سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

به خدای کعبه رستگار شدم


به خدای کعبه رستگار شدم

جهان در اندوه شهادت مولای متقیان امیرمؤمنان ع

طبقی نزد بابایم گذاشتم؛ دو قرص نان جو در آن بود ... کاسه‌ای از شیر، نزد آن حضرت آوردم و نمک ساییده حاضر کردم.

حضرت از نماز، فارغ شد ... به آن طعام نظر کرد، گریست و فرمود: دخترم! دو نانخورش برای من در یک طبق حاضر کرده‌ای؟!

مگر نمی‌دانی که من، متابعت برادر و پسر عم خود رسول خدا (ص) می‌کنم که تا از دنیا رفت، دو طعام از برای او حاضر نکردند!

ای دختر! هر که خوردنی و آشامیدنی و پوشش او در دنیا نیکوست - اضافه و زیادتر است - ایستان او در روز قیامت، نزد حق تعالی بیشتر است ...

ای دختر! در حلال دنیا حساب است و در حرام او عذاب ... ای دختر! به خدا سوگند، که چیزی نمی‌خورم تا یکی از نانخورش‌ها را برداری.

شیر را برداشتم... اندکی از نان جو با نمک تناول نمود و حمد و ثنای حق تعالی را به جا آورد؛ پس برخاست و متوجه نماز شد ... پیوسته مشغول رکوع و سجود بود و تضرع به سوی حق تعالی می‌نمود.

بسیار از اتاق بیرون می‌رفت و داخل می‌شد؛ به اطراف آسمان نظر می‌کرد و اضطراب می‌نمود و تضرع می‌کرد و می‌گریست ... سوره یس را تلاوت کرد. اندکی خوابید و بیدار شد و جمله «لا‌حول ولاقوه الابالله العلی العظیم» بسیار گفت ...

نظر در ستاره‌ها می‌کرد و می‌فرمود: به خدا سوگند، دروغ نشنیده‌ام از رسول خدا، این شبی است که مرا وعده داده است.

پس به جای نماز خود برگشت و می‌گفت: اللهم بارک لی فی‌الموت: خداوند مبارک گردان برای من، مرگ را... و بسیار می‌گفت: انا‌لله و انا الیه راجعون.

ساعاتی گذشت ... جامه‌های خود را پوشید و به سمت مسجد روانه گشت.

چون به صحن خانه رسید، مرغابی‌هایی چند بر سر راه او آمده، بال‌ها ‌گشودند و فریاد کردند و پیش از آن شب، صدای ایشان برنمی‌آمد.

چون به در خانه رسید و خواست که در را بگشاید، قلاب در به کمر آن حضرت، بند شد و شعری خواند که مضمون آن، این بود: «ببند میان خود را برای مرگ، به درستی که مرگ، تو را ملاقات‌کننده است و جزع مکن از مرگ، وقتی که به محله تو نازل شد، مغرور مشو به دنیا هر چند موافقت نماید، چنانچه دهر که تو را خندان گردانیده است، باز تو را به گریه خواهد آورد.» در را گشود و بیرون رفت ...

آرام آرام، گام‌های عاشقی برمی‌داشت... ذکر خدا می‌گفت و انتظار، تمام وجودش را فراگرفته بود. داخل مسجد شد؛ قندیل‌ها خاموش شده و مسجد تاریک بود ...

چند رکعت نماز ادا کرد و ساعتی مشغول تعقیب - دعا و نیایش بعد از نماز - بود.

پس برخاست و بربام مسجد برآمد، دست‌های مبارک را بر گوش‌های خود گذاشت و اذان گفت.

هیچ خانه‌ای در کوفه نمی‌ماند مگر آنکه ساکنانش، صدای او را می‌شنیدند.

خفتگان را بیدار کرد ... به غافل شب‌زده‌ای رسید که بر رو خوابیده است ... فرمود:

برخیز و چنین مخواب که این خواب شیطان است...

شاید دقایقی بیشتر نگذشت... ای وای! خدای من...

چه می‌شنوم؟! بسم‌الله وبالله و علی ملئ رسول الله، فزت و رب الکعبه: به خدای کعبه، رستگار شدم ...

اهل مسجد، همه به سوی محراب دویدند ... کار از کار گذشته است.

شمشیر زهرآلود در سر و بدن مقدسش، ریشه دوانده بود ...

شنیدند محراب، ناله می‌کند و ضجه می‌زند ... دیدند خاک برمی‌گیرد و بر جراحت خود می‌ریزد و این آیه را می‌خواند: «منها خلقناکم و فیها نعیدکم و منها نخرجکم تارئ اخری»: شما را از زمین خلق کرده‌ام و شما را به زمین، برمی‌گردانم و شما را بار دیگر، از زمین بیرون می‌آورم. (سوره طه آیه ۵۵).

خروش از ملائکه آسمان‌ها و زمین‌ها بلند شد ... باد سیاه وزید که هوا را تیره کرد ... جبرئیل در میان‌آسمان و زمین صدا زد: «تهدمت والله ارکان الهدی و ... قتل علی المرتضی ... به خدا سوگند که ارکان هدایت در هم شکست و ... علی مرتضی کشته شد ...

غوغایی شد ... شهر، پر از دلواپسی و بی‌کسی شد.

حسن و حسین (علیهما السلام) از خانه به سوی مسجد دویدند ... دیدند که مردم، نوحه و فریاد می‌کنند و می‌گویند: وا اماماه، وا امیرالمؤمنیناه! به خدا سوگند که شهید شد امام عابد مجاهد که هرگز برای بت، سجده نکرده بود و شبیه‌ترین مردم بود به رسول خدا (ص).

امیر خوبی‌ها، حسن (ع) را به جای خود هدایت کرد که با مردم نماز گزارد، و خود نشسته، نماز را به ایما - اشاره - ادا کرد ...

خون خود را بر روی می‌مالید و هر ساعتی به طرفی میل می‌کرد.

حسن (ع) از نماز فارغ شد، سر مبارک پدر بزرگوار خود را در دامن گذاشت وگفت: ای پدر بزرگوار! پشت ما را شکستی!

ساعتی مدهوش شد و قطرات اشک از دیده او بر صورت غرق خون بابا می‌ریخت.

فرمود: پسرم! این چه گریه است؟ بعد از این روز بر پدر تو ترسی نیست، اینک جد تو محمد مصطفی و خدیجه کبری و فاطمه زهرا (س) و حوریان بهشت، نزد پدر تو حاضر شده‌اند و انتظار قدوم او را می‌کشند.

علی، فقط یکیست، یعنی علی، یگانه خلقت است: تولد: کعبه، خانه خدا؛ شهادت: مسجد، خانه خدا.