شنبه, ۲۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 8 February, 2025
مجله ویستا

زرین كوب و نقد


زرین كوب و نقد

قلمرو پژوهش های دكتر عبدالحسین زرین كوب آنقدر وسیع و متنوع و متكثر بود كه آدمی نمی داند چطور باید به دسته بندی و تبویب و تحلیل آنها بپردازد

قلمرو پژوهش‌های دكتر عبدالحسین زرین‌كوب آنقدر وسیع و متنوع و متكثر بود كه آدمی نمی‌داند چطور باید به دسته‌بندی و تبویب و تحلیل آنها بپردازد. علاقه به تاریخ، در او آنقدر زیاد بود كه به ادبیات و هنر و نقد هم تاریخی می‌نگریست. غور در تاریخ و تأمل دراسناد و مدارك كهن چندان برای او اهمیت داشت كه امروزه بسیاری از مورخان، او را جزء مورخان طراز اول این كشور به حساب می‌آورند. میزان آشنایی او را به روش‌های تاریخ نگاری و مكاتب تاریخ‌نگاری می‌توان از روی كتاب «تاریخ در ترازو»ی او سنجید و میزان احاطه او را بر تاریخ ایران می‌توان از روی كتاب «تاریخ مردم ایران» قضاوت كرد. در این گفتار به روش تاریخ‌نگاری او نمی‌پردازیم بلكه صرفاً به التفات او نسبت به ادب و هنر و نقد خواهیم پرداخت. زرین‌كوب معتقد است: «ادب مجموعه آثار مكتوبی است كه بلندترین و بهترین افكار و خیال‌ها را در عالی‌ترین و بهترین صورت‌ها تعبیر كرده باشد»۱ و در تعریف ادبیات نیز گفته است: «ادبیات عبارت است از آن گونه سخنانی كه از حد سخنان عادی برتر و والاتر بوده است و مردم آن سخنان را درخور ضبط و نقل دانسته‌اند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگونه گشته‌اند و احساس غم و شادی یا لذت و الم كرده‌اند و این سخنان ناچار با سخنان مكرر و عادی تفاوت دارد و از آن سخنان برتر است»۲ در كتاب «شعر بی‌دروغ، شعر بی‌نقاب» نیز به واژه ادب توجه كرده است: «ریشه ادب شاید از یك تصور اشرافی خالی نباشد در واقع ریشه آن را از ادب گرفته‌اند كه مأدبه از آن است یعنی دعوت و سور و این نكته حاكی است از وجود مفهوم تجمل در ریشه آن.»۳ سپس نتیجه می‌گیرد كه «ادب ـ در شكل كلاسیك خود ـ رنگ اشرافیت دارد و بیشتر مخصوص است به طبقات خواص. سنت‌ها و قواعد آن هم در حكم وسیله‌ای است برای حفظ این ماهیت اشرافی آن.»۴ زرین‌كوب بیش از این به واژه ادب و تاریخ تطور آن توجه نكرده است. گویی با این تعریف می‌خواهد تمهیدی فراهم كند برای ورود به قلمرو نقد. نقد در منظر زرین‌كوب عبارت است از: «بهین چیزی برگزیدن و نظر كردن در دراهم است تا در آن به قول اهل لغت سره از ناسره باز شناخته شود.»۵ و در جای دیگر نقد را به معنی «رأی زدن و داوری كردن و شناخت آثار ادبی از روی خـُبرت و بصیرت دانسته است.»۶ البته به نظر می‌رسد زرین‌كوب در این تعاریف شدیداً از «احمد امین» و كتاب «النقد الادبی» او متأثر باشد. «احمد امین» می‌گوید: «النقد الادبی مكون مم كلمتین : ادبی منسوب لادب و خیر تعریف للادب انه التعبیر عن الحیاهٔ او بعضها بعبارهٔ جمیلهٔ و نق و هی كلمهٔ تستعمل عادهٔ بمعنی العیب و منه حدیث ابی الدرداء «ان نقدت الناس نقدوك و ان تركتهم تركوك ای ان عبتهم و تستعمل ایضاً بمعنی اوسع و هو تقویم الشیء و الحكم علیه بالحسن او القبح».۷

زرین‌كوب به ارزش نقد بسیار توجه كرده است، به خاطر همین سخن «لامارتین» را كه گفته است: «نقد حربه عاجزان است» و سخن دیسرائلی را كه گفته است: «نقد نشانه ناكامی و شكست در ابداع است»۸ نمی‌پذیرد. با «آنتوان چخوف» نیز موافق نیست كه می‌گفت: «منتقد خرمگس است. بیست و پنج سال است كه آنچه را نقادان در باره من نوشته‌اند خوانده‌ام و از آنها هیچ نیاموخته‌ام.»۹ از منظر «زرین كوب» منتقد خوب «حق ندارد كه دائم سعی كند شاعر را به شكل خود ـ به شكلی كه خود می‌پسندد ـ درآورد بلكه باید بكوشد تا او را چنان كه اوست ـ و چنان كه هم او می‌خواهد ـ بشناسد و نشان دهد.»۱۰ البته منتقد بد «به سبب خصومت‌ورزی خویش هرگز نمی‌تواند كسی را كه واقعاً صاحب هنر است به كلی از قبول و اعتبار بیندازد.»۱۱ هنر با نقد و هنرمند با منتقد تفاوت دارد. هنرمند صاحب نبوغ (ژنی) است و منتقد صاحب استعداد. تفاوت استعداد و نبوغ در این است كه «اولی در فرمان انسان است و دومی انسان در فرمان او.»۱۲ البته «نبوغ با آنكه نزد روان‌شناسان هم مورد تحقیق وارد شده است ورای بحث نقاد است و شاید هم ورای شناخت او.»۱۳

رویكرد و رهیافت‌های نقد ادبی

«زرین كوب» بیش از دیگر منتقدان این دوره به انواع و اصناف نقد توجه كرده است. نقد اخلاقی، نقد روان‌شناختی، نقد تكوینی، نقد جامعه‌شناختی، نقد طبیعی (تشریحی)، نقد فنی، نقد معنی‌گرا، نقد صورت‌گرا، نقد داخلی، نقد تأثری، نقد ژورنالیستی، نقد بازاری، نقد مَدْرسی، نقد تفسیری،‌ نقد دانشگاهی از جمله رویكردهایی است كه او به آنها پرداخته است.۱۴ از نقد اخلاقی آغاز می‌كنیم «اساس این شیوه نقد مبتنی بر تحقیق این نكته است كه ادب و هنر وسیله و افزار اخلاق و تربیت است یا اینكه خود هدف و غایت خویش به شمار می‌آید». «ارزش‌های اخلاقی را نمی‌توان ماخذ و ملاك حكم وقضاوت در انتقاد ادبی قرار داد. وقتی از نیك و بد شعر یا نثری سخن در میان می‌آید مراد این نیست كه آن شعر یا نثر از لحاظ اخلاق و دین و اجتماع خوب است یا بد. بلكه مقصود این است كه آن اثر تا چه اندازه شور و هیجان هنری نویسنده یا شاعر را القاء می‌كند. بنابراین ملاك حكم وقضاوت منتقد زشتی و زیبایی آثار است.»۱۵ سرانجام «زرین‌كوب» نتیجه می‌گیرد كه «در هر گونه قضاوت كه راجع به هنر می‌شود ملاحظات زیباشناسی بی‌شك اهمیتش در درجه اول است.»۱۶

«زرین‌كوب» با نقد اخلاقی چندان موافق نیست. او تفاوت «ارسطو» و «افلاطون» را از جهتی همین می‌داند كه؛ «افلاطون» به نقد اخلاقی باور داشت و «ارسطو» به نقد زیباشاختی.۱۷ اما نقد اجتماعی: «تحقیق درباره نحوه ارتباط ادبیات با جامعه، موضوع نقادی این دسته از نقادان است.»۱۸ زرین‌كوب، «هیپولیت تن» را نماینده این نوع نقد می‌داند كه در آثار خویش به سه عنصر نژاد و زمان و محیط توجه كرده است. «در نظر «تن» آثار ادبی مظاهر فكر و احساس یك نژاد را در محیط معین و زمان معین نشان می‌دهد.»۱۹ نقد روان‌شناختی در تقابل با نقد جامعه‌شناختی قرار دارد. زیرا «این دسته از نقادان می‌كوشند جریان باطنی و احوال درونی شاعر یا نویسنده را ادراك و بیان نمایند و قدرت تألیف و استعداد وتركیب ذوق و قریحه او را بسنجند. نیروی عواطف و تخیلات او را تعیین دارند.»۲۰ نقد روان‌شناختی باعث شده است كه زرین‌كوب به مفاهیمی مانند الهام و جذبه و القاء و تخیل و‌… توجه كند. «جذبه حالتی است كه در هنگام عروض آن چنان كه «امیل بوترو» خاطرنشان می‌كند نفس این احساس را دارد كه جز با یك وجود واحد كه وجودی كامل است با هیچ چیز ارتباط ندارد.»۲۱ «الهام نیز حالتی نفسانی است كه طی آن ذهن هنرمند مقاصد و وسایل را با هم و در یك نظر اجمالی درك می‌كند و كل را قبل از وقوف بر اجزاء به وجود می‌آورد.»۲۲ و درباره تخیل می‌گوید: «شعر كه مخلوق و مولود تخیل نویسنده و شاعر است باید در خواننده و شنونده نیز موجد تخیل باشد.»۲۳ تخیل در ارتباط با هنرمند معنای دیگری دارد؛ «تخیل كه به قول روان‌شناسان استحضار صور ذهنی در غیاب موجبات آنها می‌باشد یگانه قوه‌ای است كه با آن، انسان موجود عامل و فاعلی است، زیرا قوای دیگرهمه و حتی عقل و اراده نیز جنبه انفعالی دارند. به عبارت دیگر در حالی كه تمام قوای ذهن معلول احوال سابق و دارای جنبه انفعالی هستند قوه تخیل بر اثر خاصیت ابداع و ابتكار جنبه فعالی دارد.»۲۴ و درباره الهام و منابع الهام نیز «زرین‌كوب» فراوان سخن گفته است. او منابع الهام هنرمند، خاصه شاعر را به دو دسته تقسیم می‌كند: حیاتی و كتابی. «حیاتی یعنی تجارب شاعری و اموری كه در محیط زندگی او جریان دارد و در فكر او تأثیر می‌بخشد. منابع كتابی یعنی آنچه نویسنده از مطالعه كتب در مخزن خاطر دارد، خواه در سطح وجدان و حافظه اومتجلی و خواه در شعور باطنی او مضمر و مخفی باشد.»۲۵ نقد دیگری كه مورد توجه «زرین‌كوب» است، نقد تاریخی است؛ «بدون مطالعه تاریخ نه فقط مفهوم درستی از نقد نمی‌توان یافت بلكه باید گفت: فن نقد تمامه در تاریخ ادب و هنر مندرج و منطوی است.»۲۶ البته غور در تاریخ و جامعه نباید آنقدر باشد كه منتقد را از اصل، دور گرداند: «نقدی كه به كلی از توجه به قالب و صورت خالی باشد نقد ادبی نیست نقد فلسفی است و اجتماعی. بلكه نقد فلسفه است و مسایل اجتماعی. درست است كه شعر و ادب به هر حال از زندگی جدا نیست اما در آن نباید فقط تصور زندگی عادی را جست.»۲۷ یك نوع نقد دیگری كه در غرب بیشتر طرفدار دارد نقد طبیعی یا تشریحی است و آن «نقدی است كه منتقد می‌كوشد تا آثار را فقط به مثابه عوارض طبیعی تحت مطالعه و تحقیق درآورد یعنی از تجربه و استقراء و طبقه‌بندی وتشریح استفاده كند، كاری كه «كلود برنارد» و «برونتیر» كرده‌اند.»۲۸ در غرب نقد تكوینی هم رواج دارد. در این شیوه نقد؛ «منتقد می‌كوشد به یاری نقد خارجی ونقد داخلی كیفیت پیدایش یك اثر ادبی را مطالعه كند، برای این كار طرز ظهور فكر و تمایلات و احساسات شاعر در ایجاد اثر از روی مدارك و اسنادی كه در متن یا خارج از آن به دست می‌آید مورد تحقیق قرار می‌گیرد. در این گونه نقد، منتقد با نقد روان‌شناسی آشنا می‌گردد. نقد روان‌شناسی نتیجه و حاصل تمام اقسام نقد به شمار می‌رود.»۲۹

درایران نقد فنی و نقد اخلاقی و نقد لغوی و نقد تأثری و مَدْرسی بیشتر رواج داشت تا نقد اجتماعی و روان‌شناسی و فلسفی و غیره. نقد فنی «عبارت از این است كه در نقد آثار ادبی موازین لغوی و نحوی را معتبربشناسند و نیك و بد آثار ادبی را از طریق موافقت و مطابقت آن آثار با قواع و موازین نظم و نثر تعیین كنند.»۳۰ نقد تأثری نقدی است مبتنی بر ذوق خواننده و چون ذوق تعریف مشخص ندارد نقد ذوقی هم تعریف خاصی ندارد. از دیدگاه زرین‌كوب: «نقد پیش از اسلام ما نقد ذوقی بود. اسلام كه آمد نقد اخلاقی و دینی را به آنچه از میراث جاهلیت مانده بود افزود.»۳۱

در ادبیات معاصر ما نمونه نقد ذوقی برخی آثار «علی دشتی» است و نمونه نقد اخلاقی «كسروی» كه «كتاب‌ها و مقالاتش آكنده است از نیش و طعنه بر شاعران»۳۲ نقد «ذوقی» تا حدودی به نقد بازاری یا ژورنالیستی ماننده است و اما تفاوتی كه با آن دارد این است كه « در نقد ژورنالیستی غالباً روابط و دوستی‌ها و دشمنی‌ها ملاك نقد است،‌ درحالی كه در نقد ذوقی، ذوق منتقد و ذوق خواننده مطرح است چه بسا این ذوق مهذب نیز باشد. زرین‌كوب از نقد كلاسیك یا مَدرسی نیز نام می‌برد. نقد مدرسی در ایران معاصر همان شیوه «فروغی» و «یاسمی» و «غنی» و «فروزانفر» و «قزوینی» و «معین» و «خانلری» است؛ «استادان و محققان این مكتب شعر و ادب را به عنوان یك واقعیت و نتیجه تاریخ و حوادث آن و گهگاه نیز متأثر از محیط و میراث سنت می‌نگرند.»۳۳ «زرین‌كوب» از نقد تأویلی یا هرمنوتیك، نقد معطوف به خواننده و نقد ساختارگرا سخنی به میان نیاورده است. ولی به تأثیر از «رولان بارت» و دیگر منتقدان فرانسوی از نقد تفسیری گهگاه سخن گفته است: «این همان نقدی است كه امروز آن را گهگاه نقد نوین هم می‌خوانند و غالباً آن را در مقابل نقد دانشگاهی می‌گذارند. البته حساب مورخ ادبی و آنچه نقد دانشگاهی و فیلولوژیك خوانده می‌شود به كلی جداست چون در آنجا كار منتقد آن است كه هر چیز را درست در محیط تاریخی خودش بگذارد و هر واقعه را از روی رویدادها و پدیده‌های مجاور و مشابه خود تفسیر نماید. اما نقد تفسیری كار دیگری است بررسی آزادتری است با مجالی وسیع‌تر، در واقع فرصتی است كه بین علایق امروز با حوادث دیروز رابطه‌ای به وجود می‌آورد.»۳۴ «زرین‌كوب» معمولاً نقد صورت‌گرا و معنی‌گرا را توأماً در نظر می‌گرفت و همچنین نقد داخلی و خارجی را مكمل هم می‌دانست و نقدهای خود او نیز مثل اعلای چنین تركیبی بود. «در شعر اهمیت لفظ كه جامه‌ای بیش نیست از اهمیت معنی كه صورت و جوهر واقعی شعر است كمتر نیست واین دو را از یكدیگر جدا نمی‌توان كرد.»۳۵ «البته تشخیص این تعادل در لفظ و معنی ذوق می‌خواهد و ذوق تهذیب یافته. ملاك تشخیص در لفظ عبارت است ازطبع و رویت و استعمال.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.