یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

آموزش و پرورش پنهان


آموزش و پرورش پنهان

اگر جریان جامعه پذیری عمیقا صورت گیرد و دوام آورد, افراد رفته رفته در زندگی مشترك جامعه خود سهیم می شوند, راه و رسم آنها را می آموزند و خود را با آن «سازگار» می سازند و مانند سایر اعضای جامعه می شوند

● جامعه‌پذیری‌ و فرهنگ‌پذیری‌

محیط‌ اجتماعی‌ خواه‌ یك‌ گروه‌ كوچك‌ باشد یا یك‌ جامعه‌ بزرگ‌، واحدی‌ یكدست‌ و ثابت‌ نیست‌ و از گروه‌ها و اجزای‌ آن‌ كه‌ «پاره‌ گروه‌» یا «خرده‌ گروه‌» و افراد باشد تشكیل‌ شده‌ و دایما در حال‌ تغییر و تبدیل‌ است‌. نسل‌ها از پی‌ هم‌ در حركتند. افرادی‌ از میان‌ می‌روند و افرادی‌ زاده‌ می‌شوند و جای‌ رفتگان‌ را می‌گیرند. از این‌ رو گروه‌ انسانی‌ بتواند «هم‌ساز» گرداند و برای‌ زندگی‌ عملی‌ گروهی‌ و اجتماعی‌ آماده‌ كند. همچنین‌ هر فردی‌ برای‌ زیستن‌ و بهتر زیستن‌ ناچار است‌ كه‌ عناصر فرهنگی‌ را بپذیرد و خود را با ارزش‌ها و هنجارهای‌ اجتماعی‌ «هم‌ ساز» و «سازگار» گرداند و با آنها «هم‌نوا» شود. به‌ این‌ منظور آموختن‌ ویژگی‌های‌ فرهنگی‌ از پیشینیان‌ ضروری‌ است‌. (منصور وثوقی‌ و علی‌ اكبر نیك‌ خلق‌، مبانی‌ جامعه‌شناسی)

▪ انتقال‌ فرهنگ‌ به‌ نسل‌ جدید به‌ دو صورت‌ مستقیم‌ و غیرمستقیم‌ است‌:

در شیوه‌ نخست‌، فرد بطور مستقیم‌ در جریان‌ فراگیری‌ «میراث‌ فرهنگی‌» قرار می‌گیرد، به‌ این‌ صورت‌ كه‌ ابتدا از طریق‌ خانواده‌ یعنی‌ پدر و مادر با امر و نهی‌، تشویق‌ و ترغیب‌، جایزه‌ دادن‌، سرزنش‌ و توبیخ‌ یا به‌ عبارت‌ دیگر از طریق‌ «پاداش‌ و تنبیه‌» كودك‌ با ارزش‌ و هنجارهای‌ اجتماعی‌ و موازین‌ اخلاقی‌ یا بطور كلی‌ فرهنگ‌ جامعه‌ آشنا می‌شود و سپس‌ از طریق‌ نظام‌ آموزش‌ و پرورش‌ رسمی‌ كشور مانند: كودكستان‌، مدرسه‌، دبیرستان‌، دانشگاه‌ و... به‌ «اجتماعی‌ شدن‌» او می‌پردازند و بدین‌ ترتیب‌ او را «فرهنگی‌ شده‌» یا «فرهیخته‌» بار می‌آورند. شیوه‌ دوم‌ كه‌ به‌ شكل‌ غیرمستقیم‌ صورت‌ می‌گیرد از لحظه‌ تولد تا دم‌ مرگ‌ ادامه‌ دارد.

لازم‌ نیست‌ معلم‌ و متعلم‌ و قصد آموزش‌ از طرفی‌ و یادگیری‌ از طرف‌ دیگر داشته‌ باشد بلكه‌ این‌ كار بطور غیرمستقیم‌ و بر اثر عوامل‌ محیطی‌ (طبیعی‌، اجتماعی‌) و كلیه‌ اموری‌ كه‌ فرد را تحت‌ تسلط‌ خود قرار می‌دهد، انجام‌ می‌گیرد. این‌ عوامل‌ عبارتند از: خانواده‌، افراد فامیل‌، دوستان‌،آشنایان‌، همسایگان‌، در مجالس‌ گوناگون‌، كوی‌ و برزن‌، در هنگام‌ بازی‌ و تفریح‌، در مسافرت‌، در پارك‌، مساجد، نمایشگاه‌ها، تئاتر، سینما، از راه‌ قصه‌ و حكایات‌، اشعار و ضرب‌المثل‌ها، به‌ وسیله‌ روزنامه‌، مجله‌، كتاب‌، رادیو و تلویزیون‌ و... كه‌ بطور كلی‌ به‌ آن‌ آموزش‌ و پرورش‌ پنهان‌ می‌گوییم‌. «همنوایی‌» و سازگاری‌ با ارزش‌ها و هنجارهای‌ جامعه‌ دو جنبه‌ دارد:

یكی‌ ساده‌ سطحی‌، صوری‌ و ظاهری‌ است‌.دیگری‌، ژرف‌، پیچیده‌ و درونی‌ است‌. نوع‌ اول‌ را «جامعه‌ پذیری‌» و نوع‌ دوم‌ را «فرهنگ‌پذیری‌» نامیده‌اند.

● فرهنگ‌پذیری‌

اگر جریان‌ جامعه‌پذیری‌ عمیقا صورت‌ گیرد و دوام‌ آورد، افراد رفته‌ رفته‌ در زندگی‌ مشترك‌ جامعه‌ خود سهیم‌ می‌شوند، راه‌ و رسم‌ آنها را می‌آموزند و خود را با آن‌ «سازگار» می‌سازند و مانند سایر اعضای‌ جامعه‌ می‌شوند. بنابراین‌ «فرهنگ‌پذیری‌» جریانی‌ است‌ كه‌ فرد تمام‌ زمینه‌های‌ فرهنگی‌ را می‌شناسد و بطور ژرف‌ و عمیق‌ می‌پذیرد و خود را با آن‌ «سازگار» می‌گرداند. (منصور وثوقی‌ و علی‌ اكبر نیك‌ خلق‌، مبانی‌ جامعه‌شناسی‌)فرهنگ‌پذیری‌ به‌ دو صورت‌ انجام‌ می‌پذیرد.

● فرهنگ‌پذیری‌ یك‌ سویی‌

كه‌ به‌ صورت‌ یكجانبه‌ و از طرف‌ جامعه‌ بر فرد تحمیل‌ می‌شود. كودكی‌ كه‌ زاده‌ می‌شود بی‌اختیار در جریان‌ «فرهنگ‌ پذیری‌» قرار می‌گیرد. زیرا در مجموعه‌یی‌ از ارزشها، هنجارها، آداب‌ و رسوم‌، اعتقادات‌، رسوم‌ اخلاقی‌، آرمان‌ها و نگرش‌های‌ فرهنگی‌ جامعه‌ محصور است‌. بدین جهت‌ «فرهنگ‌پذیری‌» در مورد كودك‌ نوزاد جریانی‌ است‌ ساده‌ و تقریبا یكسو. در برابر پذیرش‌ ارزش‌ها و هنجارهای‌ جامعه‌ منفعل‌ است‌ و وجود مقاومت‌ طبیعی‌ و واكنش‌های‌ خود به‌ خودی‌ كودك‌، فرهنگ‌ به‌ آرامی‌ سلطه‌ خود را بر او تحمیل‌ می‌كند و او را با سایر اعضای‌ جامعه‌ هم‌رنگ‌ می‌گرداند. به‌ عنوان‌ نمونه‌ نخستین‌ چیزی‌ كه‌ از خانواده‌ به‌ كودك‌ منتقل‌ می‌شود «نام‌» است‌ كه‌ در آن‌ بویژه‌ تاثیرات‌، دین‌ و مذهب‌، زبان‌ و عقاید بارز و آشكار است‌. مثلا هیچ‌ خانواده‌ مسلمانی‌ نیست‌ كه‌ در شناسنامه‌ فرزند خود، او را غیرمسلمان‌ معرفی‌ كند و برخلاف‌ ارزش‌ها و معیارهای‌ اسلامی‌ پرورش‌ دهد.

● فرهنگ‌پذیری‌ دو سویی‌

در مورد كسانی‌ است‌ كه‌ از جامعه‌یی‌ به‌ جامعه‌ دیگر كه‌ طبعا دارای‌ فرهنگ‌ متفاوت‌ است‌ مهاجرت‌ می‌كنند. اینگونه‌ افراد بدان‌ سبب‌ كه‌ رنگ‌ فرهنگ‌ معینی‌ به‌ خود گرفته‌اند نمی‌ توانند مانند كودكان‌ به‌ آسانی‌ با ارزش‌ها و هنجارهای‌ فرهنگی‌ جدید برخورد كنند. از این‌ رو «فرهنگ‌پذیری‌» در مورد شخا بالغ‌ جریانی‌ است‌ پیچیده‌ و دو طرفه‌. از یك‌ سو فرهنگ‌ جدید سلطه‌ خود را بر او تحمیل‌ می‌كند و از سوی‌ دیگر فرهنگ‌ پیشین‌ فرد در فرهنگ‌ نو دخل‌ و تصرف‌ می‌كند. زیرا فردی‌ كه‌ از جامعه‌ خود مهاجرت‌ می‌كند ناچار است‌ برای‌ آنكه‌ كمتر مورد تحقیر، سرزنش‌ و تمسخر قرار گیرد با شتاب‌ به‌ عضویت‌ جامعه‌ دیگر درآید و فرهنگ‌ آن‌ جامعه‌ را ولو به‌ صورت‌ سطحی‌ و ظاهری‌ بیاموزد. این‌ امر مستلزم‌ دو نوع‌ فعالیت‌ است‌:

۱) طرد فرهنگ‌ پیشین‌ یا به‌ اصطلاح‌ فرهنگ‌ مادری‌.

۲) كسب‌ فرهنگ‌ جدید یا به‌ اصطلاح‌ فرهنگ‌ میزبان‌.

زیرا فرهنگ‌ مادری‌ و فرهنگ‌ میزبان‌ در مقابل‌ هم‌ قرار می‌گیرند و افراد در عین‌ حال‌ كه‌ ناچارند بسیاری‌ از ویژگی‌های‌ جامعه‌ میزبان‌ نظیر زبان‌، الگوی‌ رفتاری‌، برخی‌ افكار و عقاید، تكنولوژی‌، نهادها و سازمان‌ها و ... را بپذیرند اما در مقابل‌ به‌ آسانی‌ نمی‌توانند فرهنگ‌ مادری‌ خود را از یاد ببرند. در نتیجه‌ بسیاری‌ از آنها را حفظ‌ و چه‌ بسا كه‌ برخی‌ از آنها را به‌ جامعه‌ و فرهنگ‌ میزبان‌ منتقل‌ می‌كنند.

بنابراین‌ «فرهنگ‌پذیری‌» در مورد افراد بزرگسال‌ دوسویی‌ است‌. از یك‌ طرف‌ فرهنگ‌ میزبان‌ را می‌پذیرد و از طرف‌ دیگر بر آن‌ تاثیر می‌گذارد.این‌ پدیده‌ انتقال‌ متقابل‌ ویژگی‌های‌ فرهنگی‌ را «فرهنگ‌پذیری‌ دو سویی‌» گویند كه‌ از نظر جامعه‌شناسی‌ و مردم‌ شناسی‌ این‌ جنبه‌ «فرهنگ‌پذیری‌» بسیار مورد توجه‌ است‌.

فرهنگ‌پذیری‌ از طریق‌ برخورد تاریخی‌ اقوام‌ با یكدیگر

موضوع‌ دیگر، پذیرش‌ فرهنگ‌ از طریق‌ برخورد فرهنگ‌ اقوام‌ مختلف‌ با یكدیگر است‌. به‌ این‌ معنی‌ كه‌ بسیاری‌ از اقوام‌ و ملل‌ مختلف‌ به‌ علت‌ برخوردهای‌ گوناگون‌ تاریخی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ چون‌: رفت‌ و آمد مردم‌ دو جامعه‌ با یكدیگر، همسایگی‌ دو جامعه‌، مهاجرت‌ دسته‌ جمعی‌ و جنگ‌ بین‌ دو كشور موجب‌ پذیرش‌ فرهنگ‌ها می‌شود.

● ارتباط‌ فرهنگ‌ و زبان‌

ارتباط‌ فرآیندی‌ است‌ كه‌ از طریق‌ آن‌ «پیام‌ها» صرفنظر از ماهیت‌ آن‌ و وسیله‌یی‌ كه‌ به‌ كار گرفته‌ می‌شود از فردی‌ به‌ فرد دیگر انتقال‌ پیدا می‌كند و به‌ این‌ ترتیب‌ كنش‌ متقابل‌ اجتماعی‌ امكان‌پذیر می‌شود.

مجموعه‌ شرایطی‌ را كه‌ بر امر ارتباط‌ حاكم‌ است‌ می‌توان‌ در ابعاد فیزیكی‌ (محیط‌ برقراری‌ ارتباط‌ مانند سالن‌، كلاس‌ و...) فرهنگی‌ (سبك‌ زندگی‌، اعتقادات‌، ارزش‌ها و...) روانی‌ اجتماعی‌ (پایگاه‌های‌ اجتماعی‌ افراد، واحد فرهنگی‌ حاكم‌ بر جامعه‌، رسمی‌ یا غیررسمی‌ بودن‌ شرایط‌ و...) و زمانی‌ (زمان‌ ارتباط) خلاصه‌ كرد.

در طول‌ چند دهه‌ گذشته‌ رشد بیش‌ از پیش‌ علم‌ و تكنولوژی‌ مفهوم‌ ارتباطات‌ را بسیار گسترده‌ ساخته‌ است‌ و ابعاد مختلف‌ آن‌ امروزه‌ عبارت‌ است‌ از: راه‌ها و وسایل‌ ارتباطی‌، انتقال‌ پیام‌ها و مدارك‌، ارتباطات‌ علمی‌ و اداری‌، ارتباطات‌ تلفنی‌ و مخابراتی‌، حاملین‌ و تكنیك‌های‌ ارتباطی‌، ارتباطات‌ میان‌ افراد، ارتباطات‌ میان‌ نهادهای‌ اجتماعی‌، ارتباطات‌ مبتنی‌ بر وسایل‌ ارتباط‌ جمعی‌، ارتباطات‌ سیاسی‌، ارتباطات‌ دولت‌ و مردم‌ و...

زبان‌ اصلی‌ترین‌ وسیله‌یی‌ است‌ كه‌ انسان‌ها در اختیار دارند و در جامعه‌ برای‌ برقراری‌ ارتباط‌ از آن‌ استفاده‌ می‌كنند. بنابراین‌ زبان‌ در حكم‌ نظامی‌ است‌ كه‌ بیان‌ یك‌ گفتار مشخص را در اجتماع‌ معینی‌ از انسانها امكان‌پذیر می‌سازد. زبان‌ مستقیما قابل‌ رویت‌ نیست‌، بلكه‌ دارای‌ ویژگی‌های‌ كلام‌هایی‌ است‌ كه‌ بر آن‌ تقدم‌ دارند. اگر زبان‌ موضوع‌ خاص‌ زبان‌شناسی‌ است‌، زبان‌ها با توجه‌ به‌ تنوعی‌ كه‌ دارند، از نظر اجتماعی‌ بازگوكننده‌ نمادین‌ كردارهای‌ زبانی‌ هستند و از این‌ روست‌ كه‌ فارسی‌ و انگلیسی‌ زبان‌های‌ مختلفی‌ هستند و در كشورهای‌ سوریه‌ و مراكش‌ مردم‌ به‌ زبان‌های‌ واحدی‌ صحبت‌ می‌كنند. با این‌ حال‌ زبان‌ مكالمه‌ مردم‌ در سوریه‌ و مراكش‌ با یكدیگر تفاوت‌ دارد. میان‌ زبان‌ها، لهجه‌ها، تلفظ‌ها و رویه‌های‌ سخن‌ گفتن‌ تفاوت‌ وجود دارد و آنچه‌ زبان‌ نامیده‌ می‌شود در میان‌ گویندگان‌ و در اعصار مختلف‌ یكسان‌ نیست‌.

انسان‌ كلمات‌ را به‌ عنوان‌ ابزاری‌ در جهت‌ كنترل‌ رفتار خویش‌ و دیگران‌ به‌ كار می‌برد و الفاظ‌ اهمیتی‌ بسیار در حیات‌ انسان‌ها دارد. ویژگی‌ اساسی‌ این‌ ابزار گفتاری‌ ماهیت‌ اجتماعی‌ آن‌ است‌، چرا كه‌ از طریق‌ سخن‌ و زبان‌ است‌ كه‌ انسان‌ها می‌توانند اندیشه‌ها، احساسات‌ و مقاصد خود را به‌ دیگران‌ انتقال‌ دهند. گفته‌اند كه‌ كلمه‌ در حكم‌ یك‌ «نماد» (سمبل‌) است‌، چیزی‌ است‌ كه‌ برای‌ بیان‌ چیزی‌ غیر از خودش‌ به‌ كار می‌رود. آنچه‌ از طریق‌ یك‌ كلمه‌ عرضه‌ می‌شود ممكن‌ است‌ یك‌ شی‌ء یا یك‌ موجود عینی‌ و واقعی‌ یا یك‌ مفهوم‌ یا حالت‌ درونی‌ و احساسی‌ باشد. علاوه‌ بر این‌ در بسیاری‌ از علوم‌ و رشته‌ها علامات‌ هم‌ مفاهیمی‌ قراردادی‌ دارند و در حكم‌ نمادها هستند (مانند علامت‌ مساوی‌ = در ریاضی).

در واقع‌، كلمه‌ برای‌ توصیف‌ چیزی‌ قرار می‌گیرد كه‌ ما برای‌ آن‌ توافق‌ كرده‌ایم‌ و لزوما رابطه‌یی‌ میان‌ كلمه‌ و شی‌ء وجود ندارد و اگر رابطه‌یی‌ هست‌ براساس‌ قرارداد اجتماعی‌ است‌.

گفتار انسانها بازگوكننده‌ مفاهیم‌ و مضامین‌ مورد علاقه‌ و مسلط‌ بر اذهان‌ آنها است‌.اهمیت‌ زبان‌ در شناخت‌ فرهنگ‌ به‌ حدی‌ است‌ كه‌ گفته‌اند زبان‌ یك‌ ملت‌ كلیدی‌ است‌ كه‌ با استفاده‌ از آن‌ می‌توان‌ فرهنگ‌ آن‌ ملت‌ را شناخت‌.

در هر جامعه‌یی‌ وجود زبان‌های‌ اختصاصی‌ یا ویژه‌ مشهود است‌، زبان‌هایی‌ كه‌ در درون‌ زبان‌ اصلی‌ و به‌ كمك‌ آن‌ شكل‌ می‌گیرد، بررسی‌های‌ زبان‌شناسان‌ نشان‌ داده‌ است‌ كه‌ این‌ زبان‌ها در طول‌ تاریخ‌ همواره‌ وجود داشته‌ است‌. زبانهای‌ ویژه‌ كه‌ در میان‌ قشرها، گروه‌ها و دستجات‌ مختلف‌ یك‌ جامعه‌ مشاهده‌ می‌شود همانند زبان‌ اصلی‌ جامعه‌ محصول‌ تجربیات‌ مشترك‌ اعضای‌ گروه‌ و بازگوكننده‌ زمینه‌ و مسائل‌ مورد علاقه‌ زبان‌ یك‌ گروه‌ از یك‌ سو ارتباطات‌ را در زمینه‌های‌ مشترك‌ و مورد علاقه‌ تسهیل‌ می‌كند و از سوی‌ دیگر احساسات‌ انسجام‌ گروهی‌ را تقویت‌ می‌كند.



همچنین مشاهده کنید