جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
زندگی زیر سایه غربت
![زندگی زیر سایه غربت](/web/imgs/16/166/a3p9l1.jpeg)
«آدمیزاد هم مثل سیبزمینی است، اگر نسل اندر نسل در همان خاک بیقوت بکارندش خوب رشد نمیکند. بچههای من هر کدامشان جایی به دنیا آمدهاند و اگر سرنوشتشتان دست من باشد، باید در خاک غریب ریشه بدوانند.»
جملاتی از ناتالی هاثورن، اولین کلماتی است که به محض ورود به مجموعه داستان «خاک غریب» به چشم میخورد. این مجموعه داستانی سومین اثر جومپا لاهیری، نویسنده مجموعه داستان «مترجم دردها» و رمان «همنام» محسوب میشود. به نظر میرسد لاهیری در این اثر هم مثل دو اثر پیشین خود همچنان به تم غربت وفادار است و این تم محور اساسی عمده داستانهای این نویسنده محسوب میشود. شخصیتهایی که یا از زادگاه پدری خود به غربت پناه آوردهاند یا از پدر و مادری ساکن در سرزمینی غریب به دنیا آمدهاند. این مجموعه داستان که اوایل امسال با ترجمه امیرمهدی حقیقت روانه بازار کتاب ایران شد، به چاپ دوم رسیده است.
خانم جومپا لاهیری نویسندهای هندیتبار است که ملیت آمریکایی دارد. او سال ۱۹۶۷ در لندن به دنیا آمده است. پدر و مادر لاهیری برای کسب فرصت شغلی و معیشتی بهتر هندوستان را به مقصد انگلستان ترک کردند. اما بعد از مدتی راهی آمریکا شدند. لاهیری پس از تحصیل رشته ادبیات انگلیسی، در دانشگاه بوستون سه مدرک کارشناسی ارشد در رشتههای ادبیات انگلیسی، نگارش خلاقانه و ادبیات تطبیقی و در همانجا مدرک دکترا در زمینه مطالعات رنسانس کسب کرد.
جومپا لاهیری طی ۶ سال تحصیل در بوستون شروع به نگارش داستان کوتاه کرد و بعدها ۹ داستان از آنها را در نخستین مجموعه داستانیاش به نام مترجم دردها در سال ۱۹۹۹ منتشر کرد. در این داستانها موقعیتهایی چون مشکلات ازدواج، ناامیدی و قطع ارتباط میان نسلهای مهاجران روایت میشوند. لاهیری میگوید: «در ابتدا که این داستانها را مینوشتم هرگز نسبت به ترسیم زندگی آمریکاییهای هندیتبار خودآگاه نبودم و بدون تصمیم قبلی این داستانها با کاراکترهایی هندیتبار شکل گرفتند. در واقع انگیزه اصلی که مرا به این سمت برد مخلوط کردن و آزمودن پیوند دو دنیا چون هند و آمریکاست که من به آنها تعلق دارم؛ امری که پیش از نگارش یافتن روی صفحه کاغذ برای انجام آن شجاعت یا بلوغ کافی نداشتم.»
مجموعه داستانی مترجم دردها با ۶۰۰ هزار نسخه، فروشی فوقالعاده داشت و جایزه پولیتزر سال ۲۰۰۰ را برای نویسندهاش به ارمغان آورد.
در سال ۲۰۰۳ لاهیری رمان اول خود «همنام» را منتشر کرد. رمانی که بر محور خانوادهای به نام گنگولی و داستان ۳۰ ساله آن شکل میگیرد. در این خانواده والدین که در کلکته به دنیا آمدهاند به آمریکا مهاجرت کرده و فرزندان آنها گوگول و سونیا در شرایطی رشد میکنند که همواره فاصله فرهنگی و نسلی خود با والدینشان را احساس میکنند. در سال ۲۰۰۷ خانم میرا نیر، کارگردان مشهور آمریکایی هندیتبار و کارگردان فیلم «میسیسیپی ماسالا»، فیلمی با اقتباس از رمان همنام کارگردانی کرد.
دو ویژگی اساسی در آثاری که تاکنون از جومپا لاهیری منتشر شدهاند یکی متن ساده و واضح با جملات کوتاه و بیتکلف و دیگری شخصیتهای داستانی آثار او هستند. شخصیتهای داستانهای لاهیری اغلب مهاجران هندیاند که در آمریکا زندگی میکنند و میان دو دنیای سنتی در زادگاه پدری با ویژگیهای فرهنگی و بومی خاص خود و دنیای نو با ارزشهای فرهنگی و اجتماعی دیگر در کشاکش هستند.
آثار لاهیری به تعریفی نوعی زندگینامه خودنوشت به شمار میروند چرا که بر پایه تجربیاتی که نویسنده در ارتباطات خود با خانواده، دوستان و اجتماعات هندی در آمریکا داشته است، تکوین یافتهاند. از این رهگذر داستانی، لاهیری در تلاش برای ترسیم اضطراب و درگیریهای درونی و خانوادگی کاراکترهای داستانی و ثبت جزئیات و ظرافتهای روانی و رفتاری مهاجران هندی در آمریکاست.
تا پیش از نگارش مجموعه داستان خاک غریب، داستانهای لاهیری زندگی نسل اول مهاجران هندی به آمریکا و تلاش آنها برای اداره خانواده در جامعه تازه را روایت میکردند. در خاک غریب نویسنده جای شخصیتهای مهاجر نسل اولی را به فرزندانشان داده که در آمریکا به دنیا آمده و خود را عمیقا از لحاظ فرهنگی با هنجارهای جامعه جدید وفق دادهاند. در واقع ایمان و باور نسل جدید به آموزههای خانوادگی و ریشههای فرهنگی هندی آن مورد موشکافی قرار میگیرد و طبیعتا با آمدن نسلهای جدید طنابهای ارتباط با گذشته و سنت هندی کهنه و پوسیدهتر شده و انسانهایی بدون تعلق به سرزمینی خاص شکل میگیرند که چون درختی در خاکی غریب شاخ و برگ پیدا میکنند.
مجموعه داستان خاک غریب که در برگیرنده ۸ داستان کوتاه است، به ۲ بخش تقسیم میشود. بخش اول شامل ۵ داستان مجزاست که با داستان خاک غریب آغاز میشود و بلندترین و زیباترین داستان آن به شمار میآید.
در این داستان دختر هندیتباری به نام روما به همراه همسر سفیدپوست خود آدام و پسر کوچکش آکاش در سیاتل آمریکا زندگی میکند. روما و آدام نمونه خانواده تازه و جوانی هستند که دو فرهنگ شرقی و غربی را گرد هم آورده است. پدر روما که بتازگی همسر خود را از دست داده است، تصمیم به اروپاگردی میگیرد و ضمن سفرهای خود کارتپستالهایی به آدرس دختر خود در آمریکا میفرستد. اما به طور غیرمنتظرهای پدر برای دیدن دختر خود به سیاتل میآید و روما با نگرانی از حضور پدرش در خانه جدیدشان در سیاتل استقبال میکند. با وجود این، قطعا ملاقات روما با پدر او را مجبور به مواجه شدن با اختلافاتی خواهد کرد که میان نسل اول و دوم خانوادههای مهاجر به وجود میآید. سفر به کشورهای جدید یا اسکان در سرزمینی دیگر، کارتپستالهایی از کشورهای خارجی و فواصل موجود میان انسانها و فرهنگها در فضای داستانی همگی در خدمت وجوه سمبولیک عنوان داستان خاک غریب محسوب میشوند. اما پایان غمانگیز داستان تنها در اثر کارتپستالی ساده که به مقصد نرسیده است، شکل میگیرد.
تمرکز لاهیری در مجموعه داستان خاک غریب به طور مداوم روی گروهی از مردم هند در آمریکاست که در تلاش برای کسب مدارج دانشگاهی، موقعیتهای اقتصادی و فرصتهای بهتر هستندچهار داستان دیگر بخش اول مجموعه خاک غریب نیز وجوه تماتیک مشترکی با داستان نخست دارند. در داستان «جهنم بهشت» زن جوانی دوران کودکی خود را به یاد میآورد و آن زمانی است که جوانی کلکتهای به دوست خانوادگی و بعدها بخشی از زندگی او و به طور حیرتانگیزی، مادرش تبدیل میشود. در داستان «انتخاب جا» (یکی دیگر از عناوین پر معنی این مجموعه داستانی) زوج میانسالی به نام آمیت و مگان، که مانند دیگر داستانها دو انسان از دو فرهنگ متفاوت هستند، در خلال ازدواج دوستی به نام پم در مدرسه شبانهروزی قدیمی آمیت، خود و ناگفتههایی از گذشته خود را بازکاوی میکنند. در داستان «خوبی محض» دختری بنگالی به نام سودا که بتازگی صاحب فرزندی شده، سعی دارد با برادر الکلیاش و نقشی که او احیانا در اعتیاد برادر داشته، کنار بیاید. راهول را میتوان یکی از قویترین کاراکترهای موجود در این مجموعه داستانی به شمار آورد.
بخش دوم خاک غریب از ۳ داستان پیوسته تشکیل شده که دوشخصیت محوری به نام هما و کاشیک دارد. اولین بار هما و کاشیک یکدیگر را پس از بازگشت والدین کاشیک از هندوستان به بوستون ملاقات کرده بودند. خانواده هما تصمیم میگیرند خانواده کاشیک را تا زمانی که جایی مناسب برای زندگی کردن پیدا کنند در خانه خود اسکان دهند. اتاق پیشین هما تبدیل میشود به اتاق کاشیک که ۳ سال از او بزرگتر است و هما به اتاق والدینش منتقل میشود. اما در پس تمام این اتفاقات، تراژدی پنهانی وجود دارد که خانواده هما از آن آگاهی ندارند. داستان اول به نام «اولین و آخرین بار» از زاویه دید هما روایت میشود، داستان دوم «آخر سال» ۳ سال بعد از زبان کاشیک روایت میشود و سومین داستان، «رفتن به ساحل» از نگاه هر دو روایت میشود. خانم لاهیری همانند داستان ابتدایی این مجموعه یعنی خاک غریب، داستان آخر را نیز به طور غمناکی به پایان میرساند.
خانم لاهیری خود درباره کاراکترهای هما و کاشیک میگوید: «زندگی این دو کاراکتر را بیش از یک دهه با خود تجربه کردهام و پیش از آنکه رمان همنام را آغاز کنم بسیار به آنها فکر میکردم. من میدانستم در این داستان دو خانواده وجود دارند و یکی از آنها از هند به آمریکا میآید، به هند برگشته و بار دیگر به آمریکا باز میگردد. سه سال پیش در ابتدا پیشنویس خامی که در حال حاضر به نام «اولین و آخرین بار» در این مجموعه وجود دارد را نوشتم. اما همچنان به آن فکر میکردم که بعد چه میشود؟ و برای این خانوادهها و بخصوص برای کاشیک چه اتفاقی میافتد؟ به این سبب داستان ادامه یافت و روایتی از زبان کاشیک در آخر سال شکل گرفت و پس از آن فکر کردم نیاز به داستان سومی نیز هست و داستان با نگارش رفتن به ساحل تکمیل خواهد شد.» اما در میان همه داستانهای مجموعه خاک غریب، «رفتن به ساحل» تنها داستانی است که در روزگار حاضر روایت میشود.
داستانهای پیشین با نشانههایی چون ویدئو رکوردر، تلفنهایی با سیمهای طولانی و وسایل زندگیای که در خانههای کنونی به نام قدیمی تلقی میشوند، خانههای دهه هشتادی را روایت میکنند. فضایی که خانم لاهیری به طور تصادفی انتخاب نکرده بلکه نشان از نوعی نوستالژی نسبت به گذشتهای در جایی متفاوت و زمانی دیگر دارد؛ زمانی که هنوز اینترنت و جهانیسازی در روابط و نظم جهانینو دست نبرده بود.
تمرکز لاهیری در مجموعه داستان خاک غریب به طور مداوم روی گروهی از مردم هند در آمریکاست که در تلاش برای کسب مدارج دانشگاهی، موقعیتهای اقتصادی و فرصتهای بهتر هستند. داستانهایی که یکی پس از دیگری وجوه و موقعیتهای متفاوتی از یک تم مشترک را بازتاب میدهند. یکی دیگر از اشتراکات این داستانها همسران و زوجهایی هستند که زن و مرد از دوفرهنگ متفاوت با هم ازدواج کردهاند. روما و آدام، پارناب و دبورا، آمیت و مگان، سودا و راجر، راهول و النا همگی ازدواجی میان یک آمریکایی هندیتبار و یک آمریکایی سفیدپوست هستند. تقریبا همه این شخصیتها دارای مدارج دانشگاهی از دانشگاههای معتبر آمریکا هستند.
مجموعه داستان خاک غریب پس از انتشار رمانی به نام همنام به چاپ رسید. آمدوشدی میان دو ساختار داستان کوتاه در مترجم دردها، رمان بلند همنام و بار دیگر مجموعه داستانهای کوتاه خاک غریب که برای بسیاری از مخاطبان و منتقدان سوال برانگیز بود. اما خانم لاهیری علت خاصی جز آنچه موقعیتهای داستانی فینفسه تحمیل میکنند برای آن برنشمرده است و باور دارد ضمن آنکه موقعیت داستانی خود شرایط تکوین یافتن خود را تعیین میکند، نمیتوان موقعیت یک داستان کوتاه را به صورت رمانی دور و دراز درآورد و از طرفی در جایی که نیاز به پرداخت به جزئیات و موقعیتهایی سلسلهوار وجود دارد، رمان بلندی چون همنام شکل میگیرد. برخی از داستانهای کوتاه خاک غریب در زمان نگارش همنام نوشته شدهاند و باقی داستانها به فاصله کوتاهی پس از انتشار رمان نوشته شدهاند. زمانی که نویسنده خود را صاحب تجربیاتی چون ازدواج و عهدهداری مسوولیت تربیت فرزندان خود میداند.
ترجمه و تالیف: خالد کارون
منابع: سایتهای آمازون، انجمن کتاب آمریکا و ویکیپدیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست