یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
الگوی راستین
نمایش "افسانه پنبه به سر"همانطور که از اسماش هم پیداست یک افسانه است. نمیدانم چقدر این افسانه سندیت دارد اگر هم نداشته باشد نویسنده متن به گونهای افسانهوار متن را نوشته که منطبق با خاستگاههای افسانه خواهد بود.
رفتن به سمت افسانهها و یا پیروی از ساختارهای روایی افسانههای کهن یک راهحل مطلوب برای جذب مخاطبان کودک و نوجوان خواهد بود. البته این پیروی کردن لازمهاش توجه به برخی از نوآوریها و درهم آمیزهای نوین است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
"افسانه پنبه به سر"، داستان زندگی پدر و مادری است که به هر دری میزنند تا بچهدار شوند ولی نمیشوند. آنها به دعانویس و رمال پناه میبرند باز بینتیجه است! یک¬روز که مادر در جنگل است با ندایی مواجه میشود. از یک قوزک(خانه) پنبه میشنود که اگر مقداری پنبه را با خود ببری، بچه دار خواهی شد. زن این کار را انجام میدهد و بچهدار هم میشود، اما سر زا میرود و بچهاش هم با سری پر از پنبه و سفید به دنیا میآید که مردم میپندارند او پیر به دنیا آمده است. پدرش او را به خانباجی برای بزرگ شدن میسپارد و به ازایش هر ماه ۸ سکه میپردازد. پدر پنبه به سر، علیل و زمین گیر میشود و خانباجی هم تا میتواند به پنبه به سر ظلم میکند و از او کار میکشد. خانباجی پسری دارد قلی نام که قوزی است و بد ادا و آزار و اذیتکن! او هم به پنبه به سر ظلم میکند. حتا این دختر بیچاره نمیتواند با بچههای محله بازی کند. یک روز از سر اتفاق پنبه به سر به داخل همان قوزک پنبه میرود. در آنجا یک خانم مهربان با همسر و مادرش را میبیند. آنها وردی میخوانند که موهای دختر سیاه و طبیعی میشود. همچنین سه تار موی سفید بر سرش میماند که با آن میتواند سه آرزو کند که هر سهاش برآورده شود. اولی برای پدرش است که زبان و تناش از علیلی بیرون بیاید که میآید! دومی سلامت قلی پسر خانباجی است که حالا دو قوزه شده است!، و او هم سلامت خود را به دست خواهد آورد. سومی هم سلامت تماشاگران است!
نمایش با زبان و بیانی ساده نوشته شده و هر چند گروه اجرایی غیرحرفهای هستند، اما تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند که اولن رضایت مخاطب کودک و نوجوان را جلب کنند و ثانین از زیباییشناسی صحنه چندان هم غفلت نکنند. شاید در جاهایی از اجرا هنوز هم بتوان دخل و تصرف کرد تا شرایط بهتر بر آن حاکم شود، اما در بعضی جاها هم کاملن موفق مینمایند.
کارگردان بر آن بوده تا از تلفیق نمایش صحنهای و عروسکی و بهرهمندی از اسلاید تنوع بصری در اجرا ایجاد کند. یعنی نمایش متکی به ساختاری روایی و شرقی است که این خود جلوه اثر را ممزوج با فرهنگ و نشانههای ایرانی میکند و این نکتهای بارز در جلب توجه مخاطب خواهد بود. موسیقی و ترانه را هم در خدمت گرفته تا حوصله بچهها سر نرود. در ضمن خود قصه هم جاذبه لازم را برای دنبال کردن دارد.
بازیگران هر کدام دو سه تا نقش را با تعویض لباس و احتمالن گریم، سر دستی بازی میکنند. شیوه بازی هم بر اساس گرفتن تیپهای مشخص است و این خود تلاش آنان را سادهتر و قابل درکتر میکند. چون با کمترین تغییری میتوان نقش دیگر را بازی کرد. یعنی کمی ژست و فیگور و میمیک و تغییر صدا باید خرج این نقشها کرد. این هم بر لطافت لحظهای نقشها خواهد افزود، چون هیچ نقشی بغرنج و پیچیده به نظر نمیآید. از طرفی بچهها هم چندان حوصله نقشهای زیاد پیچیده و بغرنج را ندارند. بچهها از جاذبه ظاهری آدمها لذت میبرند، اینکه بدانند کدام بد یا خوب هستند، برایشان کافی است. همین منطق افسانههاست که با عبور از گذر تاریخ همچنان جاذبه و نو بودن خود را حفظ کردهاند. این هم چنین ساختاری را شیوه کلی و اصلی خود قرار داده است. بنابراین همان نشانهها در اینجا هم به عینه لحاظ شده و تاثیرات افسانه گویی بر نمایش آشکار است. البته این امکان هنوز تصور میشود که بشود این افسانه را کمی بیشتر رنگ و لعاب داد تا جاذبه بصری و نمایشیاش بالاتر برود، اما چهارچوب کلی متن جوابگوی نیاز بچههاست. بنابراین میتوان در گام اول که نوشتن متن است گروه را موفق ارزیابی کرد، با این پیش شرط که هنوز هم جای تلاش باقی است! این تلاش به پیچ و خم دادن به اتفاقات و ماجراها و شخصیتها مربوط میشود. مثلن در حال حاضر چندان معلوم نیست که چرا پدر پنبه به سر که خان و بزرگ است یکباره علیل و ذلیل شده است؟ چرا باید مادر پنبه بر سر سر زا از بین برود؟ اگر اینها علت و معلول خاص خود را بیاید به لحاظ دراماتیک شاخصتر خواهد شد. وگرنه در حال حاضر جنبه افسانهای به خود گرفته و این کمی با زمانه حاضر که در آن علتها سیاق و اصل شده است، در تناقض و تضاد باقی میماند. یعنی در نو شدن افسانه تلاشی نشده که میشود به راحتی این کار را کرد. یعنی پردازش نوین آدمها در این متن، کار سختی نیست. فقط کافی است روی تک تک آنها کمی تمرکز شده و اندیشیده شود. به همین سادگی میتوان تعریف و جلوه بنیادینتری را برای آنان تصور کرد. ای کاش بتوانیم به همین سمت برویم تا ضمن برخورداری از ریشهها و اصالتهای فرهنگی بتوانیم در نو شدن و به روز شدن آنها هم تلاش کرده باشیم. اینها راز و رمزهای موفقیتهای بیشتر در وادی خلق متون دراماتیک در عصر حاضر است و در تمام دنیا نیز چنین بازنمودی در آثار نمایشی و دراماتیک لحاظ خواهد شد. نمونه بارزش تولیدات پویانمایی والت دیسنی است که پیکره کهن دارند برخی از آنها؛ اما این بازنمایی با دامنه کارکردها و استدلالات امروز شکل و جلوه نوین به خود گرفته است. پس نمایشهای ایرانی هم میتوانند چنین کارکردی را به عنوان یک الگوی راستین و کارآمد پیش روی خود داشته باشند. متاسفانه ما هنوز در اینباره اندر خم یک کوچهایم! یعنی باید با تحرک و تکاپو دنبالاش برویم، وگرنه در این زمینه راه به جایی نخواهیم برد. این یک اصل است که پیشرویمان قرار گرفته است.
رضا آشفته
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست