یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اخلاق ترجمه در ترجمه «اخلاق صغیر»


اخلاق ترجمه در ترجمه «اخلاق صغیر»

نظری به ترجمه «اخلاق صغیر» تئودور آدورنو

مترجم «اخلاق صغیر» چندین جا نام ها و اسم های خاص را بی دقت و یا غلط ثبت کرده که به چند مورد آن اشاره می کنم (این مشکلی است که با ویرایش و یا لااقل مقابله و مشاوره رفع کردنی بوده است): سی مل به جای زیمل _ Simmel- (ص ۱۲۴)، لوک به جای [جان] لاک- Locke- (ص ۱۳۱)، در صفحه ۱۰۹ می خوانیم «پراگماتیسم سختکوش Dewey- مترجم به علتی که بر خواننده روشن نیست نام جان دیوئی را با حروف لاتین در متن آورده، در صفحه ۱۷۲ می خوانیم «بعد از Guillaume Tell» و البته منظور «ویلیام تل» (قهرمان افسانه ای مردم سوئیس) است که فردریش شیلر شاعر و نویسنده و فیلسوف قرن ۱۸ آلمان آن را به صورت نمایشنامه ای جاویدان درآورد، در صفحه ۳۸۱ آدورنو به استعاره های «گرداب» (the maelstrom) و «مغاک» (the abyss) اشاره می کند که ادگار آلن پو و شارل بودلر برای تبیین مفهوم «نوبودن» (newness) به کار می برند. فرازنده جمله آدورنو را به صورت ذیل ترجمه کرده است: «برای مثال در توصیف پو از Maelstorm و هراسی که از آن دست می دهد، نو که معادل «the novel» است، چهره نشان می دهد...» نکته اینکه کلمه maelstorm (با m کوچک) در زبان انگلیسی به معنای «گرداب» و مجازاً به معنای «ورطه» است (همان طور که در فارسی هم کمابیش این معنا را در ترکیباتی چون «گرداب حوادث» می بینیم) و فرازنده بدون توجه به این معنا Maelstorm (باM بزرگ) آورده که نام مکانی خاص در قصه مشهور آلن پو است.

بر اینها بیفزایید غلط املایی فاحشی چون «قصی القلب» (ص ۳۸۱) و کلمه نادرستی مانند «آگاهی منکوب ناپذیر» (ص ۴۸) و غلط چاپی فاحشی چون دیکرت به جای ریکرت (ص ۱۰۲). فکر می کنم این هشت مورد برای نشان دادن بی دقتی های ترجمه «اخلاق صغیر» بسنده باشد، بی دقتی هایی که گناه شان علاوه بر مترجم بر گردن ناشری که چاپ این اثر را تقبل کرده نیز هست. ولی در هر حال خواننده حق دارد به مترجمی که جان لاک را لوک و زیمل را سی مل ثبت کرده و pogrom (به معنای قتل عام سازمان یافته) را program خوانده اعتماد نکند و البته از ناشرش گلایه کند. در ترجمه حمید فرازنده موارد بسیاری هست که مترجم در یافتن معادل های فارسی اشتباه یا بی دقتی یا بی سلیقگی کرده است. این اشتباه ها گاه در مورد واژه های فلسفی روی نموده که به هیچ روی چشم پوشیدنی نیست، خاصه که خواننده در میزان آشنایی مترجم با مضامین فلسفی بدگمان می شود، یادمان باشد که بدون آشنایی با فلسفه کانت و هگل غالباً قرائت متن آدورنو ناممکن است.در صفحه ۱۰۲ ترجمه می خوانیم «اگر آکادمسین ها به دفاع از اصل «من می اندیشم پس هستم» می پردازند و در نظام باز قربانی ازدحام هراسی [agora pholoia] می شوند و با قرار گرفتن در معرض [فرضیه] «پرتاب شدگی- در جهان» قربانی گروه های نژادپرست می شوند...»فرازنده «من می اندیشم پس هستم» را به جای «sum ergo cogito» آورده و بدین ترتیب معنای جمله آدورنو را به کل وارونه نموده؛ جمله مشهور دکارت cogito ergo sum (یعنی فکر می کنم پس هستم) است اما آدورنو به معکوس شدن قاعده دکارتی در بین دانشگاهیان (و فلاسفه آکادمیک) اشاره می کند. agoraphobia در روانشناسی به معنای ترس از فضای باز یا اماکن عمومی است نه هراس از ازدحام، Being-in-the world در فلسفه هایدگر به معنای «در جهان بودن» و نه «پرتاب شدگی» است (پرتاب شدگی یا افکندگی ترجمه thrownness است) و racial community به معنای اجتماع نژادی (جماعت یا گروهی که بر مبنای نژاد به هم پیوند خورده اند) و نه «گروه های نژادپرست» (racist) است.

چنان که می بینید در این عبارت فرازنده مرتکب پنج اشتباه شده که به هیچ وجه برازنده یک مترجم (حتی تازه کار) نیست. در صفحه ۱۹۲ مترجم به جای اصطلاح کلیدی synthetic apperception (در فلسفه کانت) «درک سنتتیک» گذاشته. apperception یعنی ادراک نفسانی (= ادراک خود) و تعبیری است که کانت از نظام متافیزیک لایب نیتس اقتباس کرده و دلالت دارد بر هر تجربه ای که سوژه می تواند متعلق به خود بشمارد و به زبان ساده تر، معادل «تجربه خودآگاهانه» است. «synthetic» هم که سال ها است در متون فلسفی ما به تالیفی (و گاه ترکیبی) ترجمه می شود.در صفحه ۳۱۶ مترجم تعبیر «شرایط پیشاتاریخی» را به جای condition a priori نهاده که جزء واژگان ابتدایی فلسفه کانت است به معنای شرط ماتقدم یا «پیشین» و معلوم نیست فرازنده از کجا آن را به تاریخ پیوند زده، چنان که می دانید « a priori» در کانت اشاره به تقدم بر تجربه دارد.

در صفحه ۴۳ ترجمه می خوانیم: «اگر ازدواج یکی از آخرین امکانات تشکیل کانون های انسانی را در این دنیای غیرانسانی فراهم می کند، دنیا نیز با برهم زدن آن انتقام خود را از ازدواج می گیرد.» «دنیای غیرانسانی» را فرازنده به جای universal inhumanity گذاشته و به تبع آن «دنیا» را به جای the universal. کسی که کمترین آشنایی با منطق و فلسفه داشته باشد، از تمایز «جزیی» و «کلی» آگاه است _ ساده ترین مثال اینکه وقتی می گوییم «حمید انسان است»، حمید جزیی است و انسان کلی. یعنی انسان (کلی) را می توان حمل بر حمید (جزیی) کرد. در صفحه ۱۸ فرازنده در ازای «the whole» (=کل) «امری کلی» گذاشته که باز هم اشتباه است و همان جا «امر عمومی و خصوصی» را به جای general and particular آورده که اصلاً دقیق نیست و باید گفت «عام و خاص». در صفحه های بعد این خلط میان خصوصی (private) و خاص یا جزیی (particular) باز هم تکرار می شود. گذشته از مواردی که فرازنده در گزینش واژگان فلسفی اشتباه و بی دقتی کرده، موارد متعددی به چشم می خورد که در تعابیر و مصطلاحات غیرفنی هم اشتباه یا بعضاً بی ذوقی کرده است.

محض نمونه به موارد ذیل نظر کنید:

در صفحه ۳۹۱ می خوانیم: «خزعبلات واقعی در هوکوس _ پوکوس هاس[های؟] طالع بینانه تکثیر می شود.» hokuspokus در آلمانی و mumbo-jumbo در انگلیسی به اوراد و طلسمات نامفهوم می گویند که هر دو کلمه ساختی نظیر «جادو و جمبل» یا «اجی مجی» در فارسی دارند. نمی دانم خواننده فارسی زبان چه گناهی مرتکب شده که باید چوب بی دقتی یا نادانی مترجم را بخورد (البته بزرگترین گناه خواننده فارسی زبان کم خوانی و تنبلی است). «خزعبلات» هم در برابر absurdity آمده است که به معنی «بی معنایی» یا «معناباختگی» و «گنگی» است و نه خزعبلات. در صفحه ۳۹۰ ترجمه آمده: «آنان سعی می کنند با گفتن آبراکادابرا یک معنا از دل آن بیرون بکشند.» فرض این است که خواننده مشتاقی که ترجمه فرازنده را برمی دارد تا بخواند، خود به قدر کفایت انگلیسی نمی داند، این بنده خدا از کجا باید بداند «آبراکادابرا» چیست (هر چند فکر می کنم خود فرازنده هم زحمت جست وجوی معنای آن را به خود نداده است): abracadabra دقیقاً معادل «اجی مجی لاترجی» ما است. اوراد درهم برهمی که برای جادو کردن می خوانند _ چیزی نظیر برخی ترجمه های هایدگر و دیگران در زبان شیرین فارسی. طرفه اینکه hokuspokus در زبان های اروپایی کنایه از حقه بازی و نیز زبان بازی است.

در همان صفحه ۳۹۰ فرازنده subjectification of all meaning را «به سوژه تبدیل کردن تمام مفاهیم» برگردانده که البته اصلاً دقیق نیست. منظور آدورنو «سوبژکتیو شدن یا ذهنی شدن کامل ساحت معنی (و نه مفاهیم)» است. در صفحه ۱۱۲ ترجمه می خوانیم: «دفاع از بی تجربگی و خامی که خردگریزان و کسانی که انواع مختلف اشیای روشنفکری را جمع می کنند، به آن دست می زنند، عملی وقیح است.» «کسانی که اشیای روشنفکری را جمع می کنند»، دیگر چه صیغه ای است؟ این معادلی است که فرازنده برای intellectual-baiters برگزیده و محض اطلاع بگویم که فعل «to bait» در انگلیسی به معنای «زخم زبان زدن» است. یعنی کسانی که به روشنفکران طعنه می زنند یا کار فکری را تحقیر می کنند و عبث می خوانند و در مقابل از آدم های ساده دل یا بی آلایش (the ingenuous) دفاع می کنند (که روشن نیست چرا فرازنده به «بی تجربگی» تعبیر کرده است). تعبیر آدورنو این است:

»The defence of the ingenuous, as practiced by irrationalists and intellectual-baiters of all kinds«

یعنی: «دفاع عقل ستیزان و انواع و اقسام کسانی که کار روشنفکری را خوار می شمرند از آدم های [به اصطلاح] بی شیله پیله یا ساده دل...» در صفحه ،۳۸۰ فرازنده ترکیب «نور روشن مرگبار» را به جای «deathly-livid light» آورده که احتمالاً livid را vivid خوانده و پیام آدورنو را معکوس گردانده: livid به معنای سربی یا کبود (و مجازاً غضب آلود) است. سخن از شکنجه ها و تحقیرهای بی سابقه یهودیان و کولیان به دست و به فرمان نازی ها است- فاجعه ای که نوری کبود یا سربی رنگ که یادآور فضاهای مرگ آلود و رنگ رخسار مردگان است بر گذشته های دور بشریت می تاباند، نه نور روشن! در صفحه ۳۸۱ می خوانیم «تفاوت اختصاصی بین جدیدترین و متاخرترین» که ترجمه این عبارت است the specific difference between the newest and that preceding it یعنی «تفاوت آشکار میان تازه ترین [شکل خشونت و ارعاب] و آن [شکل هایی] که پیش از آن در کار بوده».

منظور آدورنو تازه ترین شکل وحشت [یعنی جنایات نازی ها در آشویتس] و شکل های قبلی آن است که در عین تفاوت واضح شان دلالت بر یکسان بودن کل وحشت و ارعاب (true identity of the whole) می کنند- و متاسفانه فرازنده ترجمه کرده «همسانی واقعی کلیت تاریخ (؟)» در صفحه های ۳۶۴ و ۳۶۵ صحبت از کیتش (؟) می شود و باز هم خواننده بی گناه درمی ماند آدورنو از چه حرف می زند، جمله فرازنده را بخوانیم: «دروغ کیتش حتی نیاز به این نمی بیند که ظاهری از حقیقت به خود بگیرد.» ترجمه انگلیسی این است:The latter,s lie dose » «not even feign truth آدورنو از kitsch حرف می زند که در آلمانی و انگلیسی «کیچ» تلفظ می شود نه «کیتش»! و در فارسی اصطلاحاً به چیزهای پر زرق و برق اما باسمه ای یا نوشته های قلمبه سلمبه اما در حقیقت بی ارزش اطلاق می شود. آدورنو می گوید: «دروغ آثار هنری باسمه ای [یا چشم پرکن] حتی تظاهر به راست بودن نمی کند.» فرازنده در ترجمه «اخلاق صغیر» گاه مرتکب اشتباه هایی می شود که نامی جز «بی اخلاقی» در ترجمه برازنده آنها نیست.

در صفحه ۱۵ ترجمه می خوانیم: «سخن راندن از امر بی واسطه به طرزی با واسطه». ترجمه انگلیسی این است:

«To speak immediately of the immediate» یعنی «بی واسطه سخن گفتن از بی واسطه». خواننده می گوید کاش این اشتباه تصادفی باشد، ولی با کمال تاسف در صفحه ۳۸۷ به این جمله های نامفهوم و بی معنی برمی خوریم: «گرایش به غیب باوری نشانه پسرفت ذهن است. ذهن، قدرت اندیشیدن به امر شرطی و تحمل امور بی قید و شرط را از دست داده است». گذشته از اینکه فرازنده به علت بی دقتی یا کم دانی در اغلب موارد «consciousness» را به جای «آگاهی» به «ذهن» (mind یا گاهی subject) ترجمه کرده است یک بار دیگر مرتکب همان اشتباه ابتدای ترجمه می شود. جمله آدورنو این است:

This has lost the power to think the unconditional & to endure the conditionalیعنی «قدرت تفکر به «نامشروط» و قدرت تحمل «مشروط» را از کف داده است.» درست عکس ترجمه حمید فرازنده.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید