سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
حکایت رویا, واقعیت و زندگی
«Inception» تلقین جدیدترین فیلم کریستوفر نولان دارای داستانی بسیار جذاب است که برمحور مساله رویا و نفوذ به رویای دیگران استوار است. این فیلم تاکنون توجه بسیاری از علاقهمندان سینما را به خود جلب کرده است. مطلبی که هماکنون میخوانید نه به قصد تحلیل فیلم، بلکه با تامل بر برخی مسائل فلسفهای که با دیدن فیلم احتمالا به ذهن بیننده خطور میکند، نگارش یافته است.
● مرز میان واقعیت و رویا چیست؟
فرض کنید در اداره محل کارتان هستید که ناگاه زنگ تلفن همراه شما به صدا در میآید. پاسخ میدهید. فردی که با شما تماس گرفته یکی از کارمندان بانکی است که در آن حساب پسانداز دارید. او به شما میگوید در یک قرعهکشی استثنایی حسابهای قرضالحسنه، برنده ۵۰۰ میلیون تومان شدهاید. بدون تردید بسیار خوشحال میشوید. کارمندان همکارتان را از این موضوع باخبر میکنید. آنها نیز ابراز خوشحالی میکنند و به شما تبریک میگویند. ناگهان خواهرتان را که از قضا با شما همکارست میبینید. اشک در چشمانش حلقه زده است و با شادی به شما میگوید که «حالا میتوانی هزینه عمل جراحی پسرت را بدهی و با مابقی پول، بدهیات به صاحبخانه را بپردازی.»
ناگهان به فکر فرو میروی و احساس شادی شدیدت که پس از شنیدن خبر برنده شدنت در قرعهکشی در تو ایجاد شد، کمرنگ میشود. به حرف خواهرت فکر میکنی و با خود میگویی: آیا کل این پول فقط به همین دو کار میرسد. یعنی اگر هزینه عمل جراحی پسرم را بدهم مابقی پول فقط به اندازه بدهیام به صاحبخانه است؟ مگر هزینه جراحی چقدر است؟ مگر پسرم چه بیماریای دارد؟ اصلا مگر من پسر دارم؟ من بچه ندارم. راستی خواهرم، خواهرم که همکار من نیست.اصلا من کارمند نیستم. اما اینها چه اهمیت دارند. مهم این است که من ۵۰۰ میلیون تومان برنده شدهام. ولی هیچ بانکی قرعهکشی با جایزه ۵۰۰ میلیونی ندارد. یک چیز دیگر، من اصلا حساب قرضالحسنه ندارم.
در اینجاست که شما به آنچه دیدید و شنیدید شک میکنید، چرا که اطلاعات و تجربیات کنونی حاصل شده با اطلاعات قبلی شما از اوضاع زندگی خودتان، همخوانی ندارد. اگر این عدم مطابقت صرفا مربوط به یک منشأ آگاهی باشد، شما صرفا در مورد همان منشأ شک میکنید. مثلا در مورد صداقت فردی که به شما اطلاعات غلط میدهد، تردید میکنید و نهایتا او را انسان دروغگویی خواهید دانست. اما اگر وضعیت همچون مثال بالا باشد، شاید اولین چیزی که به ذهن شما خطور کند این باشد که دارم خواب میبینم.
آگاهی از رویا هنگامی که انسان هنوز از خواب بیدار نشده، براحتی حاصل نمیشود.به راستی، مادامی که ما از خواب بیدار نشدیم، چه چیز میتواند باعث شود ما از اینکه آنچه میبینیم رویا ست و نه واقعیت، آگاه شویم. شاید قانعکنندهترین پاسخ این باشد: نظم.اگر دریافتهای ما با نظمی که ما بدان خو گرفتهایم سازگار باشد، آن دریافتها را واقعی خواهیم پنداشت، ولی اگر هنگامی که با برادرم سخن میگویم، به ناگاه ببینم او تبدیل به یکی از دوستانم که سالهاست او را ندیدهام، شد یا اینکه وقتی در حال رانندگی هستم، ببینم دهها متر از سطح زمین فاصله گرفتهام و... در واقعیت داشتن آنچه میبینم، تردید میکنم.
اگر معیار ما برای تمایز واقعیت از رویا همین چیز(یعنی نظم) باشد(به نظر میرسد معیار بهتری موجود نیست) با یک مساله مواجه خواهیم شد: فرض کنید فرد خوشخوابی بیش از آنکه بیدار باشد، بخوابد و در خواب نیز مرتب رویا ببیند. فرض کنید او همواره و سالیان سال در رویا ببیند که کبوترها قدرت پرواز ندارند و صرفا میتوانند راه بروند و اینکه همیشه در رویا انسانها را دارای ۳ دست ببیند.حال تکلیف این فرد برای تمایز گذاشتن میان واقعیت و رویا چیست؟ در اینجا اگر نظمی که انسان بدان خو گرفته را ملاک قرار دهیم باید بپذیریم انسانهای واقعی برای این فرد انسانهای دارای ۳ دست هستند و کبوترهایی که قدرت پرواز دارند، کبوترهای خیالی و رویاییاند.
اما به نظر میرسد تفاوت دیگری نیز بین رویا و واقعیت وجود دارد و آن اینکه رویا فقط متعلق به خود انسان است و فیالمثل هنگامی که من رویا میبینم، پس از بیدار شدن فقط من هستم که آن صحنهها و تصاویر را دیدهام، ولی واقعیت متعلق به همگان است و همه انسانها قدرت تجربه دنیای واحد واقعی را دارند.
پس رویا از واقعیت دو چیز کم دارد: نظم و مشارکت دیگران(یا به قول فیلسوفان، مشارکت بین الاذهانی). با توجه به مثالی که زدیم(مثالِ فرد خوشخواب) اولی (یعنی نظم) برای رویا قابل حصول است. میماند شرط دوم (یعنی مشارکت دیگران). اگر دیگران وارد رویای من شوند و آنچه در رویا میبینم را آنها هم ببینند و در ضمن رویای من دارای نظمی باشد که بدان خو پیدا کردهام، تمایز آن رویا از واقعیت برایم ناممکن خواهد شد.اینکه چنین وضعیتی واقعا امکانپذیر است یا خیر مسالهای است که فعلا قصد پاسخ بدان را نداریم، ولی اساس و بنیان داستان فیلم inception بر امکانپذیر بودن این وضعیت استوار است. این فیلم پس از به تصویر کشیدن این وضعیت، تمایز میان رویا و واقعیت را تقریبا ناممکن میکند. شخصیتهای فیلم برای تمایز گذاشتن میان رویا و واقعیت، هر یک معیاری کاملا شخصی را برای خود برگزیدند تا در هر وضعیتی بتوانند به واسطه آن بدانند که رویا میبینند یا واقعیت، ولی با توجه به اینکه فیلم وضعیتی را به تصویر میکشد که افراد در رویا میتوانند در ذهن فرد دیگر تغییراتی ایجاد کنند، این ملاک نیز عملا ممکن است برای تشخیص واقعیت از رویا به کار نیاید (همچنان که در مورد مال (همسر کاب) در فیلم inception به کار نیامد).
● ایده
اولین دیالوگ کاب (نقش اول فیلمinception ) این جمله است: «خطرناکترین ویروس چیست؟... ایده...» ایده(Idea) در زبان انگلیسی معانی بسیاری دارد: تصور، تصویر، صورت ذهنی و خیالی، فکر، طرح، نقشه، برنامه، هدف، عقیده، نظر، گمان، حدس و... به عنوان معادل فارسی برای کلمه idea به کار میرود. این کلمه دارای پیشینه فکری و فلسفی عمیقی در میان اندیشمندان غربی است. در بین فیلسوفان نخست یونان باستان، مناقشه جدیای درباره اینکه عنصر اصلی و ثابت در جهان چیست، وجود داشت. افلاطون، متفکر بزرگ یونان باستان گفت در جهان مادی همه چیز در تغییر است و هیچ چیز ثابتی وجود ندارد و موجودات ثابت، ایدهها هستند که در عالم مُثُل قرار دارند. از نگاه افلاطون، موجودات حقیقی همان ایدهها هستند و موجودات این جهان مادی در واقع سایهای از ایدهها محسوب میشوند.
ارسطو، جهان مُثُل افلاطون را منکر شد و ایدهها را درون ذهن انسان دانست. ایدهها به باور او، تصاویری بودند از موجودات همین جهان که در ذهن انسان نقش میبندند.بر این اساس، ایده در واقع همان تصویر ذهنی است، تصویری که منشأ آن موجودات واقعی این جهانی است و ذهن همچون یک دوربین عکاسی از آنها تصاویری را در خود ایجاد میکند.ذهن میتواند این تصاویر را با یکدیگر ترکیب کند و از ترکیب آنها اموری را بسازد که در جهان واقعی موجود نیستند. مثلا میتواند موجودی را تصور کند که اندامش شبیه اندام شیر و سرش همچون سر انسان است؛ هرچند این موجود در دنیای واقعی وجود ندارد، ولی اجزای آن را ذهن از جهان واقعی تصویر برداری کرده است.
به وضعیتی که قبلا از آن سخن گفتیم و فیلم inception براساس آن ساخته شده، بازگردیم. افراد قادر بودند داخل رویای یکدیگر شوند و حتی درون آن تغییر ایجاد کنند. در یکی از صحنههای فیلم، آریادنی وارد رویای کاب میشود و تصور مکانی را که واقعیت دارد درون ذهن کاب ایجاد میکند. کاب در این صحنه به آریادنی میگوید، هیچگاه در رویاپردازی از مکانهای واقعی استفاده نکن، بلکه صرفا از جزئیات یک مکان واقعی استفاده کن و مکانهای غیرواقعی را بساز، چون در غیراینصورت، تمایز واقعیت و خیال برایت ناممکن میشود.
● ایده رویا بودن این جهان
مال، همسر کاب پس از اینکه با وی از رویایی طولانی و مشترک بیدار میشود، واقعیت این جهان را منکر میشود و باور دارد این جهان نیز یک رویاست و همچنان که در رویاهای عادی نیز فقط در صورت مرگ فرد در رویا او از خواب بیدار میشد، به نظر او باید او و شوهرش در این جهان خودکشی کنند تا از رویای این جهان رها و در جهان واقعیتر بیدار شوند.کاب شدیدا با این ایده مخالفت میکند و سعی دارد همسرش را منصرف کند، اما نهایتا موفق نمیشود و همسرش خودکشی میکند. کاب خود را در مرگ مال مقصر میداند چرا که اظهار میکند خودش(یعنی کاب) بوده که ایده واقعی نبودن جهان را در یک رویا و با نفوذ به ذهن مال، در ذهن او ایجاد کرده است.
▪ نکته: ایده از جنس رویا بودن این جهان، ایدهای بدیع نیست بلکه در اندیشههای فلسفی و دینی دارای سابقهای طولانی است و گاهی برای تبیین وجود جهانی عظیمتر در پس این جهان ارائه شده استفیلم در اینجا زیرکانه و بدون صراحت، یک ایده دینی و فلسفی را از زبان شخصیتهای فیلم روایت میکند: ایده وجود جهانی دیگر ورای این جهان که در زبان ادیان به مثابه جهان اخروی شناخته میشود و در مرتبهای والاتر از این جهان و وسیعتر از این جهان است، به نحوی که این جهان در مقابل عالم آخرت همچون رویایی بیش نیست. در حدیثی آمده که«انسانها خوابند. هنگامی که مردند، بیدار میشوند.»۱ ابنعربی که او را پدر عرفان اسلامی میدانند نیز این جهان را یک رویا و از جنس خیال میداند.به نظر او موجودات این جهان، نمادهایی نیازمند تعبیر هستند(همچون چیزهایی که ما در خواب میبینیم و آنها را نماد میدانیم و تعبیر خواب در واقع پیدا کردن معانی این نمادهاست). اسقف بارکلی، فیلسوف شهیر مسیحی نیز واقعیت مادی این جهان را منکر شد۲ و اظهار داشت آنچه وجود دارد عبارت است از اولا ادراکات ما (یعنی تصورات و ایدههایی که در ذهن داریم) و ثانیا ادراککننده(که ذهن ماست). بنابراین نه اجسام مادی و نه بدن ما وجود خارجی ندارند. اینها همگی تصورات و ایدههایی درون ذهن ما هستند.بارکلی در پاسخ به این سوال که اگر چنین است که اشیای مادی صرفا تصورات ذهنی ماست، پس چرا ما همگی اشیای یکسانی را میبینیم؟ اظهار کرد که خداوند درون ذهن ما این تصاویر و ایدهها را به شکل یکسان نهاده(یا به بیانی الهام کرده) است. در واقع جهان، ادراکی است که ما از سوی خداوند به شکل یکسان دریافت میکنیم و خداوند خود نیز همچون یک ادراک کننده است، البته ادراککنندهای با قدرت مطلق و توانایی ادراک را او به ما عطا کرده است. بارکلی بر این اساس قصد داشت از آموزههای دینی چون وجود خدا، وجود روح و جهان آخرت دفاع کند.
بنابراین، براساس ادیان آخرتباور و همچنین اندیشههای فلسفی افلاطونی، این جهان در مقابل جهان آخرت (به تعبیر ادیان) و جهان مثل(به تعبیر فلسفی) چندان واقعیت ندارد و جهان واقعی همان جهان آخرت در ادیان یا جهان عقول یا مثل در فلسفه است.
ما میتوانیم دو موضعگیری را در بین شخصیتهای فیلم inception نسبت به این ایده دینی و فلسفی ببینیم. یکی موضع مال(همسر کاب) و دیگری موضع کاب. موضع مال، موضعی آخرتباور(و آن هم از نوع دنیا گزیر آن) است. او آنقدر به جهانی دیگر در پس این جهان و رویایی بودنها باور دارد که زندگی در این جهان برایش میسر نیست. او این جهان و زندگی درون آن را طرد میکند. در مقابل او، کاب قرار دارد که به زندگی درون این جهان میاندیشد و به آن آری میگوید.(در آخرین صحنه فیلم، آری گویی کاب به زندگی و اغماض او برمسائل متافیزیکیای چون واقعیت و خیال مشهود است.) او این جهان را واقعی میپندارد و میپذیرد و ایدهای که همسرش از آن پیروی میکند را ساختگی میداند و معتقد است خود او این ایده را در ذهن همسرش ساخته است. موضع کاب در واقع یک دیدگاه نیچهای در قبال ایدههای دینی و متافیزیکی است. نیچه قائل بود که چنین ایدههایی ساخته خود انسان هستند؛ یعنی انسانها خود چنین ایدههایی را میسازند.
موضع نهایی فیلم در قبال این مساله چیست؟ آیا این جهان تنها جهان واقعی است یا اینکه ما در این جهان نیز در حال رویا دیدن هستیم و پایان این رویا، مرگ ما در این جهان و ورود ما به جهانی دیگر است؟ به نظر میرسد فیلم در پایان پاسخی لاادریگرایانه به این مساله میدهد و احتمال رویا بودن این جهان و وجود جهان اخروی را تصدیق میکند؛ یعنی در صحنه آخر که فرفرهای که دیکاپریو میچرخاند (فرفرهای که ایستادن آن نشانه این است که فرفره در جهانِ واقعی است و نه رویایی) همچنان به چرخش ادامه میدهد، هرچند به محض اینکه بیننده احساس میکند فرفره میخواهد از چرخیدن بازایستد، فیلم به پایان میرسد.
● نفوذ به ذهن دیگران
از جمله نکات قابل تامل دیگر در فیلم، نفوذ به ذهن دیگران است.پیش از هر چیز باید به خاطر داشت که پذیرش امکان این ایده(نفوذ به ذهن دیگران، چه در خواب و چه در بیداری) از حیث فلسفی مستلزم پذیرش غیرمادی بودن ذهن است.توضیح اینکه در قبال چنین مسالهای که ذهن چیست و اینکه ذهن آیا از جنس مادی است(که در این صورت ذهن همان مغز است) یا اینکه ذهن دارای حقیقتی غیرمادی است که جنس آن، نه ماده بلکه روح است بین متفکران اختلاف وجود دارد. پذیرش نفوذ به ذهن دیگران و الهام به آنها(یعنی انتقال مطلبی به دیگران به شیوهای غیر از شیوه تجربی و حسی) مستلزم این است که بپذیریم ذهن چیزی غیر از مغز مادیماست (چرا که مسلما ماده مغز ما به درون ماده مغز دیگران نفوذ نمیکند).
اما در اینجا یک نکته وجود دارد و آن اینکه هر چند با پذیرش دیدگاه دینی درباره چیستی ذهن، نفوذ به ذهن دیگران از حیث نظری امکانپذیر میشود، ولی ادیان ابراهیمی عمدتا نظر مثبتی نسبت به این مطلب(اگر آن را امکانپذیر بدانند) ندارند و الهام به انسان صرفا از سوی مراتب عالیتر هستی (مثلا از سوی خداوند به انبیا که وحی نامیده میشود) مطلوب است و نه از سوی انسانها به یکدیگر.
پانوشتها:
۱ـ البته ایده رویا بودن جهان در نگرش اسلامی به معنای واهی بودن آن نیست، بلکه در سنجش و مقایسه این جهان در مقابل عالم آخرت و مشاهده حقایق عظیمتر در مقایسه با آنچه انسان در این عالم دیده است، مطرح میشود.
بنابر این در اندیشه اسلامی زندگی این جهان مذموم نیست، بلکه از این حیث که محلی برای آزمون الهی است، اصالت دارد.
۲ـ مساله رویا بودن این جهان به عنوان یک احتمال، در شک دکارت (فیلسوف فرانسوی که در قرن ۱۷ میزیست) نیز مطرح شد، ولی دکارت نگاه مثبتی به این فرضیه نداشت و آن را رد کرد، چرا که باور داشت اگر این جهان یک رویا باشد و واقعیت نداشته باشد ما انسانها فریب بزرگی خوردهایم و این مطلب با عدل خداوند سازگار نیست. توضیح اینکه کم و بیش با شک دکارتی آشنا هستیم. دکارت برای رسیدن به معرفت یقینی در هر معرفتی که صددرصد یقینی نیست، شک کرد. او واقعیت عالم خارج و حتی صحت احکام منطقی و ریاضی را نیز مورد تردید قرار داد و یقینی ندانست، چرا که گفت شاید دیو پلیدی، با احاطه وجودیای که بر ما دارد، ما را فریب داده و ما پنداشتهایم که مثلا همیشه حاصلضرب دو بر دو، چهار میشود.دکارت نهایتا به دو علم یقینی دست مییابد (و به وسیله این دو علم یقینی، شک خود را ابطال میکند): یک وجود خودش (من فکر میکنم، پس هستم) و دو، وجود خدا، چرا که خدا یعنی کاملترین موجود و کاملترین موجود حتما وجود دارد وگرنه او کاملترین موجود نبود (یعنی در مفهوم کاملترین موجود، تناقض درونی رخ میداد) و از آنجا که خداوند کاملترین موجود است، کاملترین صفات اخلاقی نیز دارد، پس خداوند عادل نیز است و اگر ما یک عمر کامل فکر کنیم جهان واقعیت دارد، ولی جهان واقعیت نداشته باشد، فریب بزرگی خوردهایم که با عدالت خداوند سازگار نیست، پس خداوند ضامن این است که ما دچار چنین فریبهای بزرگی نشویم.
حسین شقاقی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
ایران بابک زنجانی مجلس شورای اسلامی مجلس دولت سیزدهم قوه قضائیه خلیج فارس دولت لایحه بودجه 1403 شورای نگهبان حجاب مجلس یازدهم
تهران قوه قضاییه هواشناسی سیل آموزش و پرورش شهرداری تهران فضای مجازی پلیس سازمان هواشناسی شورای شهر تهران قتل شورای شهر
خودرو سایپا بانک مرکزی قیمت دلار قیمت خودرو قیمت طلا ایران خودرو دلار بازار خودرو چین مالیات تورم
تلویزیون سریال رسانه سینمای ایران سینما دفاع مقدس موسیقی تئاتر فیلم زنان رسانه ملی کتاب
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه روسیه عربستان نتانیاهو ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان تراکتور باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال لیگ برتر تیم ملی فوتسال ایران فوتسال بازی وحید شمسایی
هوش مصنوعی اینستاگرام ناسا اپل تسلا تبلیغات فناوری پهپاد همراه اول آیفون گوگل
داروخانه مسمومیت دیابت خواب کاهش وزن طول عمر سلامت روان بارداری هندوانه