دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
نیاز به آماتوریسم
ادبیات ما به شدت درگیر فقدان آماتوریسم است و این فقدان، نه فقط در رفتار اجتماعی نویسندگان ما در مقام «روشنفکر عرصه عمومی» که باید باشند و معمولا نیستند، خود را نشان میدهد، بلکه در داستانها و شعرهای امروز ما نیز نمود دارد. فقر ادبیات ما به هیچوجه فقر تکنیکی نیست، امروزه اکثر قریب به اتفاق آثاری که منتشر میشوند، از ضعفهای تکنیکی بری هستند، نثر و ساختار آبرومندی دارند و قواعد اولیه شخصیتپردازی و پیشبرد روایت را به خوبی میدانند.
اما ارتباط این کتابها با جامعه و تاریخ ما تا حد زیادی قطع است، گفتوگوی درونی خلاقی در نمیگیرد و این کتابهای خوب نوشتهشده و تر و تمیز معلق میمانند و به جایی گره نمیخورند. هیچ نوع رویه praxis اجتماعی این کتابها را پشتیبانی نمیکند، به این دلیل که نویسندگانشان رابطه ارگانیکی با جامعه خود ندارند. قیاس کنید با دهه ۴۰ و نسل درخشان شاعران و نویسندگان پیش از انقلاب و حضور پررنگشان در عرصه عمومی، قیاس کنید با نویسندگان معاصر ما در آمریکای لاتین که با وسواس و دقتی حیرتانگیز همه چیز را رصد میکنند و به هر حادثهای واکنش نشان میدهند.
نویسندگان ما چنین نمیکنند، یا حداقل این کار را در ابعادی بسیار محدود انجام میدهند، به این دلیل که به آماتوریسم اعتقاد ندارند. با آنان که حرف بزنی، صراحتا میگویند من «نویسنده»ام و آمدهام داستانم را بنویسم، من شاعر هستم و رسالتم شعر گفتن است، این کار را بلدم و انجامش میدهم و در کاری که ازش سر در نمیآورم، سرک نمیکشم. اشتباه همین است که تخصصباوران ادبیات ما گمان میکنند تخصص در ادبیات چیزی جدای از شناخت جامعه و سر درآوردن از سیاست و مطالعه تاریخ است، فکر میکنند نوشتن یک داستان خوب ماندگار بدون آگاهی از آنچه در اطرافشان میگذرد، بدون واکنش نشان دادن به محیط، ممکن است. حتی اگر داستان نویسندهای در ۱۰ قرن پیش بگذارد، بیشک آگاهی از مسایل روز در کیفیت کارش موثر خواهد بود. اما چنین اعتقادی وجود ندارد. ادبیات ما در همان حوض کوچکی که گلشیری مثال میزد، در همان آب خرد و حقیر خویش دست و پا میزند و در جامعه ادبی ما به جای تلاشی جمعی برای شکستن دیوار حوض و وصل کردن آن به دیگر آبها، هر نویسنده و شاعری میکوشد به هر لطایفالحیلی نهنگ این آب خرد شود و بر همین قلمرو حقیر سلطنت کند. تا وقتی دیوار فرو نریخته، از همان معدودی که دغدغهای ورای نویسنده «متخصص» شدن دارند نیز کاری برنخواهد آمد.
واقعیت تلخ است اما باید به آن اعتراف کرد: سالهاست هیچ مقالهای که بار و غنای نظری قابل اعتنایی داشته باشد به قلم هیچ یک از نویسندگان سرشناس ما، حتی در باب خود ادبیات منتشر نشده است، یا اگر هم شده، انگشتشمار و فاقد تاثیر کلی بوده است.
ادبیات ما از ضعف تفکر رنج میبرد، نویسندگان امروز ما صاحب نظریه و فکر ادبی نیستند، نمیتوانند خود را توضیح دهند. کاری که شاملو، براهنی و نیما یوشیج میتوانستند و خوب انجامش دادند، رسالتی که فوئنتس، یوسا و بورخس استادانه به انجامش رساندند، از عهده نویسنده عصر ما برنمیآید و تلاشهایی که در این راه میشود، قابل قیاس با تلاشهای نامبردگان نیست. اینها که نام بردیم ورد زبان نویسندگان ما هستند و بسیار هستند پیران و جوانانی که به درگاه همین نامها سجده میروند و با این حال نمیبینند که هر نویسنده بزرگی بیتردید پشتوانه فکری و نظری محکمی دارد که کمکش میکند در ساحت رمان پیش برود و موانع را بردارد، نمیبینند بخش عمدهای از نیرویی که در هر اثر ادبی درخشانی نهفته است به واسطه پشتوانه فکری غنی نویسنده است که همچون صخرهای در متن میایستد و نقطه اتکای مناسبی برای روایت پدید میآورد، نهبه خاطر شور و هیجان نویسنده یا نامتعارف بودن او.
این قدرت تفکر، این خلاقیت ویرانگر، تا حد قابلتوجهی مدیون اعتقاد آن نویسندگان به آماتوریسم است، باور ایشان است که باید در باب هر چیز نوشت، باید در محیط دخالت کرد و تاثیر گذاشت. اما این تصویر اینجا چندان طرفداری ندارد، آدمهایی که به شدت دغدغه سیاست و تاریخ دارند، کسی که کتاب غیرادبی میخواند و نقاشی و سینما را خوب میشناسند و در عین حال خود را نویسنده مینامد و داستان هم مینویسد، در جامعه ادبی ما چندان موجود قابل تصوری نیست. تصویری که از نویسنده در ذهن خود ساختهایم و حداقل برای نویسندگان جوان ما بسیار محبوب است، بیشتر تصویر فردی خلوضع و ماجراجوست که نشئگی و مستی خلاقیتش را به جولان درمیآورد. نمونه همینگوی بسیار گویاست: انواع و اقسام حکایتها درباره شکار، گاوبازی، بدمستی و دعوا در کافه را درباره همینگوی شنیدهایم و کمتر به یاد داشتهایم که این نویسنده آمریکایی به شهادت نامهها و خاطراتش، در هر شرایطی که بود، از جنگلهای کنیا گرفته تا کافههای پاریس، حتما روزی چهار، پنج ساعت کتاب میخواند. نویسنده ایرانی به طرز عجیبی ترس از نظریه دارد و دردناک است که در این مملکت فراوان هستند نویسندگان و شاعرانی که گمان میکنند نظریه، خلاقیتشان را کور خواهد کرد.
امیر احمدی آریان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست