک به خواهند و حتی به نوعی گدایی کنند. این امر رابطه عاطفی خاصی را بین اهالی مناطق مورد مأموریت آنان و دراویش ایجاد می‌‌نمود؛ به‌گونه‌ای که حتی گاه مردم منتظر آمدن درویش محله خود بودند و برای او هدایا و نذوراتی را آماده کرده بودند. نقل کلام این دراویش ذکر علی(ع) و خاندان او بود و در هر نشست و برخاستی نام او را به زبان می‌آوردند. خوش‌سیمایی و خوش‌کلامی آنان ابزار مؤثری بود تا سخن آنان در دل‌ها بنشیند و کودکان با حفظ و تکرار اشعار آنان از همان کودکی با ذکر علی(ع) و اهل بیت(ع) آموخته می‌شدند. به تدریج رابطه مردم با دراویش محله خویش بسیار صمیمی می‌‌شد و آنان را به عنوان یار گذری و همدم خویش می‌پذیرفتند. بدین ترتیب گوش جان مردم به کلام درویش محله آموخته می‌شد و کلام آنان در ذهن پیر و جوان و مخصوصاً کودک نقش می‌بست. این طریقه تبلیغ بسیار مؤثر افتاد و دوستداری و عشق به علی(ع) و اهل بیت (ع) در بین مردم شیعه تقویت شد و حتی بسیاری از مناطق سنی‌نشین نیز به‌مرور به تشیع گرویدند.

دستگاه تبلیغی حکومت صفوی با ترفندی دیگر سپاه تبلیغی دیگری را نیز تدارک دید. اعضای این سپاه «پرده‌خوان» نام داشتند. هدف از تشکیل این گروه تقویت حس انتقام‌جویی شیعیان از دشمنان اهل بیت‌(ع) بود. دولت تعدادی از جوانان و حتی مردان میانسالی را که توان بیان و صدای رسایی داشتند گرد آورد و به آنان آموزش داستان‌سرایی و مدح و مصیبت‌خوانی داد. از سویی دیگر گروهی از هنرمندان را جمع کرد و به آنان سفارش نقاشی‌های متعددی از صحنه‌های عاشورا و کربلا داد. این نقاشی‌ها در ابعاد بزرگ و روی پارچه کشیده می‌‌شد.

به این نقاشی‌ها «پرده» گفته می‌‌شد. پرده‌خوانان مانند دراویش، هر یک مأمور به محله یا منطقه‌ای بودند و موظف ‌‌بودند تا در ایام مختلف سوگواری امامان شیعه مخصوصاً در ایام محرم در کوی و برزن پرده خود را بر دیواری آویزان نموده و معرکه بگیرند. سپس با صدایی بلند شروع به داستان‌سرایی و نقل مصائب اهل بیت(ع) مخصوصاً مصائب عاشورا نمایند.

این حرکت با استقبال مردم روبرو بود و با اشتیاق تمام در گرد پرده‌خوان محله جمع می‌‌‌شدند و مدتی با او همصدا می‌‌گشتند. البته اساتید دراویش و پرده‌خوانان به عمل تبلیغی آنان روح قداست داده بودند به‌گونه‌ای که آنان عمل خویش را نوعی عبادت تصور می‌‌کردند. این تصور با هدایت روحانیون، به مردم نیز انتقال یافته بود. از این رو دراویش و پرده‌خوانان دارای احترام خاصی در بین اهالی محله‌های خویش بودند و همین این امر نیز تأثیر تبلیغی آنان را دوچندان می نمود.

باری، دستگاه تبلیغی حکومت صفوی با این حرکت‌های مؤثر فرهنگی و با تشکیل این دو سپاه بزرگ تبلیغی، توانست در زمان کوتاهی جامعه بزرگ ایران را به نوعی وحدت فرهنگی و اعتقادی برساند. وحدتی که زمینه‌ساز انسجام ملی چشمگیری در ایرانیان گردید. این هویت ملی- مذهبی بزرگ‌ترین عامل در پیروزی‌های دوران شکوفایی صفویه بود.

باری، نتیجه سال‌ها رشادت و تلاش مبلغان شیعه در ایران در قرن پانزدهم هجری به بار نشست و مرحله مهمی از حیات شیعه در ایران و حتی در جهان رقم خورد. مرحله‌ای که آن را باید دوران تحقق حکومت دینی مذهب شیعه در ایران نامید. این دوران مقارن با پیروزی بزرگ انقلاب اسلامی ایران است. انقلاب سیاسی- مذهبی بزرگی که به رهبری علماء بزرگ شیعه و به زعامت کبیر آن، حضرت آیت‌الله العظمی «سید روح‌الله موسوی خمینی» در ایران ظهور یافت، سبب گردید تا جمهوری اسلامی ایران با هویتی کاملاً شیعی و با قوانین اجتماعی مبتنی بر فقه امامیه در ایران برپا گردد. این واقعه بزرگ و شگفت‌انگیز در واقع نتیجه و مقصود نهایی دوازده قرن تکاپوی فرهنگی شیعیان در ایران می‌باشد که با مجاهدات و رشادت‌های بسیاری از بزرگان و جوانان این ملت در طول تاریخ شیعیان این مرز و بوم به ظهور رسیده است.

نویسنده: داود - کمیجانی

منبع: سایت - سازمان تبلیغات اسلامی - تاریخ شمسی نشر ۰۴/۱۱/۱۳۸۸

پی‌نوشت‌ها‌:

۱. سیدحسین محمد جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه سیدمحمدتقی آیت اللهی(چاپ سوم: قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۴) ص ۱۲۰.

۲- بخش باصفای نجران با هفتاد دهکده تابع آن در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه‏ مسیحی‌نشین حجاز بود که به عللی از بت‌پرستی دست کشیده، به‏آئین مسیح گرویده بودند. پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با سران‏ دول جهان و مراکز مذهبی، نامه‏ای به اسقف نجران ابوحارثه نوشت‏ و طی آن ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. آنان در سفر به مدینه و در پی واقعه مباهله اسلام را نپذیرفتند و به جزیه ‌گردن نهادند و پیامبر با آنان قرارداد نمود تا در سال، مالیات مختصری به حکومت اسلامی بدهند.

۳- السیره‏الحلبیه، ج ۲، ص ۳۴۵.

۴- بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۳۶۳

۵- تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ج ۱،ص‏۶۳۲

۶ - بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۳۸۴

۷- ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تصحیح مفید محمد قمیحه (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۶م) ج ۲، ص ۳۳۶

۸- ریچارد فرای (گرد آورنده)، تاریخ ایران کمبریج (از اسلام تا سلاجقه)، ترجمه حسن انوشه (چاپ اول: تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳) ج۴، ص۳۷

۹- دانستنی‌های نهج البلاغه، ص‌۱۷۲

۱۰- فان فلوتن، تاریخ شیعه و علل سقوط بنی‌امیه، ترجمه سیدمرتضی هاشمی حائری (اقبال‌ ۱۳۲۵)، ص۱۱۳

۱۱- ابن‌قتیبه، الامامه و السیاسه، تحقیق طه محمد الزینی (قاهره، موسسه الحلبی، ۱۹۶۷م) ج۲، ص ۱۰۹

۱۲- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، شرح و تحقیق سیداحمد صقر (چاپ دوم: بیروت، لبنان، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۹۸۷م) ص۱۲۳

۱۳- سیدحسین محمد جعفری، همان، ص ۳۴۸

۱۴- ابن واضح یعقوبی، همان، ج ۲، ص;۲۹۷ ابن قتیبه ، المعارف (چاپ اول: بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۷م) ص ۱۲۶ و ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده (چاپ دوم: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۵) ص ۳۱۹.

۱۵- اتصال به ابوهاشم، بیعت با محمدبن عبدالله (نفس الزکیه) در دار الابوا، همراهی با قیام عبدالله بن معاویه و... نمونه هایی از این موارد است.

۱۶- دفن جسد یحیی بن زید و کشتن قاتلان او توسط ابومسلم و برگزاری مراسم سوگواری به یاد او و نیز سخنان سفاح هنگامی که سر مروان را به نزد وی می‌‌آوردند مبنی بر این که انتقام حسین و زید را گرفتیم (ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، همان، ص ۳ و ۱۱) در راستای سیاست مذکور قابل بررسی است.

۱۷- تاریخ طبری، محمدبن جریر طبری، وقایع سال ۱۳۰ق. حتی برخی احتمال داده‌اند که محمد بن علی جریان دعوت عباسی را از فرزندانش نیز مخفی کرده بود چرا که حضور فرزندان او را در قیام عبدالله بن معاویه طالبی شاهدیم (ر.ک: جعفر مرتضی حسینی، زندگی سیاسی هشتمین امام، ترجمه سیدخلیل خلیلیان (چاپ چهارم: نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵) ص ۱۶)

۱۸- ر.ک: محمدبن جریر طبری، همان، وقایع سال ۱۱۸ق و ابن عبری، همان، ص۲۰۲

۱۹- احمد بن داود دینوری، همان، ص‌۳۷۶

۲۰- دایره‌المعارف شیعه ج۳ ،کلمه «امامیه»