دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
رنجِ بر حق بودن

بیائید در تونل زمان حركت كنیم و به گذشته ها برگردیم. به گذشته های دور، به آن صحرا كه شاهد والاترین صحنه های عشق بود، به صحرائی كه نینوا نام داشت (نی + نوا) كلمه ای مركب است. یعنی نوای نی، نی از فراق می گوید. از بی كسی، از جدائیها، از دوری معشوق شكایت می كند. ولی اكنون كاروان عشق در آن لنگر انداخته است.آسمان با ماه و ستارگانش در سكوت مهتاب عاشقان را نظاره می كند و می داند كه این آخرین شبی است كه بر سرزمین نینوا نورافشانی خواهد كرد. از فردا دیگر صدای نوای نی را به گوش جان نخواهد شنید چرا كه نینوا منتظر معشوق خویش بود و اكنون معشوقش را یافته است. او منتظر حسین بود از فردا خورشید نظاره گر سرزمینی دیگر خواهد بود.
سرزمین بلای بزرگ، بلای بزرگی كه بر عاشقان فرود خواهد آمد صدای زمزمه قرآن از همه سو به گوش می رسد. چیزی نمانده كه سپیدی روز از سیاهی شب به در آید، فردا روزی دیگر است، روزی است كه خداوند دگر بار به فرشتگانش خواهد گفت «دیدید كه گفتم من می دانم چیزی را كه شما نمی دانید.» فردا روزی است كه خون حسین در رگ تمامی انسانیت دمیده خواهد شد .
فردا روزی است كه حسین در پیكر انسانهای شریف در كالبد «هابیلان تمامی قرنها» بلند و بلندتر خواهد ایستاد تا در پنهان ترین زوایای خاك نیز قامت انسان را بتوانند دید. فردا تمامی ارزشهای والای انسانیت در پیكر حسین می شكنند و در قطره قطره خون حسین می چكند تا عصمت سرخ انسان را بر افرازند و قابیلان را در پناهگاه بال كلاغان رسوا كنند. فردا روزی است كه روح حسین در تك تك سلولهای انسانهای شریف تا ابدیت ندای «هیهات منا الذله» را فریاد خواهد كرد تا سفره های فریب را بشناسند و چگونه زیستن را بیاموزند.
جامعه زمان حسین تنها یك نسل از صدر انقلاب بزرگ فكری و اجتماعی و سیاسی و روحی اسلام فاصله دارد و این رژیم یك نسل از عصر جاهلیت و شرك فاصله داشتند. پرورش یافتگان مكتب رسول ا... سه گروه شدند. گروهی نتوانستند این انحراف را تحمل كنند، فریاد كشیدند و كشته شدند. ابوذر- عمار- عبدالله مسعود- میثم- حجر بن عدی.
گروه دوم گروهی هستند كه در اوضاع سختی كه پیش آمده و حق پرستی نیاز به جانبازی دارد و مسلمان راستین ماندن شكنجه و زندان دارد نه فتح وفیروزی، توجیه تازه ای به ذهنشان رسیده و آن هم این است كه بهشت را به جای جبهه جهاد در گوشه های خلوت انزوا و عبادت و ریاضت بجویند و به چنگ آورند مانند عبدالله عمر. سومین دسته افتخاراتی را كه در جهاد و هجرت و در كنار پیغمبر بزرگوار به چنگ آورده بودند در كاخ سبز معاویه به فروش رساندند.
اكنون زمان حسین است سال ۶۰ هجری است نسل دوم انقلاب اسلام آمده و سالی است كه توده مردم جوامع اسلامی از نسل دومند. نسلی كه عصر پر شكوه پیروزی ها و ایمان ها وعشق ها را باید از زبان اصحاب می شنیدند.
زمان یكپارچه در اختیار امویان غاصب قرار گرفته، ارزشها توسط آنان تعیین می گردد، پیوسته مغزها شست وشو می شوند و بوسیله آنچه به نام دین می سازند پر می شود، ایمانها یا دگرگون می شود و یا خریداری و یا فلج می گردد و اگر هیچ كدام نشد شمشیر چاره كار است. نهضت پیامبر(ص) پایمال شده، كتاب محمد(ص) بر سر نیزه های بنی امیه روز به روز بیشتر خودنمایی می كند.
تمامی فرهنگ و اندیشه و عقایدی كه با جهاد و تلاش در دلها و ذهن ها نشانده شده اند وسیله توجیه حكومت اموی شده «همه مساجد پایگاه شرك و وسیله استحمار خلق شده، همه شمشیرها در اختیار جلادان است، پولهای زكات و غنیمت به خزانه كاخ سبز سرازیر می شود. همه قاریان قرآن- علما-متكلمان- مفسرین و قضات یا كشته شده اند یا صدایشان در حلقومشان خفه گردیده و یا خاموش شده و مشغول ریاضت اند و پایگاه محمد است كه زبان رسمی ندارد محراب و منبر ندارد، همه رنجهایی كه مهاجرین و اصحاب كشیدند بر باد رفت و گنج بادآورده ای شد برای معاویه و مردان بزرگ انقلابی چون ابوذر در صحرای دور ربذه در تبعید جان سپردند و انقلابیان نسل دوم هم در چمنزارهای مرج العذرا كشته شدند.
حسین(ع) بار سنگین مسئولیت را بر دوش خود احساس می كند، از قدرت جدش و پدر و برادرش و از ثمره آن همه جهاد و جانبازی جز افتخار و مسئولیت و رنج چیزی به او نرسیده است و بی سلاح در برابریك امپراتوری وحشی كه جامه تقدس و تقوی و توحید بر تن كرده وخودكامانه و غاصبانه بر اریكه قدرت و سلطنت تكیه زده حسین تنهاست.
باید حركت می كرد باید می گفت كه من ننگ دارم كه یزید خلافت را به دست بگیرد.....باید حركت خود را علنی می كرد و نشان می داد كه برای چه منظوری حركت می كند. از مدینه به مكه می رود حج را ناتمام گذارده و می گوید من برای زنده كردن دین و جهل زدایی و برای امر به معروف و نهی از منكر قیام می كنم... باید همه چیز را در طبق اخلاص بگذارد، خودش خانواده اش... باید كاری حسینی كند.
بالاخره شب به پایان آمد، ستارگان با حسین و یارانش بدرود گفتند و صبح دمید. خورشید روز كربلا بوی خون می داد.... سخت و سوزان می تابید، امروز از شرم سرخ تر می نماید....... خانواده اش، یارانش یكی پس از دیگری می آیند و اجازه می گیرند و می روند، تا زیبا ترین صحنه ها را ترسیم كنند. همه به خاك و خون می غلطند و این حسین است كه باید شاهد شهادت تمامی یارانش باشد.
حسین آن روز بارها و بارها شهید شد، شهید معنوی بعد ازشهادت یارانش، شهید تنهای حق در برهوت كور و كر زمان و بار آخر جسماً شهید شد.
عصر عاشورا است دیگر وقت آن رسیده كه خود به میدان برود، همه در خاك و خون غلتیده اند، تمامی عزیزانش و یارانش به ملكوت اعلی پیوسته اند. صورتش بر افروخته تر می شود... با زینبش وداع می كند او را دلداری می دهد و رسالت خویش را با تمامی سنگینی اش بر شانه های او می سپارد و می رود به میدان عشق و فریاد هل من ناصر ینصرنی سر می دهد. این پرسشی است با جوابی معلوم، حسین(ع) خود می دانست كه یاری كننده ای نیست ولی می خواست تا این پیام را در گوش جهل زمان فریاد كند تا همگان همیشه تاریخ بدانند...
هر كس جلو آمد لحظه ای مهلتش نداد و شیاطین مسخ شده را به خاك و خون افكند. عمر سعد فریاد كشید «مادرتان به عزایتان بنشیند به جنگ كه رفته اید هذا بن قتال العرب این پسر كشنده عرب است.پسر علی بن ابی طالب است به خدا روح پدرش در كالبد اوست.»
قبل از شروع جنگ دو سه بار خطابه انشاء كرد. سه بار صحبت كرد و وحشت بر وجود عمر سعد افكند و او واهمه كرد كه لشكریان تحت تأثیرش قرار بگیرند و دستور هلهله داد تا صدای حسین را كسی نشنود.
حسین(ع) نزدیك حرم خیامش می جنگید تا معتــرض خیام او نشوند و هربار در اثنـای جنگ بازمی گشت و ندای «لاحول ولاقوه الابالله» را سر می داد. زمان به كندی می گذرد، دشمن یك یك به خاك می افتد تیرها به بدن مباركش اصابت می كند مشتی خون به آسمان می پاشد و این تحفه ای است برای معشوق ازلی. دیگر رمقی برایش باقی نمانده است از اسب به زیر می افتد و در گودال قتلگاه آرام می گیرد و چشمانش را به آسمان می دوزد، گویی هر لحظه كه می گذرد به معشوق نزدیك تر می شود، لبخند بر لبانش نقش می بندد، خورشید هنوز نظاره گر آن روز بود و چیزی نمانده بود تا در افق كه آن روز خونین تر می نمود، غروب كند و با خود می اندیشید كه آیا می توان عدالت را در مكتب قابیلیان تاریخ برای همیشه ذبح كرد؟
عرش خداوند لرزید از این همه شقاوت و از این همه عشق و ایثار. آن روز انسانیت در قامت ۷۲ تن خودنمایی كرد. حسین آن روز سر را در راه معشوق هدیه كرد و زیباترین صحنه عشقبازی را در حیات ترسیم كرد و خون در رگ مكتب شهادت برای همیشه تاریخ دواند.
«نهضت حسینی نوعی و انسانی است نه شخصی، به خاطر توحید، عدالت، مساوات، اجتماع، او كه نهضت می كند دیگر خودش به عنوان یك فرد نیست، اوست و همه انسانهای دیگر. صدی نود ونه ملت مسلمان در آن روز درك نمی كردند یزید كیست، خلافت یزید یعنی چه. بعد تكان خوردند كه چرا حسین ابن علی كشته شد؟» (حماسه حسینی، استاد مطهری، صفحه ۷۱)
سهیلا عباس زادگان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست