پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
غزل مصرف کننده غزل زیر سایه
طی سالهای اخیر بارها شاهد نگاههای غیرتخصصی در مواجهه با آثار هنری بودهایم. یادم هست چند سال پیش منتقدی در یکی از شبکههای تلویزیون در مورد «مسعود کیمیایی» صحبتهایش را این طور آغاز کرد که؛ «کیمیایی فیلمساز مهمی نیست! کافی است برای اثبات این حرف آخرین آثارش را از نظر بگذرانید...» در مقابل این نگاه جریانی هم وجود دارد که او را کارگردان تمام دورانها میداند. خب! شخصا در جایگاه یک منتقد خیلی با این نگاهها موافق نیستم. برای مثال در نمودار کارگردانی کسی مثل «کیمیایی» هم شاهد آثار درخشان سینمای ایران هستیم؛ آثاری مثل«گوزنها» همین طور آثاری که یک پله پایینتر در جایگاه خوبی قرار دارند مثل «سلطان» و آثاری که در این نمودار سینوسی کیمیایی را در پایینترین نقطه قرار میدهند. کارهایی مثل (محاکمه در خیابان، جرم، رئیس، حکم) آثاری که نه از اقبال عمومی برخوردار شدند، نه مورد توجه منتقدین قرار گرفتند. منتقدینی که بیشتر با نشان دادن نقاط ضعف کار و کاستیهای اثر درگیر بخش «فرو ریختن» کار به نظر میرسیدند؛. مسالهای که هرچند در جایگاه و پایگاه خود از اهمیت بالایی برخوردار است (یعنی شما درجایگاه یک پزشک بیماری را تشخیص دادهاید!) اما به دلیل غیبت بخش دوم کار یعنی «ساختن»هایی که پس از آن« فرو ریختن»ها باید اتفاق میافتاد، معمولا ابتر میماندند.
نقدهایی که جای خالی راه حل دادن و باز کردن افق ذهنی، برای بیرون آوردن صاحب اثر از بن بست در آنها احساس میشد. شخصا طی سه دهه اخیرا کمتر شاهد این نوع نقد بوده ام. نقدهایی که توامان از هر دو منظر بهره برده باشند. به طوری که بتوان تیتر «نقد ورطه فرو ریختن، ورطه ساختن» را برایشان در نظر گرفت. از این منظر آثار فاضل نظری هم خوب است هم بد. خوب است چون تقریبا از بخش ورودیها و حداقلها مثل سلامت وزن، ردیف، قافیه و مضمونسازی به سلامت عبور میکند. میگویم تقریبا چون در بعضی از این موارد شاهد مثالهای نقض هستیم. نقاطی مثل تناقضاتی که در بخش معنای کار وجود دارد.
آنجا که شاعر در بیت آخر غزل صفحه ۶۷ کتاب «ضد» از عدم دلدادگی اش حرف میزند. بخوانید: «قلب مرا هنوز به یغما نبرده ای/ای راهزن! دوباره به این کاروان بیا. ص ۶۷کتاب ضد» در صورتی که در بیت دوم همان غزل راوی در نهایت شیفتگی و دلدادگی به سر میبرده. آنجا که میگوید:« چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر/ ای جان فدای فدای چشم تو با قصد تو با قصد جان بیا» مضاف بر این که، ببخشید! راهزن به کاروان که نمیآید! در واقع به کاروان میزند؛ فعل زدنی که هرچند صحیحتر است اما با توجه به وجود ردیف «بیا» نمیتواند قابل استفاده باشد و شاعر در واقع در چاهی که (در ابیات قبل) با دست خودش کنده، گیر میافتد. خوب است چون این قابلیت را دارد که در ابیاتی مخاطب را شگفت زده کند. بخوانید: «زیبای من! روزی که رفتی با خودم گفتم/ چیزی که بر نخواهد گشت زیبایی است. ص ۲۹ کتاب ضد» بد است چون کتاب چه به لحاظ زبانی و جنس کلماتش در سایه است و دچار عقب گرد شده، به طوری که هنوز کلماتی مثل (زلف، شرر، گیسو، وصل، رستن و...) در کار وجود دارد کلماتی که در نهایت منجر به ترکیبات کلاسیک میشود.ترکیباتی مثل (شب گرداب، زلف مواج، شب گیسوی دوست، مشت قفس، ذهن باغچه، در آتش خیال و ...) ترکیباتی که طبیعتا منجر به مضمونسازیهای کامل کلاسیک میشود؛ به طوری که در مواردی اگر تاریخ پای کار را حذف کنیم به سختی میتوان رد کار را جلوتر از قرن چهارده زد. بخوانید:«بیا که در شب گرداب زلف مواجت/ به غیر گوشه چشم تو نا خدایی نیست. ص۷۵ کتاب ضد». غزلی کهایده دهنده به شعر زمانه خودش نیست و در واقع به نوعی مصرف کننده فرمولهای جواب داده غزل قدمایی ما محسوب میشود، با این تفاوت که اگر در آثار کلاسیک، ما با غزلی بیت محور مواجه هستیم و کثرت در معنا؛ اما وحدت در جهان اثر همچنان به قوت خود باقی است. نکتهای که کمرنگ شدن و یا غیبت آن (وحدت جهان) در عموم آثار «نظری» باعث شده ما چه در «آنها» و چه در «ضد» از این منظر با غزلی تمرکز گریز مواجه باشیم.
غزلی که به نظر میرسد هر بیت راه خودش را در آن میرود. و به لحاظ تازگی و صلابت زبان و مضمون حتی از «عماد خراسانی» و «ه. الف سایه» هم عقبتر است. بخوانید: «بسکه آن لبخند سحر دلفریبی ساخته است/ آدمی مثل من از دنیا به سیبی ساخته است/خاکیان بالاتر از افلاکیان میایستند/ عشق از انسان چه موجود غریبی ساخته است/ دوستی در پیرهن دارم که با من دشمن است / اعتماد از من برای من رقیبی ساخته است/زهر مینوشد و من شهد میپندارمش/عقل ظاهر بین چه تردید عجیبی ساخته است/ هرچه میبارد در این صحرا نمیروید گلی/چشم شور از من چه خاک بینصیبی ساخته است/من دوای درد خود را میشناسم! روزگار/ از دل بیمار من دیگر طبیبی ساخته است/دل به شادیهای بیمقدار این عالم مبند/زندگی تنها فرازی در نشیبی ساخته است. ص ۱۹ کتاب ضد» غزلی که از بیت دوم به بعد روابط در عمود قطع میشود. خب! طبیعتا به دلیل غیبت ساختار عمودی در این نوع آثار، اگر شما جای ابیات را هم عوض کنید لطمهای به کار وارد نمیشود. یا اگر بیتی را از آن حذف کنید چه بسا در مورد دوم با حذف بعضی ابیات ضعیف کار مثل بیت یکی مانده به آخر، کار به لحاظ کیفی حداقل در افق (بیت) از یکدستی بیشتری برخوردار شود. بیتعارف برای رسیدن به این نقطه (آن هم در کتاب چهارم) خیلی دیر است و «نظری» برای گذر از این منظر نیاز دارد کمی بر خلاف جریان آب شنا کند، تا بتواند چه به لحاظ زبانی، چه مضمونی چه ... از زیر سایه دربیاید و حداقل به نیمه استقلالی دست پیدا کند؛ اگر نمیخواهد غزل اش ایده دهنده و جریان ساز شعر زمانه اش باشد.؛ قدمهای رو به جلویی که انتظار میرفت از مجموعه شعر «آنها» (با توجه به استعداد شاعر) تا به این کتاب برداشته شود، اما خب...، متاسفانه این پیش روی دیده نمیشود و به نظرم او در همان نقطهای قرار دارد در «ضد» که در آنها قرار داشت با این تفاوت که میزان تک بیتهای موفق این کتاب از کتاب قبلی او کمتر شده است.
بهروز آقاکندی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست