دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
انسان
صد سال پیش از این
این باغ، صحرا بود
نه گل در آن معلوم
نه سبزه پیدا بود
این خاک از هر چیز
جز ریگ، خالی بود
تنها گروهی خار
در این حوالی بود
بیهوده می چرخاند
سر را به پیرامون
ماری که می آمد
از حفره اش بیرون
لبهای خشک مار
چون خارها تشنه
کام ملخ ها نیز
چون مارها تشنه
هر روز می آمد
یک گردباد از دور
مانند دیوی گیج
دیوانه و ناجور
خواب بیابان را
پیوسته می آشفت
دشنام ها می داد
لیچارها می گفت
شنزار لرزان را
آشفته تر می کرد
حتی ملخ ها را
او دربه در می کرد
این جا به جز این ها
چیزی نمی دیدی
نه قطره ی آبی
نه سایه ی بیدی
با این همه در خاک
یک گنج، پنهان بود
اما کلید گنج
در دست انسان بود
انسان رسید از راه
در خاک، چاهی کند
در جست وجوی آب
این گنج بی مانند
با دست خود، انسان
یک رود، جاری کرد
خاک بیابان را
او آبیاری کرد
سرخوش، سرودی خواند
صحرا پراز گل شد
هر گوشه لبریز از
آواز بلبل شد
باغی که می بینی
اعجاز انسان است
آری در انسان نیز
صد گنج، پنهان است
هر جا که انسان هست
سبزی و آبادی ست
آب و گل و سایه
شادابی و شادی است
سید احمد میرزاده
منبع: کیهان بچه ها
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست