چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
وظایف واقعی به روایت کانت
کانت در بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق، مثالهایی به دست میدهد از وظایف واقعی که دو نمونه از آن عبارتند از:
مردی به سبب یک رشته نامرادیها کارش به نومیدی کشیده و از زندگی به تنگ آمده است، ولی هنوز بر عقلش چندان فرمانروا هست که از خود بپرسد که آیا اگر خود را بکشد برخلاف وظیفهای که در برابر خود دارد عمل نکرده است؟ آنگاه جستوجو میکند که آیا آیین رفتار او میتواند قانونی عام در طبیعت باشد یا نه. آیین رفتار او این است: من از خویشتندوستی به این اصل میرسم که اگر زندگی درازتر، بیشتر مایه رنج شود تا خوشی، باید آن را کوتاه کنم. سپس این پرسش پیش میآید که آیا این اصل که بر خویشتندوستی استوار است، میتواند قانونی عام در طبیعت باشد یا نه. ولی بیدرنگ آشکار میشود که نظام طبیعی اگر یکی از قوانینش آن باشد که به وسیله همان احساسی که بنا بر ماهیت خاص خود باید انگیزه بهبود زندگی شود (برعکس) زندگی را تباه کند، با خود در تناقض میافتد و از اینرو، نمیتواند به عنوان یک نظام طبیعی وجود داشته باشد؛ پس ممکن نیست که آن آیین کردار نیز به عنوان قانونی طبیعی وجود داشته باشد و در نتیجه با برترین اصل حاکم بر وظایف تضاد کامل دارد.
دیگری میبیند که از سرناچاری باید وام بگیرد. میداند که نمیتواند وام را بازپردازد ولی همچنین آگاه است که اگر قول محکمی ندهد که در موعد معینی وام را خواهد پرداخت، کسی به او چیزی نخواهد داد. میخواهد چنین قولی را بدهد ولی هنوز آن اندازه وجدان دارد که از خود بپرسد: آیا خلاف قانون و مغایر با وظیفه نیست که شخص، خود را به این شیوه از دشواری برهاند؟ اگر چنین انگاریم که او تصمیم بگیرد چنین قولی بدهد آنگاه آیین کردارش این خواهد بود: هرگاه من خود را نیازمند پول بیابم، پول وام میگیرم و قول میدهم که آن را پس بدهم اگرچه میدانم که هرگز نمیتوانم چنین کنم. اصل خویشتندوستی یا سودجویی شاید برای سعادت آینده من مناسب باشد ولی اکنون پرسش این است که آیا درست (نیز) هست؟ از اینرو خویشتندوستی را به قانونی عام مبدل میکنم و پرسش را به این صورت در میآورم: اگر آیین کردار من قانونی عام باشد وضع چگونه خواهد شد؟ آنگاه بیدرنگ بر من آشکار خواهد گشت که (خویشتندوستی) هرگز نمیتواند قانون عام طبیعت باشد، بلکه ناگزیر با خود در تناقض خواهد بود. زیرا اگر چنین انگاریم که هرگاه کسی خود را گرفتار مشکلی دید، بتواند هرچه را دلش خواست قول بدهد، با این قصد که هرگز به قول خود عمل نکند، نفس (کار) قول دادن، ناممکن خواهد شد زیرا دیگر هیچکس حاضر به شنیدن قولی نخواهد بود، بلکه چنین گفتهای را به نام آنکه ادعایی
میان تهی است به ریشخند خواهد گرفت.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست