دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
نقش مخاطب در کیفیت فیلم های سینمایی چیست

در سینمای بعد از انقلاب به تناسب شرایط اجتماعی و سیاسی مردم در هر دوره فیلمهایی مورد توجه مخاطبان سینما قرار گرفت. مثلا در دهه ۶۰ بهدلیل جنگ تحمیلی فیلمهای جنگی بودند که بیشترین اقبال را در موفقیت در گیشه داشتند. اتفاقی که در دهه ۷۰ برای فیلمهایی اکشن (اغلب با حضور جمشید هاشمپور) و تا حدودی فیلمهای ژانر کودک مانند «کلاه قرمزی و پسر خاله» و«دزد عروسکها» افتاد. البته در دهه ۷۰ فیلمهای بودند که توانستند از شرایط اجتماعی و فرهنگی حاکم در آن سالها استفاده کنند و با انتخاب موضوعات صریح و لحن در آن زمان جسارتآمیز گیشه را فتح کنند. فیلمهایی مانند «قرمز»،« دو زن» و «شوکران» از این دست فیلمها بودند.
اما در دهه ۸۰ اگر موفقیتهای فیلمهایی مانند «درباره الی»، «چهار شنبه سوری» یا «دوئل» را کنار بگذاریم، شاهد سلطه تمام و کمال فیلمهای کمدی بر گیشه هستیم. این مطلب هم بیش از هر چیز قصد بررسی سینمای کمدی در دهه اخیر را دارد.
اولین مسئلهای که با بررسی فیلمهای کمدی دهه ۸۰ خود نمایی میکند مسئله افت شدید کیفی فیلمهای کمدی است. به چنین نتیجهای رسیدن هم کار چندان مشکلی نیست، کافی است فیلمهای پرفروش کمدی ابتدای دهه را با فیلمهای کمدی پر فروش سه، چهار سال اخیر مقایسه کنید. سینمای ایران از فیلمهایی مانند «نان و عشق موتور هزار»، «مارمولک» و «مکس» رسیده به «اخراجی ها» و «چارچنگولی». تازه اگر فیلمهای کمدی دهه ۷۰ را هم در این معادله دخیل کنیم، وضعیت از این هم خراب تر میشود.
«مرد عوضی»، «آدم برفی ها» و بهویژه «لیلی با من است» (یکی از بهترین کمدیهای تاریخ سینمای ایران) با هر مقیاس و سلیقهای نسبت به فیلمهای امروزی آثار به مراتب بهتر و خنده دار تری هستند. وضعیت در زمینه ستارههای کمدی هم به همین ترتیب است. سینمای کمدی ایران از پرویز پرستویی و علیرضا خمسه رسیده به جواد رضویان و احمدپور مخبر. آیا اینها دلایل محکمی برای نشان داد افت سلیقه تماشاگران ایرانی و به دنبال آن افت تصاعدی کیفیت فیلمهای کمدی نیست؟
متاسفانه این مخاطبان ایرانی بودهاند که با استقبال از چنین فیلمهایی باعث رشد قارچگونه آنها شدهاند و چنان اعتماد به نفسی در سازندگان اینگونه کمدیهای مبتذل ایجاد کردهاند که هر فیلمشان را با افتخار بیشتری نسبت به فیلم قبلی تولید و عرضه می کنند. (نمونه دم دست این اعتماد به نفس را در پوستر فیلم «زندگی شیرین» می توان دید که در آن نوشته شده اثر دیگری از کارگردان «دلداده»!).در این دست از فیلمهای کمدی زیر پا گذاشتن خطوط قرمز (که حالا از بس تکرار شدهاند که دیگر خطوط قرمز هم نیستند) به همه موارد از جمله فیلمنامه (البته اگر داشته باشند) و کارگردانی معقول (و نه حتی خوب یا عالی) ارجحیت دارد و این بدعتی است که فیلمهای «اخراجی ها» در سینمای ایران گذاشتهاند.
البته با حذف و به عقب راندن تدریجی خط قرمزها مخالف نیستم و جذابیتش را برای مخاطبان سینما درک میکنم ولی مشکل اینجاست که اینگونه فیلمها حتی معمولی ترین اصول فیلمسازی را رعایت نمیکنند وگرنه فیلمهایی مثل «آدم برفیها»، «مرد عوضی» و «آتشکار» (که اکرانش میتواند ارائه دهنده الگویی مناسب در زمینه بازی هوشمندانه با خطوط قرمزباشد) هم بودهاند که با بازی با همین خط قرمزها مخاطبان را جذب خود کردند اما این کار را حساب شده و در بستر یک ساختار معقول و یک فیلمنامه کار شده انجام دادهاند، به همین دلیل است که بازی با تابوها و خط قرمزها مثلا در «مومیایی ۳ » به ابتذال کشیده نمیشود ولی در «اخراجیها» چنین اتفاقی رخ میدهد.
فیلمهای کمدی مبتذل این سالها مانند یک کالا تولید می شوند و تنها هدفشان خریده شدن توسط مشتری است، اینکه کیفیتشان تا چه اندازه رضایت آنها را به دنبال دارد، مهم نیست. اینها فیلمهای یکبار مصرفیاند که حتی لایق پخش در اتوبوسها و قرار گرفتن زیر شانه تخم مرغ در سوپر مارکتها هم نیستند چه برسد به اکران عمومی. البته وضعیت در شبکه خانگی از این هم خرابتر است، کافی است به نام فیلمها دقت کنید، «لیمو ترش»، «دستمو ول کن» یا «بخشکی شانس» تنها چند نمونه از این نامهای مضحک هستند اما حالا که اینگونه فیلمها که لودگی و مسخره بازی مولفه اصلی شان شده است، دارند کماکان تولید میشوند، وظیفه اقشار مختلف سینما در اینباره چیست؟
اگر تمام افرادی که به نوعی درگیر سینما هستند را به چهار دسته:
۱) مخاطب
۲) عوامل و سازندگان فیلمها
۳) منتقدان و روزنامهنگاران سینمایی و
۴) معاونت سینمایی و بخش های مدیریتی تقسیم کنیم، می توان برای هر کدام نقشی را برای از بین بردن چنین جریانی در نظر گرفت. در این میان به نظرم منتقدان فعلا از سه دسته دیگر جلو ترند، هجوم بیسابقه نشریات سینمایی (نمونهاش شماره تیر ماه مجله ۲۴) به چنین جریانی در چند ماه اخیر میتواند نتایج موثری را در پیش داشته باشد. از طرفی مخاطبان هم (که مهمترین قشر در نابودی چنین جریانی می توانند باشند) به مروراستقبالشان را از چنین فیلمهایی کم کردهاند و همین موضوع باعث شده بخش مهمی از این جریان دل به فروش در شبکههای خانگی ببندند و دست از سر سینما بردارند. میماند عوامل ساخت فیلمها و مسئولان سینمایی کشور که به نظرم آنچنان که باید برای از بین بردن چنین آفتی تلاش نکردهاند. البته در مورد عوامل و سازندگان فیلمها بیشتر منظورم آن دسته از افرادی است که در عرصه طنز فعالند و میتوانند با ساخت آثار قابل قبول تر و خنده دار تر سطح سلیقه مخاطب را افزایش دهند.
در ابتدای سال جدید گمان میکردم فیلم «پوپک و مش ماشالله» میتواند الگوی مناسبی از یک فیلم کمدی خوب را ارائه دهد، انتظاری که بعد از دیدن فیلم از بین رفت اما حالا و در میانه سال و بعد از پشت سر گذاشتن فیلمهای حماقت باری مثل «شیر وعسل» و فیلمهای تهوع آوری مثل «ازدواج در وقت اضافه» (باور کنید صفت مناسب تری پیدا نکردم، نگاهی به صحنههای عاشقانه ملکه رنجبر و علی صادقی بیندازید تا متوجه منظورم بشوید) که بعد دیدنش به این نتیجه رسیدم که حتی میشود فیلمی بدتر از «چارچنگولی» هم ساخت، «پسر آدم و دختر حوا» ساخته رامبد جوان که هم اکنون روی پرده سینماهای کشور است، میتواند الگوی مناسبی در این مورد باشد. هم میتواند سطح سلیقه و توقع مخاطبان را افزایش دهد و نشان دهد یک کمدی خنده دار که صرفا برای سرگرمی ساخته شده است اتفاقا میتواند فیلم خوبی هم باشد و از طرفی به سازندگان آثار مبتذل نشان دهد که ساخت چنین فیلمهایی خیلی هم دور از دسترس نیست.
«پسر آدم دختر حوا» آنچه را که از یک کمدی خنده دار و سرگرم کننده در مقیاس سینمای ایران انتظار داریم تا حدود زیادی در اختیارمان می گذارد. فیلم بازیهای خوبی دارد، حامد کمیلی با حضور بسیار درخشانش نقش مهمی در موفقیت فیلم دارد و مهناز افشار هم دوباره و بعد از «آتش بس» ثابت کرد اگر درست ازش استفاده بشود یک بازیگر کمدی خوب است و نحوه درست اجرای شوخیها را بلد است.
از طرفی شیمی دو کاراکتر اصلی فیلم هم خیلی خوب از آب درآمده است، نکتهای که اغلب اوقات در سینمای ایران به آن توجه نمیشود در حالی که این نکته یکی از مهمترین دلایل موفقیت فیلمهای کمدی- رومانتیک در تاریخ سینما بوده است. بازیگران فرعی هم البته موفقاند به خصوص رامبد جوان و مرحوم کیومرث ملک مطیعی که حضور دلنشینی در فیلم دارند. از طرف دیگر فیلم ریتم مناسبی دارد، زمانبندی شوخیها حساب شده است و مخاطب را در طول مدت زمان دو ساعت فیلم خسته نمیکند و در پایان فیلم این احساس را در مخاطب ایجاد میکند که دو ساعت در سینما نشسته و سر گرم شده، بدون آنکه شاهد مزهپرانیهای جلف احمدپور مخبر و دندانهای جواد رضویان باشد.
«پسر آدم دختر حوا» فیلم انرژی بخشی هم هست و مخاطب درهنگام دیدن فیلم واقعا به شوخیهای فیلم میخندد نه اینکه مانند زمانی که دارد کمدیهای (لودگی های) مبتذل میبیند صرفا برای سرکوب کردن حس پشیمانی از دیدن فیلم و دور ریختن پولی را که برای تهیه بلیت پرداخته است، خندههای قلابی تحویل نفر بغل دستیاش دهد.
کیفیت فیلمهای سینمایی ارتباط مستقیمی با سطح سلیقه و توقع مخاطبانش دارد. ما به عنوان مخطبان سینما باید با استقبال یا عدم استقبال از فیلمها به دست اندرکاران سینما جهت بدهیم و جهت حرکت آنان را مشخص کنیم. باشد که با ادامه افت فروش فیلمهای کمدی مبتذل شاهد فیلمهای کمدی آبرومندی باشیم که فقط بر افرادی با ضریب هوشی زیر متوسط ساخته نشدهاند.
آریان گلصورت

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست