شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا

سكه ملك سرمدی


در طول دهه ها و سدهٔ اخیر, همواره یك سوء تفاهم نسبت به بسیاری از «عنوان بندیهای» هنر و ادبیات معاصر وجود داشته كه گویا دامن گیر «شعر دفاع مقدس» نیز شده است اما به مرور زمان یعنی هنگامی كه به اندازه كافی از آغاز این عنوان بندیها فاصله گرفته ایم این سوء تفاهمها برطرف شده است به عنوان مثال, شاید افرادی كه در زمان شكل گیری انقلاب مشروطه, قائل به وجود عنوانی به نام «شعر و ادبیات مشروطه» شده اند, بیشتر آثاری را مورد نظر داشته اند كه مستقیماً به مسائل این انقلاب می پرداخته است

در طول دهه‌ها و سدهٔ اخیر، همواره یك سوء تفاهم نسبت به بسیاری از «عنوان‌بندیهای» هنر و ادبیات معاصر وجود داشته كه گویا دامن‌گیر «شعر دفاع مقدس» نیز شده است. اما به مرور زمان (یعنی هنگامی كه به اندازه كافی از آغاز این عنوان‌بندیها فاصله گرفته‌ایم) این سوء تفاهمها برطرف شده است. به‌عنوان مثال، شاید افرادی كه در زمان شكل‌گیری انقلاب مشروطه، قائل به وجود عنوانی به نام «شعر و ادبیات مشروطه» شده‌اند، بیشتر آثاری را مورد نظر داشته‌اند كه مستقیماً به مسائل این انقلاب می‌پرداخته است. این آثار فقط محدود به همان شعرهایی می‌شده كه موضوع آنها «مشروطه‌خواهی» بوده است. اما كم‌كم موضوعات دیگری مثل وطن‌خواهی، استبدادستیزی، آزادی‌خواهی روشنفكرانه، مشكلات اجتماعی، توصیف مرگ و ... نیز در ذیل این عنوان كلی جای داده شده است. در نهایت امروزه ما «ادبیات مشروطه» را شامل تمامی آثاری می‌دانیم كه در آن دورهٔ زمانی خاص (و شاید فقط به شرط نوآوری و غیر سنتی بودن) به‌وجود آمده‌اند. (مثلاً شعر «مادر» عشقی نیز در زیرمجموعهٔ ادبیات مشروطه دیده می‌شود) به‌ این ترتیب، امروزه شعر و ادبیات مشروطه عنوانی‌ست كه به مجموعه آثار آن دورهٔ زمانی خاص اتلاق می‌شود.

آیا «شعر دفاع مقدس» نیز عنوانی‌ست كه تنها به مجموعه آثار یك دورهٔ زمانی خاص اشاره می‌كند؟ آیا این شعر فقط شامل آن دسته از آثاری می‌شود كه موضوع آنها جنگ و شهید و بمباران شهرها و غیره است؟ چه دلیلی دارد كه «شعر دفاع مقدس» شامل شعرهای عاشقانه، یا عارفانه، یا طرح عدالت اجتماعی و ... نشود؟ آیا این شعر زیر مجموعهٔ «شعر انقلاب» است یا نوع تكامل‌یافته‌تر آن؟ شاید بد نباشد كه قبل از هر پاسخی، اصولاً خود مسئله «تقسیم‌بندی» در هنر و ادبیات را مورد نظر قرار دهیم. بی‌شك یكی از بارزترین تجلّیهای یونانیت‌زدگی (به قول مرحوم «فردید»)، همین تقسیم‌بندیها و كلاسه كردنهای ذهنی‌‌ای است كه از طبیعی‌ترین نتایج و عواقب نگرش عقل جزئی‌نگر بوده و ثمرهٔ نهایی «قیاس» منطقی‌ست.۱یعنی ما برای مطالعهٔ «شعر دفاع مقدس» آن را از دیگر جریانهای ادبی و شعری معاصر جدا كرده و با مقایسهٔ آن با شعر انقلاب، یا شعر معاصر، یا شعر ایران و ادبیات فارسی و ... آن را شناسایی و درك كرده و در قفسه‌بندی ذهنی خود جایگاهش را تعریف می‌كنیم. مشابه چنین كاری را یك زیست‌شناس با موجودات زنده‌ای مثل گیاهان، جانداران، مهره‌داران، پستانداران، گربه‌سانان و ... و رده‌بندی آنها انجام می‌دهد. یا یك شیمی‌دان با رده‌بندی مواد به قلیایی، اسیدی، هالوژن، فلزات و غیر فلزات و .... انجام می‌دهد. و البته راهش نیز همین است. پس در چنین فرصتی قصد «نفی» یا «اثبات» ضرورت وجودی چنین تقسیم‌بندیهایی را نداریم.اما این مسئله باعث نمی‌شود كه دست‌ كم به مهم‌ترین اشكال و ایراد این روند منطقی اشاره نكنیم.ما می‌توانیم این تقسیم و رده‌بندیها را تا بی‌نهایت ادامه دهیم، فقط به شرطی كه هیچ وقت نقطهٔ آغاز را گم و فراموش نكنیم. تمثیل مشهور «فیل و اتاق تاریك» مولوی در مثنوی معنوی به خوبی منظور ما را بیان می‌كند. اگر علم به‌صورت «حجاب اكبر» تجلی كند و اتاق هستی را تاریك كند، كسی كه در این اتاق، مثلاً، خرطوم فیل را لمس كرده و متخصص این عضو شده، هر چقدر هم كه آن را دقیق، جامع و كامل توضیح دهد و تعریف و توصیف كند، به تنهایی بهره‌ای از «فیل‌شناسی» نبرده و نخواهد داشت. همین‌طور آن‌كه پای فیل را لمس كرده و متخصص «پاشناسی» شده است!

نكتهٔ مهم‌تر اینجاست، كه برخلاف گمان بسیاری، حتی اگر تمامی این افراد متخصص دانشها و تجربه‌های فردی خویش را نسبت به «فیل در اتاق تاریك» كنار هم بگذارند و به اصطلاح آنها را با هم جمع كنند، مجموع برآیند این دانشها، نه تنها به فیل‌شناسی نخواهد انجامید، بلكه گمراه كننده‌تر خواهد شد.۲ اگر چه این متخصصان به فرض محال توانسته باشند لانیك و سكولار برخورد كرده و پلورالیسمی با هم كنار بیایند. (اگر خوب دقت كرده‌ باشیم این نكتهٔ كوچك به اندازهٔ همان فیل، بزرگ و مهم است.) این اجزاشناسی، رده‌بندی و تخصص‌یافتگیها فقط و فقط وقتی به فرزانگی وخردمندی خواهند رسید كه فیل را در اتاق روشن مورد مطالعه قرار داده‌ باشیم. یعنی‌به‌عنوان مثال خرطوم‌شناسی وقتی در راستای فیل‌شناسی خواهد بود و به آن خواهد رسید، كه ما نسبت این جزء با كل را فراموش نكنیم و همواره به آن نظر داشته باشیم. به همین دلیل امروزه یك دیپلمهٔ علوم تجربی بیشتر از «نیوتن» و «مندلیف» و فیثاغورث، فیزیك، شیمی و ریاضی می‌داند، اما سالهاست كه فیزیكدان، شیمیدان و ریاضیدان بزرگی ظهور نمی‌كند، حتی با انواع پی.اچ.دی‌ها. و از این همه جغرافیدان و دكترای ادبیات، یك ابن‌خلدون، یا عروضی سمرقندی در نمی‌آید!

(فقط مشكل در كلیت‌نگری‌ نیست. یك فیزیكدان نیز اگر حواسش نباشد تمام جهان را می‌تواند به‌صورت فیزیكی ببیند، اما متافیزیك او ماوراءالطبیعه نیست و جهان غیب هیچ ربطی به «ضد ماده» ندارد و اینها به «كاسمولوژی» نخواهد انجامید! «بسامدگرایی» و «موتیف‌شناسی» در ادبیات نیز همین حالت را دارد و مثلاً با این گونه رده‌بندیها و آمارگیریها نمی‌توان به «بیدل‌شناسی» رسید!) «شعر جنگ» و «شعر دفاع مقدس» نیز خیلی وقتها از همین جنس «خرطوم‌شناسی»هاست حال آنكه این تخصص‌گرایی یادشده دست‌ كم در علوم تجربی، و مثلاً پزشكی، سود مادی داشته و از این جهت بیشتر قابل توجیه است. اما در ادبیات و شعر بحث ذوق و زیبایی‌شناسی مطرح است و به‌ قول «آرتور شوپنهاور» و شاگردانش، اولین تفاوت اساسی فعالیت هنری سودستیزی آن است و اینكه هنرمند راستین به هیچ‌وجه در هنگام آفرینش هنری خود به منفعت اقتصادی و بهره‌مندی نمی‌اندیشد.۳ اگر قحطی بیاید، لبخند ژكوند چه استفاده‌‌ای خواهد داشت؟ (غیر از اینكه لبوفروش به ما تبسم كند! احتمالاً به خاطر دارید كه آن اوایل حتی گاهی برخی از مسئولان فرهنگی، كه به اقتضای شرایط آن روزگار فوق‌العاده «پراتیك» می‌اندیشیدند، چنین نگرشی نسبت به مثلاً شبهای شعر جبهه و جنگ داشتند. و هنوز هم چون به میزان تأثیرپذیری بیشتر و سریع‌تر مخاطب اهمیت می‌دهند، در بودجه‌بندی، هزینهٔ یك سریال تلویزیونی را به ده سال چاپ مجموعه شعر، اختصاص نمی‌دهند. البته می‌دانیم كه به قول بیدل:

مایهٔ طبع هنرمندان همان دست تهی‌ست

تا به قید برگ بود از نی ‌نوایی برنخاست

فعلاً این تعریض فی‌البداهه را نشنیده بگیرید، تا به آن برسیم.)

بنابراین در هنر و زیبایی‌شناسی «كلیت‌نگری» لزومی مضاعف دارد. به‌عنوان مثال دقیق‌ شدن در اجزای یك گل و اندازه‌گیریهای دقیق مساحت گلبرگها و ... نباید ما را از كلیت گل غافل كند (و از درك زیبایی آن محروم!) شعر دفاع مقدس پیش از هر چیز «شعر» است و «شعریت» داشتن آن مهم است. متأسفانه در طول سالهای اخیر بیشتر سعی شده با مواردی مثل موضوع‌شناسی، قالب‌شناسی و ... این شعر نقد و بررسی شود. به همین دلیل با وجود نقدهای متعدد و بررسیهای گوناگونی كه انجام شده، هنوز به بسیاری از ابهامها و سؤالهایی كه دربارهٔ شعر دفاع مقدس وجود دارد. پاسخ مناسبی داده نشده است. به‌عنوان مثال، آیا شعر دفاع مقدس محدود به همان برههٔ زمانی خاصی است كه كشور ایران درگیر جنگ نظامی بوده؟ یا هنوز هم می‌توان شعر و شاعر دفاع مقدس داشت؟ آیا بین شعر دفاع مقدس و شعر انقلاب تفاوتهایی بنیادینی وجود دارد؟ و ...

بی‌شك بسیاری از شاعران معاصر (نه همه آنها) كار خود را با شعر انقلاب و شعر دفاع مقدس آغاز كرده، یا با آن به اوج رسیده‌اند. حتی می‌توانیم بگوییم حیطهٔ فعالیت شاعران غیر انقلابی نیز خیلی خارج از همان عرصه‌هایی نیست كه شاعران انقلاب و دفاع مقدس در آن عرصه‌ها كار كرده‌اند. تا جایی كه در بین شاعران پس از انقلاب، هنوز هم نمی‌توان به‌طور مشخص به شاعری غیر انقلابی اشاره كرد. حداكثر موضع‌گیری این دستهٔ اخیر بی‌تفاوتی با مسائل انقلاب و جنگ بوده است. شاعران انقلاب نیز در خیلی موارد شعرهایی دارند كه دغدغه‌های موجود در آنها مستقیماً مسائل انقلاب و جنگ نیست. در ادامه خواهیم دید كه اصولاً دامنهٔ شمول تعبیر شعر دفاع مقدس تا چه حد می‌تواند گسترده باشد، به‌طوری كه حتی این دسته از شعرهای اخیر را نیز شامل بشود، زیرا قطعاً منظور ما از اصطلاح شعر دفاع مقدس فقط محدود به «رجزخوانی»، یا حتی «ادبیات حماسی» نیست.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.