سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اسید می پاشند و قانون به آنها لبخند می زند


اسید می پاشند و قانون به آنها لبخند می زند

آنچه را من دیده ام شما ندیده اید و هرگز نباید ببینید, چون آنوقت دیده های تان حتما جزئی از کابوس های شب های تان می شود شما نباید ببینید که چگونه مهناز, یکی از قربانیان اسیدپاشی, یک ماه گردنش را خم شده, نگه داشته بود تا بخیه هایی که باقی مانده های گوشت بینی اش را به بازویش پیوند زده بود, باز نشود

آنچه را من دیده ام شما ندیده اید و هرگز نباید ببینید، چون آنوقت دیده های تان حتما جزئی از کابوس های شب های تان می شود. شما نباید ببینید که چگونه مهناز، یکی از قربانیان اسیدپاشی، یک ماه گردنش را خم شده، نگه داشته بود تا بخیه هایی که باقی مانده های گوشت بینی اش را به بازویش پیوند زده بود، باز نشود.

شما نباید ببینید که از وقتی شوهر مهناز، یک گالن اسید سولفوریک را روی او خالی کرده، صورت زن، شبیه صورت عروسکی مومی که جلوی آتش آب شده باشد، بی شکل شده است؛ یکی از چشم ها حفره ای خالی شده است و آن دیگری، گرچه هنوز به تن وفادار است فقط کره ای کدر و خاکستری است که تار و گنگ می بیند؛ از گوش ها هم دو حفره مانده که به یکی تکه ای گوشت هنوز آویزان است؛ از لب ها، دو تکه گوشت ورم کرده قرمز و از بینی هم دو سوراخ کوچک کنار هم.

شما نباید ببینید که دختر کوچک طاهره ، دیگر قربانی اسید پاشی، گاهی از دیدن صورت کج و معوج مادرش وحشت می کند و به گریه می افتد، طاهره همان زنی است که معشوقه شوهرش به او و دخترکش اسید پاشید و حالا او هم زنی شده است با صورتی شبیه مهناز، با این تفاوت که او از هر دو چشم کور شده و دیگر چهره ترسناکش را نمی بیند ، سوختگی او در حدی شدید است که حس بویایی اش را هم از دست داده است و به همین علت بوی فاسد شدن ذره ذره گوشتش را به مرور زمان حس نمی کند و هنوز ته دلش امید دارد که جراحان معجزه کنند و او مثل روز اول زیبا شود.

کاترها اما برای قربانیان اسیدپاشی معجزه نمی کنند، این را خیلی از قربانی ها، مثل آمنه که خواستگارش به او اسید پاشید، می دانند، کاترها و قیچی ها فقط ابزار دست پزشکان و پرستاران هستند تا پوست های آویزان و آماسیده از عبور اسید بر تن را، بچینند یا لب های به هم چسبیده با اسید را از هم بشکافند.

شما این آدم ها را ندیده اید و هرگز نباید ببینید چون آنوقت حتما تا پایان عمر، آن چهره های بی شکل با اجزای غیرقابل تشخیص از هم که کج و کوله شده اند، لحظه به لحظه جلوی چشم های تان ظاهر می شوند، به گریه می اندازندتان و افسرده تان می کند. شما نباید ببینید اما حق دارید شرح حال آنها را بشنوید و بدانید که تقریباً هیچ قربانی اسیدپاشی تا کنون قصاص نشده است و اسیدپاش آمنه هم با بخشش قربانی، از قصاص نجات پیدا کرد.

شما باید بدانید که مجازات اسیدپاشی درکشورمان بازدارنده نیست و اسیدپاش ها چنان مصونیت قانونی دارند که حتی نام خانوادگی یا عکس بدون پوشش آنها،در رسانه ها منتشر نمی شود و به این ترتیب با گذراندن دوره کوتاهی حبس بی آن که برای مردم شناخته شوند، از زندان آزاد می شوند و با توجه به ناچیز بودن مجازات اسیدپاشی، حتی می توانند بار دیگر جرم شان را تکرار کنند.

شما باید بدانید که قانون به اسیدپاش ها روی خوش نشان می دهد حال آن که جرم شان کمتر از قتل نیست با این تفاوت که قربانیان قتل یکبار می میرند و تمام، اما قربانیان اسیدپاشی، هر روز، هر ساعت، هر بار که به خودشان در آیینه نگاه می کنند یا هر بار که آدم ها با دیدن شان وحشت زده می شوند یا فرار می کنند، می میرند.

شما باید بدانید قربانیان اسیدپاشی برای جراحی های زیبایی که البته هرگز زیبایی آنها را باز نمی گرداند، باید از جیب خودشان هزینه بپردازند چون بیمه ها این نوع هزینه ها را پوشش نمی دهد و به همین علت است که تقریبا همه این قربانیان به زیر خط فقر تبعید شده اند و با توجه به معلولیت ناشی از اسیدپاشی حتی نمی توانند شغلی سطح پایین در جامعه داشته باشند و علاوه بر این هیچ سازمان مردم نهادی برای حمایت از گروه قربانیان وجود ندارد.

شما باید بدانید هر بار خبری درباره اسیدپاشی منتشر می کنیم خیلی از هم میهنان مان در پیغام هایی که برای مان می فرستند التماس می کنند برای یکبار هم که شده یکی از مجرمان اسیدپاشی در ملاء عام قصاص شود تا درس عبرتی برای دیگران باشد و آنها که می خواهند حرف دل شان را با چند لیتر اسید بزنند، بدانند سرنوشتی مشابه قربانی شان خواهند داشت.

چند روزی است خبرگزاری ها یاد شیرین ۲۰ ساله افتاده اند که کمتر از دو سال پیش عاشق قدیمی اش در آستانه سال نو به صورتش اسیدپاشیده است. صورت شیرین حالا شبیه صورت بقیه قربانیان اسیدپاشی ترسناک است با تکه های گوشت بی شکلی که روی هم تلنبار شده و معلوم نیست هر کدام پیش از حل شدن چه عضوی بوده است اما شیرین با آن دیگران، فرق مهمی دارد: او به شدت خواستار قصاص عامل اسیدپاشی است و گفته تا زمانی که به نتیجه نرسد آرام نمی نشیند چون سرانجام باید یکی از عاملان اسیدپاشی جلوی چشم همه مردم قصاص شود تا دیگرانی که خیال این جرم را در سر می پرورانند بفهمند زنده زنده حل شدن با اسید تاوان جرم شان خواهد بود.

حالا حتماً شیرین هر بار خودش را توی آیینه می بیند به روزی فکر می کند که قاتلش را ، کسی را که باعث شده او هر روز بارها و بارها بمیرد، قصاص خواهد کرد و دیگر برایش حرف ما و آن دیگرانی را که می گویند « شاید گاهی باید ببخشی تا آرام شوی »، نمی شنود چون ایمان دارد اگر از مجازات اسیدپاش بگذرد، دینی بر گردنش خواهد بود؛ این دین، حق همه آن کسانی است که در سال های آینده قربانی اسیدپاشی خواهند شد چون با گذشت شیرین، اسیدپاش ها خاطر جمع شده اند که قصاص نمی شوند و بنابر این می توانند از بی خیالی و سهل انگاری قانون سوء استفاده کنند و از مردم بی دفاع، با اسید انتقام بگیرند. شما اگر جای شیرین بودید چه تصمیمی می گرفتید؟

پانوشت: مخاطبان گرامی جام جم آنلاین از شما می خواهد دیدگاه ارزشمندتان را درباره شیوه های بازدارنده جرم اسیدپاشی برای ما در قالب پیام در انتهای این یادداشت، بنویسید.

مریم یوشی زاده



همچنین مشاهده کنید