یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
مجله ویستا

شهرتی که خرج یک فیلم شد


شهرتی که خرج یک فیلم شد

درباره فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم

رسانه‌ای شدن خبر بازی ابراهیم حاتمی‌کیا در فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم (روح‌الله حجازی) کنجکاوی‌برانگیز بود.

فیلمساز جنجالی و عصیانگری که به ساخت آثار ارزشی و در عین حال اعتراضی شهره بود، در کسوت بازیگر جلوی دوربین کارگردانی رفت که تا پیش از آن فقط یک فیلم ساخته بود.

به این ترتیب، در مخاطب کنجکاوی و عطش زیادی برای تماشای زندگی خصوصی آقا و خانم میم پدید آمد و فیلم در کانون توجه مخاطبان سی‌امین جشنواره فیلم فجر قرار گرفت؛ چه‌بسا اگر نام حاتمی‌کیا به فهرست بازیگران زندگی خصوصی ... راه نمی‌یافت، این فیلم آنچنان که باید و شاید دیده نمی‌شد.

فیلمنامه زندگی خصوصی آقا و خانم میم بر پایه کنش‌ها و واکنش‌های دو کاراکتر اصلی محسن (حمید فرخ‌نژاد)، آوا (مهتاب کرامتی) و یک کاراکتر فرعی گوهریان (ابراهیم حاتمی‌کیا) طرح‌ریزی شده و شکل گرفته است.

قرار بوده ورود ناگهانی و بی‌مقدمه گوهریان به زندگی مشترک و البته خصوصی محسن و آوا روابط جدید و سرشار از سوءظنی را پی بریزد، اما فیلمنامه کم‌جان و کم‌رمق است و نویسنده و کارگردان نتوانسته‌اند در وهله اول از گوهریان و در وهله دوم از حاتمی‌کیا تصویر و شخصیتی دراماتیک ارائه دهند.

در این جنس فیلم‌ها که زیرساخت‌های فیلمنامه محکم نیست، هنرپیشه می‌تواند تا حدودی نقش و گاه حتی فیلم را از سقوط برهانند، به دیگر بیان بازیگر چاله‌چوله‌ها و حفره‌های سناریو و خلاء شخصیت‌پردازی را با بازی و کلام حساب شده و هنرمندانه‌اش پر می‌کند و نواقص دراماتیک از چشم بیننده دور می‌مانند.

حاتمی‌کیا در زندگی خصوصی آقا و خانم میم نقش بسیار جذابی را پذیرفته که جای کار بسیاری برای بازیگر دارد.

آدمی دودوزه‌باز و هزار چهره که ممکن است بنیان یک زندگی را متزلزل کند. این نقش از آن دست نقش‌هایی است که هنرپیشه‌ها معمولا بی‌مکث و بی‌تردید می‌پذیرندش و اگر کارکشته باشند، نقش را آنچنان اجرا می‌کنند که از ایفاگران نقش‌های اصلی هم پیشی می‌گیرند.

به این ترتیب تا قبل از کلید خوردن فیلم، محاسبات حاتمی‌کیا درست بوده است، اما حین فیلمبرداری نه کارگردان توانسته وی را درست هدایت کند، نه بازیگر موفق شده نقش را بدرستی درک کند و آن را بباوراند.

نقش گوهریان نه روی کاغذ درآمده، نه جلوی دوربین. این نقش نسبتا (نه کاملا) منفی است، اما چهره مهربان و آرام حاتمی‌کیا و دیدگاه مثبت و اخلاق‌گرای حاکم بر فیلم‌هایش مانع از آن می‌شود که تماشاگران او را در نقش گوهریان باور کنند. انتخاب حاتمی‌کیا از ابتدا برای ایفای چنین نقشی غلط بوده است.

خود حاتمی‌کیا هم تلاش چندانی برای باوراندن نقش به خرج نداده است. حاتمی‌کیا اصلا بازی نمی‌کند.

ایست‌هایش و گام‌هایش اشکال دارند، هدفدار و کنترل شده نیستند. در استفاده از دست‌هایش بی‌هدف عمل می‌کند! بیانش پخته و منعطف نیست! لحن کلامش را هماهنگ با آنچه در صحنه جریان دارد، تغییر نمی‌دهد.

برخی جاها بیش از حد مونوتن دیالوگ می‌گوید؛ انگار قرار بوده فیلم دوبله شود و برایش سوفلور در نظر گرفته‌اند! هم خودش و هم کارگردان به شیطنتی که می‌تواند از چشمانش بتراود و نقش اقتضاء می‌کند، بی‌توجهند!

حمید فرخ‌نژاد در فیلم «ارتفاع پست» با هدایت حاتمی‌کیا یکی از بهترین نقش‌هایش را در تاریخ سینمای ایران به یادگار گذاشته است.

بخش مهمی از موفقیت مهتاب کرامتی هم در سریال «خاک سرخ» مدیون راهنمایی‌های حاتمی‌کیا بوده است. اینک حاتمی‌کیا در زندگی خصوصی آقا و خانم میم از هر دو عقب مانده است؛ نه یک یا چند قدم، بلکه فرسنگ‌ها. این قیاس مع‌الفارق نیست.

پذیرش نقش چندبعدی گوهریان جرات می‌خواهد و فیلمساز باسابقه ما هنگام مواجه شدن با پیشنهاد حجازی باید فکر همه جوانب کار از جمله این هماوردی با دو هنرپیشه حرفه‌ای را - که قبلا جلوی دوربینش رفته‌اند‌- می‌کرده که البته نکرده!.

فرخ‌نژاد نقشی نسبتا مشابه با نقش گوهریان را در فیلم به نمایش درنیامده «دوباره باهم» (روزبه حیدری) با هنرمندی تمام ایفا نموده و الگوی کاملا قابل قبولی از نقش آدم‌های مزور، متنفذ و خانمان‌برانداز را پیش چشم گذاشته است و از آن جالب‌تر این که جای تعجب است حاتمی‌کیا که خود استاد خلق لحظات عاطفی، عمیق و صحنه‌های تاثیرگذار است و در بازی گرفتن از هنرپیشگان مهارت تحسین‌برانگیزی دارد، چگونه حاضر شده چنین نقش ناقص و مبهمی را بپذیرد و با بازی متوسطش بر ابهام نقش بیفزاید!

قصه فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم، قصه خیانت است. نویسنده کوشیده تم خیانت را از زاویه‌ای تازه مطرح کند و طرحی نو دراندازد، اما اشکال و نقطه ضعف اصلی کار او ریشه در همین تصمیم به متفاوت‌نمایی دارد.

سناریست نه دست به عصا راه رفته و نه خودسانسوری می‌کند، فقط خواسته زاویه نگاهش را عوض کند تا یک «کلیشه» را به «ضدکلیشه» تبدیل کند.

برای عملی کردن تصمیمش هم بخش مهمی از انرژی خود را صرف کاراکتر گوهریان کرده است، اما گوهریان در نهایت به پازلی شبیه شده است که برخی از قطعاتش ریخته و ناپدید شده‌است!؟ گوهریان نه «تیپ» است نه «شخصیت»، حتی «کاریکاتور» هم نیست و از هر کدام فقط چیزهایی دارد.

اگر بر «شخصیت» بودنش هم تاکید کنیم باز هم میان یک «شخصیت اصلی» و «شخصیت کاتالیزوری» معلق است؛ نه این است و نه آن.

بازیگر در کار با این نقش‌ها که روی کاغذ خوب جان نمی‌گیرند، باید از خلاقیت خود خرج کند، به فیلمنامه و نقش روی کاغذ باید فقط به چشم یک ایده و ماده خام بنگرد و مسوولیت خود را دوچندان کند تا بلکه تلاش‌هایش به ثمر نشیند و چیزی به نقش اضافه کند.

تجربه نشان داده این عمدتا هنرپیشگان حرفه‌ای و طراز اول هستند که می‌توانند از پس نقش‌های پیچیده‌ای همچون گوهریان آنچنان‌که شایسته است، برآیند، نقش را بدرخشانند حتی از ایفاگران نقش‌های اصلی پیشی گیرند.

شهرام خرازی‌ها