سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
ریشه یابی پدیده فرزندسالاری
همه ما نمونه های فرزندسالاری را در تربیت بچه های لوس و فرزندان پرتوقع که خود را محور همه چیز می دانند در اطرافیان و آشنایان خود سراغ داریم و با خود اندیشیده ایم که والدین آن ها چه خطایی کرده اند که دچار چنین مشکلاتی شده اند. اغلب فرزندان چنین خانواده هایی تمامی امکانات مورد نیاز خود را به هر طریق ممکن و گاه با فشار آوردن به خانواده از والدین طلب می کنند و خواسته های خود را اولویت اول خانواده قرار می دهند.
در همین زمینه دکتر غلامرضا علیزاده محقق و استاد دانشگاه اعلام کرد براساس تحقیقات صورت گرفته در مرکز پژوهش دانشگاه شهید بهشتی ۷۰ درصد خانواده های ایرانی فرزندسالارند و این پدیده در خانواده های متوسط و بالای شهری ایجاد شده و در حال حاضر افزایش یافته است.
وی به خبرگزاری مهر توضیح می دهد: اغلب خانواده ها سعی می کنند انتظارات و نیازهای فرزندان را مقدم بر تمامی فعالیت های خانواده قرار دهند و پس از گذشت مدتی فرزند، خود را محور و مرکز تمامی فعل و انفعالات خانواده می داند و براین اساس خواسته های خود را اولویت خانواده تلقی می کند و خانوادهباهرمشکلی که دارد سعی می کند آن ها را برآورده کند.
فرزندان در این گونه خانواده ها ارجحیت پیدا می کنند و برای این که اختلالات خلقی و رفتاری در آنان ایجاد نشود والدین سعی می کنند انعطاف بیشتری نسبت به خواسته های فرزندانشان به خرج دهند.
دکتر علیزاده درباره علل افزایش پدیده فرزندسالاری در ساختار خانواده به بیان این نکته که بیشتر چنین والدینی در کودکی در خانواده های پدرسالار رشد کرده اند و به همین دلیل احساس می کنند آن شیوه رفتاری را نباید در مورد فرزندان خود داشته باشند و به نوعی سعی می کنند فضای لازم را برای تحقق خواسته های آنان فراهم کنند بسنده می کند و ادامه می دهد: فرزندسالاری ظلم بزرگی به فرزندان است چون باعث می شود کودکان به بلوغ اجتماعی نرسند و به دلیل این که خواسته هایشان به سرعت برآورده می شود، فرصت تمرین و تجربه اندوزی و کسب مهارت های زندگی را برای رسیدن به خواسته هایشان نمی یابند.
این جامعه شناس اظهار می دارد: کودکان خانواده های فرزندسالار همان انتظاری را که از خانواده خود دارند از جامعه نیز دارند به همین دلیل پس از ورود به جامعه دچار یاس و ناامیدی می شوند و این امر باعث می شود که ارتباط خود را با جامعه قطع کنند و این امر تبعات خودش را در پی دارد.
به این بهانه و برای جویا شدن نظر سایر کارشناسان این حوزه، به سراغ دکتر علیرضا شریفی عضو پژوهشگاه تعلیم و تربیت می رویم. دکتر شریفی با اشاره به مطالعه مذکور و اهمیت آماری آن ذکر چند نکته را پیش از ورود به بحث ضروری می داند.
وی در این باره توضیح می دهد: واقعیت این است که واژه فرزندسالاری مختص علم جامعه شناسی ایرانی است و در هیچ جای دنیا به این معنا و مفهومی که مدنظر ماست مورد استفاده قرار نمی گیرد. از سوی دیگر وقتی قرار است از افزایش پدیده فرزندسالاری صحبت کنیم باید از جامعه ای که این تحول در آن رخ می دهد نیز سخن بگوییم. جامعه ما جامعه ای در حال گذار از سنت به مدرنیته است و به سختی با تبعات آن درگیر می باشد، تغییر ساختار خانواده ایرانی در تبدیل خانواده گسترده به خانواده هسته ای متجلی شده است.
در گذشته پدربزرگ و مادربزرگ همراه با دختر و پسر و عروس و داماد خود از یک آبشخور اقتصادی ارتزاق می کردند.
اما هم اکنون در کمتر خانواده ای چنین همبستگی مشاهده می شود. هم اکنون بیش از گذشته زنان با حضور پررنگ تر در صحنه اجتماعی، تولیدکننده شده اند و این امر باعث تغییر توزیع قدرت در خانواده شده است. در گذشته هرم قدرت به این ترتیب بود که در راس هرم پدر، سپس پسر بزرگ و سپس مادر و سایر اعضای خانواده به ترتیب سن قرار می گرفتند. اما هم اکنون این هرم دچار تغییر جدی شده و پدر و مادر به صورت مساوی قدرت را بین خود تقسیم کرده اند و بعد از آن ها فرزندان پسر و دختر قرار می گیرند.
وی با اشاره به معنای واژه فرزندسالاری تاکید می کند: آن چه از معنای این واژه برمی آید این است که فرزندان در این خانواده ها در راس هرم قدرت قرار دارند، در صورتی که طبق شواهد حتی در خانواد ه های فرزندسالار، فرزندان محور تصمیم گیری نیستند و در راس هرم قدرت قرار نمی گیرند. ممکن است مراد برخی جامعه شناسان و محققان از این واژه آن باشد که فرزندان مرکز ثقل و کانون توجه خانواده اند که این مفهوم به برداشت من از واژه فرزندسالاری نزدیک تر است.
برای ریشه یابی بحث باید نیم نگاهی به وظایف اصلی خانواده در فرهنگ سنتی بیندازیم.
دکتر شریفی ادامه می دهد: یکی از کارکردهای اصلی خانواده سنتی تولید نسل، تربیت و جامعه پذیر کردن فرزندان، آموزش مهارت و کسب و کار بود. اما تغییر ساختار اجتماعی همراه با سایر تحولات سیاسی- اجتماعی و اقتصادی این کارکردها را تحت تاثیر قرار داده و خانواده هم اکنون فقط وظیفه دارد زمینه حضور موثر و موفق فرزندان را در اجتماع فراهم کند.
در زمینه کارکردهای اصلی نهاد خانواده باید گفت خانواده در کنار سایر نهادها می تواند کارکرد مثبتی داشته باشد. نهادهای سیاسی، اقتصادی، آموزشی، مذهبی و خانواده در مجموع هر یک وظایف خاص خود را دارند و درست نیست که کاستی های نهادهای سیاسی، اقتصادی، آموزشی و مذهبی را به گردن نهاد خانواده بیندازیم.
برای روشن شدن بحث کافی است یک مثال بزنیم. در خانواده ای که ۲ فرزند دارد والدین وظیفه تولید نسل را که یکی از وظایف نهاد خانواده است به درستی انجام داده اند. با شروع دوران تحصیلی اولین کاستی های نهادهای موثر جامعه آشکار می شود. بیشتر والدین به علت کیفیت پایین مدارس دولتی آن ها را به مدارس غیرانتفاعی می فرستند این مدارس هزینه سنگینی بر روی دوش خانواده می گذارد و به همین دلیل والدین باید در ۲ نوبت کار کنند تا بتوانند هزینه های خود را تامین کنند، آن ها مجبور می شوند برای پیشرفت تحصیلی فرزندان خود با گرفتن معلم خصوصی و کتب کمک آموزشی، جور کاستی های نهاد آموزشی را بکشند. همچنین والدین به علت نگرانی از وضعیت رفت و آمد بچه ها، مجبورند خودشان آن ها را جابه جا کنند. می بینید که خانواده از کارکردهای اصلی خود یعنی آموزش محبت، عاطفه، ایجاد صمیمیت و برقراری ارتباط سالم با فرزندان بازمی مانند زیرا فرصت پیدا نمی کنند و آن قدر درگیر مشکلات تحصیلی و غیره فرزندان خود می باشند که عملا نمی توانند نقش اصلی خود را ایفا کنند.
عضو پژوهشگاه تعلیم و تربیت نتیجه گیری می کند: برداشتی که محققان و پژوهشگران کشور ما از پدیده فرزندسالاری دارند و نتیجه ای که از آن می گیرند، غیرعلمی است به گفته آن ها والدین مقصرند زیرا فرزندان خود را لوس بار می آورند و نمی گذارند سرد و گرم زندگی را بچشند و در چنین شرایطی برای خود و جامعه مشکل ایجاد می کنند و به این ترتیب واضح است که والدین بلد نیستند بچه های خود را درست تربیت کنند.
چنین نتیجه گیری هایی در ریشه یابی عوامل پدیده فرزندسالاری موثر نیست. زیرا تمامی تقصیرها را به گردن نهاد خانواده که خود زیر فشار کوتاهی ها و کاستی های نهادهای سیاسی، اقتصادی، مذهبی و آموزشی است، می اندازند و بدیهی است که این نگرش نه تنها اشتباه است، بلکه نوعی جفا، بی اعتنایی و ندیدن واقعیت ها در حق خانواده ایرانی است.
درخور اشاره است وقتی از فشار بی حد روی خانواده ایرانی صحبت می کنیم منظورمان طبقه متوسط شهری است که اغلب آن ها کارمند یا کاسب می باشند و برای فرزندانشان اهداف بزرگی در سر می پرورانند و زیر فشارهای مالی خرد می شوند.
با این همه نباید فراموش کرد که پدیده فرزندسالاری به معنای مرکز ثقل و توجه بودن فرزندان در خانواده های ایرانی، در جامعه ما وجود دارد و کسی نمی تواند منکر آن و تبعاتش شود.
اما راهکار حل این معضل قطعا فقط در چارچوب نهاد خانواده و توصیه به والدین برای اصلاح رفتارها و تغییر الگوی تربیتی آن ها خلاصه نمی شود. بلکه باید اشاره کرد که ابتدا لازم است نهادهای اجتماعی به وظایف خود واقف شوند و کارکردهای اصلی خود را بازیابند، نهادهای سیاسی باید کارکرد اصلی خود را یعنی ایجاد امنیت، نظم و هماهنگی به تمامی انجام دهند، نهاد اقتصادی شرایط ارتزاق و فراهم شدن یک زندگی مناسب را برای مردم فراهم کند، نهاد آموزشی با تمامی امکانات، نیاز خانواده ها و فرزندان را در این زمینه برآورده کند و نهاد مذهبی در شناساندن اصول اعتقادی و مبانی اسلامی وظیفه خود را به انجام برساند. آن گاه باید به سراغ نهاد خانواده رفت و به اصلاح رفتارهای نادرست والدین پرداخت حال سوال این است آیا خانواده ایرانی باید جور وظایف تمام نهادهای اصلی جامعه را بکشد.
عظیمی مروی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست