پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

نیما یوشیج شیفته فرهنگ عامه


نیما یوشیج شیفته فرهنگ عامه

نیما شکل نوشتاری شعر گذشته را به هم ریخت و با بر هم زدن تساوی مصراع ها, یکی از محدودیت های آشکار شعر گذشته را از میان برداشت, او این کار را کرد تا اندازه هر سطر شعر, متناسب با ظرفیت سخن در همان سطر باشد, نه به گونه ای ناگزیر, تابع قاعده ای از پیش تعیین شده و تخطی ناپذیر باشد

آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید

یک نفر در آب دارد می سپارد جان

یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند

روی این دریای تند و تیره و سنگین...

نیما یوشیج احساسات را از کلیشه کلام و واژه های تکراری بیرون کشید. نقاب ظاهری طبیعت و وجوه انسانی را کنار زد. او خندید و گریست با خنده ها و گریه های ما... در ورای هر واژه مفهومی را به عاریت گرفت، آن چنان که گویی با کلمات جادو می کند. گویی تأسف و افسوس را در قالب کلمات می ریزد که تو گویی از تو می گوید و درد، درد تو است، نه او...

در فراق عزیزترینش می سراید:

من ولی چشم بر این ره بسته

هر زمانیش زره می جویم

با دل غمزده ام می گویم

کاش می آمد

از این پنجره من/ بانگ دادمش از دوربیا/ با زنم عالیه می گفتم زن

پدرم آمده، در را بگشا

نیما احساسات را به کار می گیرد و برای اینکه آن را صیقل دهد و مضمون را عمق بخشد، بی جهت نقش نمی زند و زمانی که احساس کرد، احساس شما به مرحله انطباق با احساس خود او رسیده است، کلامش را چون ضربتی فرود می آورد. در جایی دیگر زشتی و زیبایی را در کنار هم قرار می دهد، گویی می خواهد ذهن را به اندیشه وادارد. غربت را به مدد می گیرد، تنهایی را به طلب، از آنجا که هدف او انتقال احساس همراه با اندیشه ژرف است، از هر وسیله ای سود می جوید. برای او کلمات وسیله اند، هدف نیستند. هر واژه را بسته به اینکه در کجا از آن استفاده کند، شکل شاعرانه می دهد حتی اگر صراحت کلام در آشکارترین شکل ممکن باشد چه باک... در هنر هیچ باید و نبایدی از خارج تحمیل نمی شود. اگر حکمی وجود دارد، زاییده شرایط خاص خلق اثر هنری است.

نیما شکل نوشتاری شعر گذشته را به هم ریخت و با بر هم زدن تساوی مصراع ها، یکی از محدودیت های آشکار شعر گذشته را از میان برداشت، او این کار را کرد تا اندازه هر سطر شعر، متناسب با ظرفیت سخن در همان سطر باشد، نه به گونه ای ناگزیر، تابع قاعده ای از پیش تعیین شده و تخطی ناپذیر باشد. رهایی از قید و بند مصرع و بیت های کهن شعر فارسی، حاصل گرایش نیما به شعر آزاد فرانسه بود.

به طور کلی فرآیند تجدد ادبی نیما با طبیعت گرایی او پیوند دارد و در جایی که خود را «پیشرو تجدد شعر و نثر» می نامد، و از مخالفان خود به عنوان «وجودهای خشکیده که در چهار دیواری شهر بزرگ شده اند» نام می برد و می گوید: «احساس و خیال را آسمان صاف، ابرهای توفانی و تاریکی جنگلها، روشنی قله ها و زندگانی یک طبیعت ساده به من داد و هر چه این شهری ها دارند فقط از تقلید صرف و حیله بازی و مدرسه گرفته اند.»

نیما شیفته فرهنگ عامه است و در پی آن است که تاریخ ادبیات ولایتی خود را به نگارش درآورد و شرح حال و آثار شاعران گمنام محلی را گرد آورد؛ زیرا صاف ترین و پاک ترین احساسات را در این گروه پیدا می کنیم که در کلبه های چوبین وحشی منزل دارند.

نیما معتقد بود که تکنولوژی چیزهایی به انسان می دهد، اما بسیاری از زیباییهای زندگی را از بین می برد. او برای مثال از زیبایی های از میان رفته، کاروان، شجاعت، اسب سواری، کوچ قبیله ها... را نام می برد. نیما همچنین اعصار قدیم بشر را می ستاید و معتقد است که در آن زمانها انسانها ساده و طبیعی صحبت می کردند، مشی صحیح داشتند و خوب روزگاری بود. و خواهان تغییر وضع امروز و حاکم شدن دوباره حقیقت است. نیما از آمیختگی سنتهای اصیل کهن با فرهنگ اروپایی ناراحت است و آشکارا می گوید که: «من دشمن همه این مدهای جدیدم در لباس نوع انسانی.»

اما تصویر مطلوب شاعر از نظر نیما: «شاعر کسی است که انتقادات و تحریکات عجیب خیالی و جنبش های فوق العاده قلبی دارد. خلقتاً صاحب اخلاق خوب و قلب رقیق باشد، به طوری که بتواند مظهر طبیعت واقع شود و از این حیث ناجور با دیگران آفریده شده باشد.» بنابراین بیهوده نیست که نیما می گوید: «مایه اصلی اشعار من رنج من است. به عقیده من گوینده واقعی باید آن مایه را داشته باشد، من برای رنج خود و دیگران شعر می گویم.» نیما در نوشته های متعدد خود بر لزوم خلوت و تنهایی برای شاعر تأکید کرده است. او خود را به کشتی ای تشبیه می کند که از طوفان گریخته.

اگر چه نیما به طور کلی به عزلت گرایش داشت، اما در آثار سیاسی و اجتماعی او، اعتراض موج می زند. از جمله سیاسی ترین شعرهای نیما می توان به «مرغ آمین» و«پادشاه فتح» اشاره کرد. نیما دوران دیکتاتوری و اختناق پهلوی ها را تجربه کرد.

در قطعه «مرغ آمین» مهم ترین نمود ساخت محاوره، یا به عبارتی ساخت گفت وگو (دیالوگ)، به درخشان ترین صورتی شکل یافته است. این قطعه به دلیل روایت گونگی خاصی که دارد، اندکی به ساختار داستانی نزدیک می شود. و ماجرا از زاویه دید دانای کل روایت می شود.

خلق می گویند:

اما آن جهانخواره

آدمی را دشمن دیرین، جهان را خورد یکسر

مرغ می گوید:

در دل او آرزوی او محالش باد

خلق می گویند:

اما کینه های جنگ ایشان در پی مقصود

همچنان هر لحظه می کوبد به طبلش

مرغ می گوید: زوالش باد

از شاخص ترین ویژگی های شعر نیما، حضور اشیاء، نامهای بومی و صداهای طبیعت در زبان اوست که نیما آنها را نعمتی می داند. آنچه نیما ترسیم کرد جز تجربه های فردی او نیست. طبیعت شعر او بخشی از طبیعت وجودی اوست. او هیچ منظره ای را از دریچه تجربه های تکراری دیگران به تماشا ننشسته است. کمتر شاعری به اندازه او در برخورد با طبیعت صداقت دارد. رویکرد او به آوردن نامهای محلی، نام درختان، حیوانات و پرندگان در شعرش از تماس صادقانه اش با پیرامون و محیط ناشی می شود.

نیما روزگار خود را که دوران غلبه ارزشهای کمی است، چنین توصیف می کند: «نه دوستی، نه اصالت، نه مردانگی» او در دهه آخر عمر، معتقد بود که پول را به مصرف آدمیت می رساند و نه آدمیت را به مصرف پول. از همین روست که از ارزشهایی همچون عفت و پاکدامنی دفاع می کند و هنر را نموداری از آدمیت می داند.

نیما در یکی از یادداشتهای روزانه اش در سال ۱۳۳۰ از رنج خود و فساد محیط و تنهایی و انزوای عمیقش سخن می گوید و به این نکته اشاره دارد که به زور و تخدیر می نویسد. در دیگر نوشته های مربوط به این سالها نیز مکرراً از تنهایی، فقر، درماندگی و بدی مردم و دوستانش شکوه کرده است. عمده ترین دل مشغولی و سرگرمی نیما در این سالهای آخر، به تعبیر خودش «تنها ماندن و به یاد گذشته های شیرین خود بودن است.»

نیما از روحیه و شخصیتی رمانتیک برخوردار بود. رمانتیسم نیما در حد فاصل رمانتیسم اجتماعی عصر مشروطه و رمانتیسم احساساتی دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی جای دارد و می توان آن را رمانتیسم طبیعت گرا نامید. مهم ترین ویژگی های نیمای رمانتیک عبارتند از: عشق رمانتیک، طبیعت گرایی، بدوی پسندی، ایده آلیسم و ذهنی گرایی، میل به انزوا...

نیما در اشعار خود، مهارت خویش را در اسطوره سازی نشان داده است. شعرهای ققنوس، ماخ اولا، داروگ از برجسته ترین آثار نیما در زمینه اسطوره سازی است. نیما خود معتقد است: «سمبل ها شعر را عمیق می کنند، دامنه می دهند، اعتبار می دهند، وقار می دهند و خواننده خود را در برابر عظمتی می یابد.»

شعر «افسانه» بازگویی خاطرات و یاد مبهم گذشته های از دست رفته می باشد. فضای کلی شعر ترکیبی از خاطرات گوناگون، مناظر طبیعت، احساسات انسانی و... را توصیف می کند و طبیعی است که در چنین حال و هوایی غنای عاطفی و خیال انگیزی شاعرانه به اوج می رسد. در این شعر، ابتدا شاعر که خود را تنها و محزون و بینوا و لبریز از غم و اندوه می داند، با دل خود شکوه آغاز می کند و از عشقی که اشک غم بر دیده او روان ساخته، سخن می گوید. همین گفت وگوی شاعر با دل خویش به تدریج به گفت وگوی او با افسانه تبدیل می شود... با خواندن این شعر به تدریج می توان دریافت که افسانه شخصیت نمادین است. این شخصیت را برخی منتقدان «همزاد عاشق» دانسته اند، یعنی در دل شاعر است. و برخی دیگر، افسانه را مصداق خردمندی و شعر ناب، به عبارتی گوهر خرد و عشق دانسته اند که چشمی حقیقت بین دارد و آینده و افق های دوردست را می بیند.

سرگذشت منی، ای افسانه

که پریشانی و غمگساری؟

یا دل من به تشویش بسته

یا که دو دیده ی اشکباری؟

یا که شیطان رانده ز هر جای؟

قلب پرگیر و دار منی تو

که چنین ناشناسی و گمنام

یا سرشت منی، که نگشتی

در پی رونق و شهرت و نام؟

افسانه نوآوری های فراوانی دارد که همگان را بر آن داشته تا این قصیده را آغاز شعرهای آزاد نیما بدانند.

درهرحال، رهایی از ساختار «بیت» و روی آوردن به نظام «سطر» در شعر فارسی به نام نیما یوشیج ثبت شده است.

از آثار شعری نیما می توان به «شعر من»، «شهر شب»، «شهر صبح» و «مانلی» اشاره نمود. «دنیا خانه من است»، «نامه های نیما به همسرش»، «کشتی توفان» و «ستاره ها در زمین» نامه های مهم نیما را تشکیل می دهد. در زمینه اندیشه ها و نظریات نیز «ارزش احساسات»، «حرفهای همسایه» و «تعریف و تبصره» را می توان یاد کرد. دو کتاب «آهو و پرنده» و «توکایی در قفس» از دیگر آثار اوست که همه این آثار در دو مجموعه آثار منظوم و آثار منشور وی به چاپ رسیده است.

علی نوری (اسفندیاری) با نام شعری نیما یوشیج، شاعر صاحب نام معاصر درسال ۱۲۷۶ در یوش مازندران دیده به جهان گشود و در ۱۶ دی ماه سال ۱۳۳۸ شمسی در تجریش تهران درگذشت. یاد و خاطره اش گرامی باد.

ناهید زندی پژوه

منابع:

۱- آل بویه لنگرودی، عبدالعلی، از یوش تا جیکور بررسی دو شعر افسانه از نیما یوشیج و شعر فی السوق القدیم، از پدر شاکر سیاب. ادبیات تطبیقی دانشگاه شهید باهنر کرمان، شماره ۲، بهار .۱۳۸۶

۲- جعفری، مسعود. افسانه اوج رمانتیسم نیما. فصلنامه هنر، شماره ۵۰، زمستان .۱۳۸۰

۳- جعفری، مسعود. نیمای رمانتیک، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد، شماره ۱۴۸، بهار .۱۳۸۴

۴- عرفانی، فرهاد. ره آورد نیما در زمینه انتقال احساس. ماهنامه بینالود، شماره ۸۰، خرداد .۱۳۷۳

۵- علیپور، مصطفی، واژگان ساختار زبان شعر نیما، مجله ادبیات معاصر، سال دوم، شماره .۱۱

۶- فیروزآبادی، سیدسعید، نیما یوشیج و راینر ماریاریکله، ادبیات تطبیقی، شماره ۹، بهار .۱۳۸۸

۷- کاظم زاده، رقیه. فرم در غزل نو با تکیه بر اشعار غزل سرایانی معاصر، نامه پارسی، شماره ۱، بهار .۱۳۸۹