شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اندیشه و آرمان سید جمال الدین اسدآبادی


اندیشه و آرمان سید جمال الدین اسدآبادی

سید جمال الدین اسدآبادی که برخی پژوهشگران پهنه تاریخ به نادرست او را نه ایرانی که بلکه افغان می پندارند, روشنفکری نواندیش بود که پس از سپری کردن دوران فراگیری علوم دینی و دانش های نوین, گام در مسیری دشوار نهاد و تا پایان عمر در تلاش برای بیداری دنیای اسلام از رخوت و سستی دیرینه سال خود از سرزمینی به سرزمینی دیگر مهاجرت نمود

سید جمال‌الدین اسدآبادی که برخی پژوهشگران پهنه تاریخ به نادرست او را نه ایرانی که بلکه افغان‌ می‌پندارند، روشنفکری نواندیش بود که پس از سپری کردن دوران فراگیری علوم دینی و دانش‌های نوین، گام در مسیری دشوار نهاد و تا پایان عمر در تلاش برای بیداری دنیای اسلام از رخوت و سستی دیرینه‌سال خود از سرزمینی به سرزمینی دیگر مهاجرت نمود.

این فرهنگ‌مرد ایرانی که به روزگار زمامداری پادشاه به اصطلاح قدرقدرت و کیوان‌رفعت قاجاری، ناصرالدین‌شاه می‌زیست، پشتکاری سترگ و قریحه‌ای سرشار و حافظه‌ای توانمند داشت و جادوی سخنش فوق‌العاده بود. چندی مشاور پادشاه افغانستان شد و مدتی مشاور شورای عالی آموزش دولت عثمانی شد.

صباحی چند نیز در مصر به کنکاش در عرصه مطبوعات و دانش دست یازید و گروهی از اندیشمندان را به گرد خویش فراز آورد، اما حکومتگران وابسته او را برنتابیدند و از مصر اخراج کردند. ناگزیر رو به سوی هندوستان نهاد و مبارزه با استعمار انگلستان را هدف خویش ساخت، اما از آنجا نیز اخراج شد.

سید جمال آن‌گاه رهسپار لندن و پس از اندی سال، روانه پاریس شد. وی که معتقد بود: «عالم انسانی، عالم اندیشه و سخن است و اگر اندیشه نیک به وسیله گفتار نیک در کتب و رسایل و جراید منتشر شود، در تهذیب اخلاق، صفای خاطر و اصلاح معاش و معاد بشر فواید بسیاری دارد». در پاریس روزنامه عروه‌الوثقی را به زبان عربی منتشرکرد؛ هرچند دوام این روزنامه تا انتشار ۱۸ شماره بیش نپایید.

مقارن همین ایام، سیدجمال با نگارش کتابچه‌ای به نام، «نیچریه» دعاوی ارنست رنان، فیلسوف مشهور فرانسوی که اسلام را مخالف ترقی‌خواهی و بزرگ‌ترین زنجیر بسته شده بر پای بشریت در درازنای تاریخ می‌خواند، پاسخ گفت.

سیدجمال‌الدین که به باور جواهر لعل نهرو، از بزرگ‌ترین اصلاح‌طلبان سده نوزدهم میلادی بود، سال ۱۳۰۴ هـ .ق به ایران بازگشت و البته کوشید تا خودکامگی شاه را به نقد بکشد و لزوم اصلاح و ضرورت نوگرایی را گوشزد کند، اما سلطان نه‌نتها نقدهای سیدجمال را برنتابید، بلکه ماندگاری او در ایران را نیز به صلاح حکومت خویش نپنداشت. سید با خاطری آزرده بناچار دگربار رو به سوی اروپا نهاد.

سال ۱۳۰۶ هـ .ق که پادشاه قاجاری در اروپا مشغول گردش و سیاحت بود، از شهرت سیدجمال‌الدین در شگفت شد و درصدد دلجویی و دعوت او به تهران برآمد. سیدجمال نیز به ‌عهد و پیمان شاه اعتماد کرد و سال ۱۳۰۷ هـ .ق به ایران بازگشت، اما دگربار مورد بغض پادشاه واقع شد. سیدجمال در حرم حضرت عبدالعظیم(ع)‌ متحصن شد، اما ماموران شاه به شکلی توهین‌آمیز او را از آنجا بیرون آورده و به عتبات عالیات تبعید کردند. سید باز به دیار فرنگ رفت. وی در این برهه از زندگی‌اش در شهر لندن، روزنامه، ضیاءالخافقین را به دو زبان عربی و انگلیسی منتشر ساخت، اما روزنامه مذکور هم بعد از چند شماره تعطیل شد.

اندک زمانی بعد سید صلاح در آن دید که به عثمانی برود. در این کشور بود که سلطان عبدالحمید تلاش کرد تا از وجود سیدجمال برای پیشبرد اهدافش در دعوی رهبری و خلافت بر دنیای اسلام بهره برگیرد، ولی چون موفق نشد با مسموم نمودن سیدجمال خود را پیشاپیش از خطرات احتمالی گسترش اندیشه‌های وی رهانید، بویژه آن‌که پس از ماجرای قتل ناصرالدین‌شاه به دست یکی از هواخواهان و پیروان او یعنی میرزا رضای کرمانی، دچار هراسی افزون نیز شده بود.

آنچه هویدا می‌نماید سیدجمال- که اذعان می‌داشت: «دین اسلام درهای شرافت را روی نفوس گشوده و حق هر گفتنی را در هر فضیلت و کمال اثبات می‌کند و مزیت افراد انسانیه را فقط بر کمال عقلی و نفسی قرار می‌دهد»-هوشمندانه یارای آن یافته بود تا دردهایی توانفرسا و بیماری‌هایی مزمن را در تن و جان ممالک اسلامی تشخیص دهد. برابر با تاریخ، سیدجمال برای درمان این دردها به ۳ اصل کلی که می‌توان آنها را اندیشه و آرمان او نامید، معتقد گشته بود:

۱) احیای روح وحدت اسلامی با از میان بردن تفرقه مذهبی و نزدیک کردن مذاهب اسلامی به یکدیگر.

۲) مبارزه مداوم، مستمر و آشکار با استعمارگران بویژه استثمار انگلستان.

۳) تبدیل شیوه حکومت از استبدادی به مشروطه و برقراری قانون به جای رسوم و اوامر.

در تبیین نکات اول و دوم همان بس که سیدجمال در رساله نیچریه نگاشت، دین در زندگی و اخلاق جامعه شرق، نقش بنیادین داشته ، لذا باید آن را اصلاح و احیا کرد و پس از تاکید بر لزوم دیانت، وحدت بین مذاهب اسلامی را خواستار شد و سپس اذعان داشت که اندیشه دینی می‌تواند با رعایت خردگرایی، خرافه‌زدایی، نفی تقلید کورکورانه و تک‌نگری، پیرایش و تصفیه شود و با اجتهاد مستمر و پویا، اصلاح و بازسازی گردد.

درحقیقت، سیدجمال مبلّغ این اندیشه بود که انحطاط سیاسی، رویگردانی از حقایق اسلام، خودکامگی، تعصب و اضمحلال وحدت اسلامی، اسباب انحطاط جوامع اسلامی را فراهم آورده و جز اهتمام همه مسلمانان برای احیای آموزه‌ها و ارزش‌های اسلامی و انسجام سیاسی و فکری امت اسلامی در برابر استعمار و دشمنان دین و آیین، راه چاره‌ای نمی‌توان جست.

درباره نکته سوم هم می‌باید گفت، مشروطه‌خواهی سید از نظر برخی پژوهشگران، مترقیانه‌ترین وجه اندیشه‌اش بوده است. با این حال، این نکته را نباید از نظر دور داشت که مهم‌ترین هدف سیدجمال‌الدین، مبارزه با نفوذ امپریالیسم در کشورهای اسلامی و متحد ساختن مسلمانان جهان بر ضد آن دشمن مشترک بوده است و به همین سبب اسدآبادی را نمی‌توان بدرستی از پیشروان اندیشه مشروطه‌خواهی در ایران یا دیگر کشورهای اسلامی خواند .

امیر نعمتی لیمائی