جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تصـویر تحــول روسیه


تصـویر تحــول روسیه

درباره نیکـیتا میخالـکوف و فیلمسـازی او

نیکیتا میخالکوف که به اسپیلبرگ روسیه شهرت دارد از پدر و مادری فرهیخته و ادیب در ۲۱ اکتبر ۱۹۴۵ متولد شد. پدر او یک شاعر برجسته کمونیست بود که شعر سرود ملی شوروی را نوشته بود و ارتباط تنگاتنگی با حزب کمونیست داشت در حالی که مادر او نیز خود یک شاعر و دختر یک نقاش برجسته بود. میخالکوف یک برادر فیلمساز نیز دارد که با نام آندرئی کونچالوفسکی برخلاف نیکیتا در آمریکا فعالیت سینمایی دارد.

نیکیتا میخالکوف از همان کودکی با دنیای سینما و ادبیات آشنا شد و اگرچه تا اواسط دهه ۷۰ به عنوان یک فیلمساز جهانی معروف نشد اما همواره جزو مستعدترین و نوآورترین فیلمسازان روسی دوره پس از جنگ جهانی دوم تلقی می شد. فیلم های او کشف هویت ملی روس ها در بحبوحه گردبادی از تحولات سیاسی و اجتماعی است که تاریخ این کشور را رقم زده و آن را دستخوش اتفاقات گوناگون ساخته. میخالکوف بی شک در حال حاضر یکی از معدود فیلمسازان روسی است که حرفه آنها با فروپاشی شوروی شکوفا شده و برعکس برادرش که در اوایل دهه ۸۰ زادگاهش را ترک گفت تا در غرب کار کند میخالکوف ترجیح داده است در روسیه بماند و یک فیلمساز ملی با آرمان های جهانی در عرصه فیلمسازی تلقی شود.

میخالکوف بازیگری را در تئاتر استانیسلاوسکی و بعدها در مدرسه سینمایی چاکسین آموزش دید و در حالی که هنوز دانشجو بود در فیلم «در مسکو راه می روم» (۱۹۶۴) از جورجی دانلیا و فیلم «آشیانه ثروتمندان» (۱۹۶۹) ساخته برادر فیلمساز خودش بازی کرد. میخالکوف در حین ادامه حرفه بازیگری به مدرسه عالی سینمایی V۶IK در مسکو رفت و در آنجا زیر نظر اساتیدی همچون میخائیل روم و آندرئی تارکوفسکی با اصول فیلمسازی آشنا شد. در میان فیلم های این کارگردان «آفتاب سوخته» نقطه عطف فعالیت فیلمسازی او بود که برای او جایزه اسکار و جایزه ای در جشنواره فیلم کن را به ارمغان آورد. این فیلم کار هنرمندی است که کاملاً از قید و بند و محدودیت های سانسور رها شده است و تقدیم به همه کسانی شده که توسط آتش خیانتکار انقلاب سوخته اند. سال ۱۹۳۶ است و این فیلمساز (که با بازیگری وارد دنیای سینما شد) در نقش سرگی کوتوف، قهرمان سالخورده از انقلاب بلشویک ظاهر می شود. سرگی و خانواده اش زندگی ایده آلی در خانه ویلایی شان دارند. حقیقت زنده حکومت خودکامه ژوزف استالین خیالی بیش نیست اما این زندگی ایده آل با آمدن شخصیتی به نام دیمتری دستخوش آشوب می شود. او قصد فریب دادن سرگی و دخترش نادیا (با بازی دختر خود نیکیتا میخالکوف) را دارد اما این حقیقت که دیمتری مأمور دولت استالین است چندان به مذاق سرگی خوش نمی آید. در نهایت این که سوخته در آتش تلاش یک هنرمند برای درک و کشف وقایع ناگوار در گذشته سیاسی نه چندان دور وطن محبوبش است.

مجموعه ای دیگر از فیلم های میخالکوف با تاریخ سیاسی پس از انقلاب روسیه سر و کار دارند. فیلم دیگر او «در خانه میان غریبه ها» به عنوان نخستین تجربه کارگردانی میخالکوف در دهه ۱۹۲۰ و در جریان جنگ داخلی که بلافاصله پس از انقلاب روی داد اتفاق می افتد. این فیلم که یک «وسترن روسی» برشمرده شده است درباره راهزنانی است که طلا می دزدند و این طلا می بایست صرف خرید گندم برای سیر کردن شکم گرسنه ها می شده. قهرمان این فیلم یک انقلابی است که به او یاد می دهند خیانت پیشه کند و در نتیجه عضوی از گروه این راهزنان می شود. میخالکوف با سومین فیلم بلندش «برده عشق» جای پای خود را در عرصه بین الملل محکم کرد. ماجرای این فیلم در جنوب روسیه در اواخر قرن بیستم و در جریان فیلمبرداری یک ملودرام عاشقانه می گذرد. داستان درباره تغییر و تحولات روحی الگا یک زن هنرپیشه مدبالا است که عاشق یک فیلمبردار بلشویک می شود. این فیلم دردناک که طنز تلخی را به نمایش می گذارد تأملی در سال های اولیه فیلمسازی و انقلاب ۱۹۱۷ بلشویک ها است. دو فیلم «در خانه میان غریبه ها» و «برده عشق» در تضادی خیره کننده با فیلم «آفتاب سوخته» هستند. دو فیلم اول - که ساخت آنها به زمانی بر می گردد که هنوز شوروی بر سر کار بود - دلاوری ها و رشادت های انقلاب را به تصویر می کشد و شخصیت هایی را به نمایش می گذارد که تحت تأثیر روحیه انقلابی قرار می گیرند در حالی که «آفتاب سوخته» واقعیت دهشتناک و خشن زندگی در دوره استالین و سرنوشت و فلاکت قهرمانی که سابقاً یک انقلابی بوده اما به بیراهه رفته است را نشان می دهد.

در همین حال دیگر فیلم های میخالکوف در دوره قبل از انقلاب اتفاق می افتد. ابلوموف - که بی شک یکی از پیچیده ترین فیلم های او به لحاظ عاطفی است - اقتباسی شاعرانه از یک رمان معروف روسی نوشته ایوان گونچاروف در سال ۱۸۵۸ است. او شخصیت محوری یک نجیب زاده تن پرور است که از فرط تنبلی از تختخواب کنده نمی شود و فلاش بک ابلوموف که کودکی او را در آغوش مادرش نشان می دهد بسیار باشکوه و زیباست. میخالکوف از ادبیات روسیه و نوشته های چخوف در آثار سینمایی اش بسیار الهام گرفته است و بسیاری از رمان های برجسته تاریخ ادبیات روسیه را مورد اقتباس سینمایی قرار داده است. «برده عشق» از سوی منتقدان به خاطر شهامت و جسارت چخوفی در طرح بسیاری از مسائل عاطفی با تحسین مواجه شده است و فیلم «قطعه ای ناتمام برای یک پیانو دستی» که اقتباسی از نخستین نمایشنامه چخوف به نام «پلاتونوف» است به خاطر شخصیت پردازی های قوی داستان با استقبال روبه رو شده است.

علی رغم عرق ملی میخالکوف صرفاً در زادگاهش کار نکرده است. او برای فیلمبرداری «چشمان سیاه» با بازی مارسلو ماتسرویانی در نقش پیرمردی که نمی تواند از یاد و خاطره نخستین زنی که دوست داشته دل بکند به ایتالیا رفت. فیلمنامه این کار اقتباسی آزاد از چندین داستان کوتاه است و همین فیلم برای ماسترویانی جایزه بهترین بازیگر مرد را در جشنواره فیلم کن به ارمغان آورد و او را نامزد اسکار کرد. فیلم دیگر میخالکوف با نام «نزدیک عدن» کمدی مفرحی است که در چین امروزی اتفاق می افتد، جایی که ارزش های قدیمی در تقابل با ارزش های جدید و امروزی قرار می گیرد.

در مرور کارنامه حرفه ای میخالکوف نوشته ها و آثار چخوف همواره بر این فیلمساز تأثیرگذار بوده؛ نویسنده ای که به قول میخالکوف «خیلی شبیه من است چون به سؤالاتی که مطرح می کند پاسخی نمی دهد. شخصیت های چخوف همواره به دنبال پاسخی هستند که هرگز نمی یابند. من هم این پاسخ را نمی دانم و حتی مطمئن نیستم که دانستن آن مرا خوشحال تر می کند. مهم جست وجو برای حقیقت است و این خود نفس شادی است.» و این نقل قول نه تنها در مورد چخوف بلکه در مورد شیوه ای که میخالکوف سعی کرده است چهره رو به تحول روسیه را به تصویر بکشد و در نهایت درک کند صدق می کند.