پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

نکوهش غیبت از دید شرع


نکوهش غیبت از دید شرع

بدانید که غیبت شما از برادر مؤمنتان که از شیعیان اهل بیت است,از خوردن گوشت مرده حرام تر است

یکی از صریح ترین آیات در نکوهش غیبت که آن را گناهی کبیره دانسته، این آیه از سوره حجرات است:

یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لاتجسسوا و لایغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه.

« ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری گمان ها {در حق یکدیگر} بپرهیزید که برخی از گمان ها گناه است و {درباره یکدیگر} تجسس نکنید و برخی از شما از دیگری غیبت نکند. آیا هیچ یک ازشما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ البته از آن کراهت دارید و… »

گوشت های بندگان حق خوری غیبت ایشان کنی کیفر بری

یکی از راه های شناخت بزرگ بودن گناه، مقایسه آن با دیگر گناهان بزرگ (معاصی کبیره) است. در این آیه، غیبت، با خوردن مردار مقایسه شده که از گناهان بزرگ به شمار می رود. اگر مردار، گوشت گوسفند باشد، حرام است؛ چه رسد به این که گوشت انسان باشد و از آن مهم تر این که انسان با مرده، رابطه برادری هم داشته باشد. از این مقایسه می توان دریافت که غیبت تا چه اندازه زشت و ناپسند است!

پیشوای یازدهم، حضرت عسکری (ع) در این باره می فرماید:

بدانید که غیبت شما از برادر مؤمنتان که از شیعیان اهل بیت است، از خوردن گوشت مرده حرام تر است.

از رسول خدا (ص) چنین روایت شده است:

به درستی که غیبت کردن از زنا بدتر است.

روشن است که زنا از گناهان بزرگ شمرده می شود؛ پس غیبت هم که از آن بدتر است، گناه بزرگ (معصیت کبیره) خواهد بود.

راه دیگر برای شناخت بزرگ بودن گناه، بیم و وعید الاهی به عذاب دردناک است. آن جا که خداوند، جزای رفتار زشتی را عذاب دردناک معرفی کند، آن رفتار از گناهان بزرگ خواهد بود.

خداوند متعالی در قرآن کریم می فرماید:

همانا برای کسانی که دوست دارند زشتی در بین کسانی که ایمان آورده اند شایع شود، عذاب دردناکی است.

که مفسران، عبارت «ان تشیع الفاحشه» در آیه کریمه را به غیبت تفسیر کرده اند.

حضرت رضا (ع) از پدر بزرگوارش موسی بن جعفر (ع) نقل می کند که امام صادق (ع) فرمود:

خداوند خانه ای را که در آن گوشت وجود دارد، دشمن می دارد. به امام عرض کردند که ما گوشت را دوست داریم و خانه هایمان از آن خالی نیست. حضرت فرمود: خانه گوشت، خانه ای است که در آن گوشت مردم با غیبت، خورده می شود.

در روایتی دیگر از حضرت آمده است که پیامبر اکرم (ص) در شب معراج به آتش جهنم نظر افکند و دید گروهی مشغول خوردن مردار هستند. به جبرئیل فرمود: این ها چه کسانی هستند؟ جبرئیل پاسخ داد: این ها کسانی هستند که گوشت مردم را می خورند.

از آن جا که در قیامت، اعمال انسان تجسم می یابد؛ اگر عمل، گناه و سیئه باشد، شکل حیوانات را به خود می گیرد و اگر حسنه باشد، مفرح است و به شکل حوریه و غلمان درمی آید و صالحان در قیامت عمل خود را به شکل حورالعین در آغوش می گیرند و اهل غیبت، در دوزخ مردارخوارند.

امیرمؤمنان علی (ع) می فرماید: غیبت، خوراک سگ های آتش است.

در روایت دیگری با همین مضمون از پیامبراکرم (ص) آمده است: از غیبت بپرهیزید، چرا که خورش سگ های جهنم است.

● ابعاد غیبت از دیدگاه روایی

به غیبت از سه بعد می توان توجه کرد:

۱) بعد عملی: در روایت پیشین به بعد عملی غیبت اشاره داشت.

۲) بعد درونی (روانی):

امام علی (ع) می فرماید: پست ترین مردم کسی است که غیبت می کند. حضرت در این روایت به بعد درونی و روانی غیبت نظر دارد؛ به این معنا که حال درونی شخص غیبت کننده را بیان می کند.

۳) بعد معنوی (الهی):

حضرت در روایت دیگری به تأثیر منفی غیبت در بعد معنوی اشاره دارد و رابطه خداوند با اهل غیبت را روشن می سازد: مبغوض ترین مردم در نظر خداوند کسی است که غیبت می کند.

رسول اکرم (ص) می فرماید: ای گروهی که به زبان ایمان آورده اید، اما دل های شما ایمان نیاورده است، از مسلمانان غیبت نکنید.

رسول خدا (ص) با صراحت ابراز می دارد که غیبت کننده، فاقد ایمان قلبی است؛ زیرا فردی که با زبان، به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اقرار کند، مسلمان است؛ ولی اگر وابستگی قلبی، یعنی ایمان نداشته باشد و از مسلمانان غیبت کند، بعد معنوی اش ضعیف می شود؛ بنابراین مسلمان واقعی کسی است که قلب و زبانش، هر دو معتقد، و از غیبت به دور باشند.

● بدترین نوع غیبت

غیبت از هر مسلمانی زشت و ناروا است؛ اما غیبت از خوبان و صالحان، بسی زشت تر و ناپسندتر است. در روایات آمده است: انسانی که عیوب و نقایص نیکان را مطرح، و پشت سرشان غیبت کند، دچار یکی از زشت ترین پستی ها شده است:

از زشت ترین پستی ها غیبت کردن از نیکان است.

غیبت کردن از اخیار، برگزیدگان و نیکان از نظر دنیایی، پیامدهای منفی در زندگی انسان به بار می آورد. عمر را کوتاه می کند و گرفتاری های بسیاری پیش می آورد و انسان را از خوبی های دنیا و آخرت محروم می سازد.

● حکم غیبت از نظر فقهی

پشتوانه احکام در فقه شیعی، ادله اربعه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) است و بسیاری از فقیهان شیعی در بحث غیبت می فرمایند:

غیبت به ادله اربعه حرام است. یعنی فتوای ایشان به هر چهار مرجع، مستند شده است که بر قوت و استحکام فتوای مورد نظر می افزاید. از آن جا که این بحث فقهی به طور گسترده در این مجال نمی گنجد، فقط به ذکر روایتی از امام صادق (ع) در این مورد بسنده می شود که می فرماید: غیبت بر هر مسلمانی حرام است … و غیبت نیکویی ها را می خورد، همان گونه که آتش هیزم را نابود می کند.

رفیقی که غایب شد ای نیک نام دو چیز است از او بر رفیقان حرام یکی آن که مالش به باطل خورند دوم آن که نامش به غیبت برند .

شرایط حرمت غیبت حرمت غیبت از نظر فقهی، شرایطی دارد که عبارتند از:

۱) شخصی که انسان در غیاب او، عیبش را بازگو می کند، مؤمن باشد؛ یعنی بینشان اخوت ایمانی وجود داشته باشد؛ همان گونه که خداوند متعالی در آیه شریفه سوره حجرات، غیبت را به خوردن گوشت برادر مؤمن تشبیه فرمود.

در همین زمینه، روایتی از امام صادق (ع) به نقل از عبدالرحمن سیاب آمده است: غیبت این است که درباره برادر مؤمنت عیبی را که خدا برای او پوشانده است، بگویی.

بنابراین، اگر عیب کافر پشت سرش گفته شود، غیبت به شمار نمی آید. و مؤمن کسی است که به همه اصول دین (توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد) اعتقاد داشته باشد.

۲) از نظر شرعی، غیبت هنگامی پیش می آید که پشت سر فرد، «عیب و نقص» او را بازگو کنند؛ ولی اگر کمالش را بگویند (راضی باشد یا نباشد) غیبت شمرده نمی شود.

۳) عیب و نقصی که شخص در غیاب برادر یا خواهر مؤمنش می گوید، نزد عموم ناخوشایند و ناپسند باشد؛ از این رو اگر عامه مردم آن عیب را زشت بشمارند؛ ولی خود فرد غایب به بازگفتن آن راضی باشد، غیبت به شمار می رود.

پیش تر از رسول اکرم (ص) در بحث «تفاوت بهتان و غیبت» روایتی آورده شد که حضرت در تعریف غیبت فرمود: «ذکرک اخاک بما یکره». مقصود ار «یکره» در این حدیث، این نیست که آن چه را فقط برادرت خوش ندارد، ذکر کنی؛ بلکه منظور، امری است که به طور طبیعی و نزد عامه ناخوشایند باشد، زیرا خداوند متعالی راضی نیست آبروی مؤمن در اجتماع بریزد.

در روایات هم آمده است: آبروهایتان را حفظ کنید.

امیرمؤمنان (ع) : مؤمن حق ندارد خودش را خوار کند.

پیامبر اکرم (ص) : خداوند بلندمرتبه همه چیز، جز ذلیل کردن نفس را به مؤمن تفویض کرده است.

امام صادق (ع) : پس اگر مؤمن، عیب برادر مؤمن خود را که ناپسند تلقی می شود، پشت سرش بگوید و آن فرد هم راضی باشد، رضایتش موجب برداشته شدن حرمت این عمل نمی شود.

۴) عیب و نقصی در غیاب فرد بازگو شود که از مردم پوشیده بوده است؛ بنابراین اگر فردی به داشتن عیبی نزد مردم معروف باشد، بازگفتن آن نزد کسی که از آن آگاهی دارد، حرام نیست.

حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمود: کسی که پشت سر شخصی چیزی را یادآور شود که همه مردم می دانند، غیبت نیست و اگر کسی پشت سر شخصی نقص یا عیبی را بگوید که مردم نمی دانند، غیبت است.

۵) قصد انتقاص وجود داشته باشد؛ یعنی شخص با بازگفتن عیب دیگری، قصد کاستن از وجهه و شخصیت او را داشته باشد؛ پس اگر بازگفتن عیب، برای درمان و برطرف کردن آن باشد، مثل آن که انسان، حالات مریضی را به پزشک بگوید، چون قصد انتقاص ندارد، رفتار او غیبت به شمار نمی آید.

۶) شنونده داشته باشد؛ پس اگر انسانی تنها نشسته باشد و از روی ناراحتی یادآور عیوب دیگری شود، چون شنونده ندارد، رفتار او حرام نیست و غیبت به شمار نمی رود.

● استماع غیبت:

همان گونه که گفته شد، غیبت زمانی تحقق می یابد که شنونده ای وجود داشته باشد؛ پس شنونده غیبت، همانند گوینده آن، در تحقق غیبت نقش دارد؛ از این رو حکم غیبت شامل حال او نیز می شود. با این وصف، فقیهان «گوش دادن» به غیبت را هم از لحاظ شرعی حرام دانسته اند و از این نظر اختلافی بین آن ها نیست. روایات بسیاری نیز در این زمینه وجود دارد که به برخی از آن ها اشاره می شود:

امام صادق (ع) نقل کرده است که پیغمبر اکرم (ص) افراد را از غیبت کردن و گوش دادن به آن نهی فرمود: نهی عن الغیبه و الاستماع الیها.

پیامبر گرامی (ص) فرمود: گوش کننده غیبت یکی از دو نفری است که غیبت می کند.

هیچ مجلسی با غیبت آباد نشد، مگر این که از نظر دینی خراب شد.

گوش های خود را از شنیدن غیبت پاک کنید.

امام صادق (ع) نیز می فرماید: غیبت، کفر، و شنونده و خشنود از آن، مشرک است.

کفر بر دو گونه است:

الف) کفر اعتقادی

ب) کفر عملی

کفر اعتقادی عدم اعتقاد به اصول حقه است؛ اما کفر عملی ندیده گرفتن چیزی است که از سوی خداوند مورد امر و نهی قرار می گیرد؛ البته اگر کفر عملی ادامه یابد، چه بسا به کفر اعتقادی بینجامد؛ برای نمونه، تکلیفی مانند نماز که از ارکان و پایه های دین ما است، اگر به صورت عمدی ترک شود، در ایمان انسان خلل وارد می شود چنان که رسول خدا (ص) فرمود: کسی که نماز را به عمد ترک کند، کافر است.

غیبت، طبق فرموده امام صادق (ع) چنین است: غیبت آن است که آن چه {= عیبی} را خداوند پنهان ساخته است، بازگویی.

از سویی، شنونده غیبت در آشکار شدن آن عیب همان اندازه نقش دارد که گوینده غیبت دارد؛ زیرا اگر گوشی برای شنیدن غیبت نباشد، گوینده کاری از پیش نمی برد؛ بنابراین، هر دو مرتکب گناه شده اند.

عبدالله بن سنان روایت می کند که به امام صادق (ع) عرض کردم: آیا عورت مؤمن بر مؤمن حرام است؟ فرمودند: بله. گفتم: منظورت از عورت همان معنای عورتین است؟ گفت: نه، آن گونه که گمان کردی نیست. منظور از عورت نشر دادن سر او بود.

امام صادق (ع) از رسول اکرم (ص) چنین نقل کرده است: کسی که عمل زشتی را نشر دهد، مثل کسی است که آن کار را آغاز کرده است.

همچنین امام صادق (ع) فرمود: کسی که از مؤمنی، چیزی را که با چشمش دیده یا با گوشش شنیده، به کس دیگر بگوید، از کسانی که ایمان آورده اند، نشر یابد و برای ایشان عذاب دردناکی است.

در غیبت، گوینده با گفتار، و شنونده با شنیدن خود، راز دیگری را فاش می کنند و منشأ نشر عمل زشت می شوند، البته گوش کردن هرچیز دو حالت دارد:

۱) یا شنیدن (سماع) است؛ بدین معنا که چیزی ناخودآگاه به گوش کسی می رسد، بدون این که او خواسته باشد به آن گوش فرادهد.

۲) یا گوش دادن (استماع) است؛ یعنی شخص به طور کامل توجه کند و آن چه را می شنود، به ذهن خود بسپارد.

نکته قابل توجه دیگر آن که در مسأله غیبت، گوش ندادن به غیبت دیگران کافی نیست؛ بلکه افزون بر گوش نکردن، مقابله با آن نیز لازم است. فقیهان بر این نظر اتفاق دارند که نه تنها نباید به غیبت گوش کرد، بلکه اگر کسی در جایی غیبت می کند، باید او را از این کار بازداشت.

● رد غیبت:

هر جا رفتار زشت و امر حرامی واقع شود، بر هر مسلمان واجب است از منکر نهی کند و این مسأله به غیبت اختصاص ندارد، اما در این جا افزون بر نهی از غیبت، رد آن و دفاع از غیبت شونده نیز لازم است.

در این زمینه روایات متعددی وارد شده است که از جمله به موارد ذیل اشاره می شود:

پیامبر اکرم (ص) فرمود: کسی که (بدگویی) را از برادر مؤمنش در غیاب او دور کند، سزاوار است خداوند او را از آتش برهاند.

در جایی دیگر حضرت (ص) به سرزنش کسی که به یاری غیبت شونده اقدام نکند، پرداخته، به امیرمؤمنان علی (ع) می فرماید: ای علی! کسی که پیش او از برادر مسلمانش غیبت شود و بتواند آن برادر مسلمان را یاری کند، ولی کمک نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت خوار می کند.

حضرت باقر (ع) نیز در تأیید رد کننده غیبت، و سرزنش کسی که غیبت را بشنود و رد نکند فرمود: اگر پیش کسی، از برادر مؤمنش غیبت شود و او برادر مؤمنش را یاری کند، خداوند هم او را در دنیا و آخرت یاری می کند؛ اما اگر بتواند کمک کند و آن غیبت را از برادرش برگرداند و این کار را نکند، خداوند او را در دنیا و آخرت خوار می کند.

پیامبر اکرم (ص) پاداش رد غیبت را بزرگ شمرده است:

اگر کسی از برادر مؤمنش غیبتی شنید و آن را رد کرد، خداوند هزار شر و بدی را از او برمی گرداند و اگر آن غیبت را رد نکرد، بلکه تعجب هم کرد، گناهش مثل همان شخصی است که غیبت می کند.

براساس روایتی دیگر اگر در مجلسی، پشت سر برادر مؤمنی، غیبت شود، در حالی که شخص بتواند آن را رد کند، ولی نکند، گناهش هفتاد بار بیش تر از غیبت کننده است.

همان گونه که از روایات پیشین برمی آید، اگر در مقابل غیبت سکوت شود، میدان برای غیبت کننده بازتر می شود و رد نکردن آن به منزله تشویق شخص و امضای عملی بر گفتار او است.

▪ چگونگی رد غیبت:

رد غیبت و دفاع از کسی که مورد غیبت قرار گرفته، باید با نوع غیبت متناسب، و جامع و کامل باشد. اگر عیب نفسانی فردی بازگو شده، مانند آن که گفته شده است: فلانی متکبر یا حسود است، پاسخ هم باید با آن متناسب باشد؛ همانند آن که به غیبت کننده گفته شود: تو چگونه از درون و باطن دیگری آگاه شده ای؟! انسان به صورت معمول از رذایل نفسانی خودش نیز غافل است و آگاه نیست، پس چگونه می تواند به رذیله ای از رذایل درونی دیگری پی ببرد!؟

ممکن است او در پاسخ به کردار ظاهری که گویای صفات زشت درونی است، استناد کند؛ مانند آن که بگوید: فلان کس بخیل است؛ زیرا مال و ثروت دارد؛ ولی استفاده نمی کند. در جواب او باید گفت: از کجا می دانی که او این گونه است؟ چه بسا او برای خودش استفاده نمی کند؛ اما به دیگران می دهد.

اگر عیب درباره بدن و جسم شخص باشد، در پاسخ می توان گفت: عیب آن است که نزد خداوند نقص به شمار رود. پروردگار عالم فقط نقص های روحی یا علمی را برای انسان عیب می شمرد. چه بسا افرادی با نقص جسمانی پیش پروردگار محبوب ترین، و افرادی با وجود برخورداری از سیما و اندامی مناسب، نزد خدا مبغوض ترین باشند.

گاه غیبت در زمینه امور دینی است که البته درباره گناهان راه توجیه باز است و می توان رفتاری به ظاهر نادرست را بر شکل درستی حمل کرد؛ چون ممکن است عملی دو چهره داشته باشد: یکی چهره گناه، و دیگری چهره غیر آن که گناه شمرده نمی شود؛ ولی اگر راهی برای توجیه وجود نداشته باشد و درباره عمل شخص، پشت سرش بدگویی کنند می توان گفت که هر مؤمنی {غیر از پیشوایان معصوم (ع)} می لغزد و ممکن است دستش به گناه آلوده شود؛ پس نمی توان بر او عیب گرفت؛ چرا که ممکن است توبه کند، و دیگران به دلیل غیبت کردن از او، دچار معصیت شده و موفق به توبه نشوند؛ در نتیجه روز قیامت، او پاک باشد و دیگران آلوده باشند.

اگر موقعیتی پیش آید که شنونده غیبت به هیچ شکلی بر رد آن قدرت نداشته باشد، باید راه های دیگری را پیش بگیرد؛ مانند آن که بکوشد مسیر سخن را منحرف یا به گونه ای حرف را عوض کند. اگر باز هم نتوانست جلو این گناه را بگیرد، مجلس غیبت را ترک کند؛ اما اگر این هم ممکن نبود، مانند آن که در جایی زندانی بود و نمی توانست غیبت را رد کند یا از مجلس برخیزد، باید در دل، ناخشنود، و از این کار ناراضی باشد؛ چرا که اگر کسی از غیبت دیگری راضی باشد و از این که عیوب او بازگو شده خرسند شود، بدون آن که خود در غیبت نقشی داشته باشد، گناه کار است.

حضرت صادق (ع) فرمود: غیبت کفر است و شنونده غیبت و راضی به آن مشرکند.

● کفاره غیبت:

توبه از گناهان واجب است و هر مسلمان باید بی درنگ از گناه خود پشیمان شده، توبه کند و اگر موفق به توبه نشود و از دنیا برود، در صحنه قیامت با گناهان بسیار خود رو به رو خواهد شد و هیچ گریزگاهی نخواهد داشت.

انسانی که غیبت می کند، مرتکب گناهی بزرگ شده و بر او واجب است که بلافاصله توبه کند.

پیامبر اکرم (ص) فرمود: هر کس از برادر مسلمانش غیبت کند، روزه اش باطل می شود و وضویش از بین می رود؛ پس اگر در این حالت بمیرد، در حالی مرده است که حلال شمرنده حرام الهی است.

● استحلال و استغفار:

«استحلال» به این معنا است که شخص غیبت کننده، نزد کسی که از او غیبت کرده است برود و از او حلالیت بطلبد، و «استغفار» یعنی که شخص غیبت کننده پس از ارتکاب غیبت، از خداوند آمرزش بخواهد.

فقیهان درباره حکم «استحلال و استغفار» از غیبت، احتمال هایی را مطرح کرده اند؛ از جمله این که اگر بر «استحلال» مفسده ای مترتب نباشد و دشمنی و کدورتی پدید نیاورد یا آن را بیش تر نکند، باید انجام شود؛ اما اگر موجب مفسده ای شود، فرد فقط باید استغفار کند چه بسا اگر غیبت کننده به قصد طلب حلالیت، رفتار ناشایست خود را برای کسی که از او غیبت کرده، بازگوید، بذر دشمنی و کینه را در دل او بکارد. به هر حال، از نظر فقهی احتیاط آن است که از شخصی غیبت شده، استحلال کند تا توبه او مقبول افتد.

برخی فقیهان شرط قبولی توبه را استحلال می دانند؛ بر این اساس، شخص غیبت کننده باید از کسی که غیبتش را کرده، حلالیت بطلبد و تا آن شخص او را نبخشاید، آمرزیده نمی شود.

پاورقی:

۱. حجرات (۴۹): ۱۲

۲. مولوی: مثنوی معنوی، دفتر سوم، قصه خورندگان پیل بچه.

۳. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۱۳، ح ۱۰۳۸۹

۴. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۰، ح ۱۶۳۰۸

۵. نور (۲۴): ۱۹

۶. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۳، ح ۱۶۳۱۶

۷. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۲۵، ح ۱۰۴۳۱

۸. آمدی: غررالحکم، ص ۲۲۱، ح ۴۴۲۴

۹. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۲۱، ح ۱۰۴۱۹

۱۰. آمدی: غررالحکم، ص ۲۲۱، ح ۴۴۲۷

۱۱. همان، ح ۴۴۲۸

۱۲. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۱۹، ح ۱۰۴۱۲

۱۳. آمدی: غررالحکم، ص ۲۲۱، ح ۴۴۳۳

۱۴. شیخ انصاری: مکاسب محرمه، باب غیبت

۱۵. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج۹، ص ۱۱۷ و ۱۱۸، ح ۱۰۴۰۷

۱۶. سعدی: بوستان

۱۷. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۲، ح ۱۶۳۱۳

۱۸. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص ۲۶۸

۱۹. همان، ج۱۲، ص ۲۱۰، ح ۱۳۹۰۸

۲۰. کلینی: کافی، ج ۵، ص ۶۳، ح۳

۲۱. همان، ج ۲، ص ۳۵۸، ح ۶

۲۲. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۲، ح ۱۶۳۱۲

۲۳. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۳۳، ح ۱۰۴۶۳

۲۴. همان، ص ۱۲۱، ح ۱۰۴۲۰

۲۵. همان

۲۶. همان، ص ۱۳۳، ح ۱۰۴۶۲

۲۷. ابن ابی جمهور: عوالی اللآلی، ج ۲، ص ۲۲۴، ح ۳۶

۲۸. کلینی: کافی، ج ۲، ص ۳۵۸، ح ۷

۲۹. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۹۴، ح ۱۶۳۴۰

۳۰. مجاری «بول و غائط»

۳۱. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۹۶، ح ۱۶۳۴۵

۳۲. کلینی: کافی، ج ۲، ص ۳۵۷، ح ۲

۳۳. علامه مجلسی: بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۲۶

۳۴. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۹۱، ح ۱۶۳۳۲

۳۵. همان، ح ۱۶۳۳۳

۳۶. همان، ص ۲۹۲، ح ۱۶۳۳۶

۳۷. همان، ص ۲۸۲، ح ۱۶۳۱۲

۳۸. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۳۳، ح ۱۰۴۶۲

۳۹. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۰، ص ۳۴، ح ۱۲۷۶۰

۴۰. همان، ج ۱۲، ص ۲۸۰، ح ۱۶۳۰۸

۴۱. همان، ص ۲۸۴، ح ۱۶۳۱۷

۴۲. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۳۲۲، ح ۸۲۹۳

۴۳. کلینی: کافی، ج ۲، ص ۳۵۷، ح ۴

۴۴. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۰۳، ح ۱۳۶۳۷

۴۵. همان، ج ۹، ص ۴۵، ح ۱۰۱۶۰

۴۶. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۰۸، ح ۱۶۱۰۳

۴۷. همان، ص ۲۱۲، ح ۱۶۱۱۴

۴۸. محدث نوری: مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۲۸، ح ۱۰۴۴۸

۴۹. همان، ص ۱۲۹، ح ۱۰۴۵۳

۵۰. همان، ص ۱۲۸، ح ۱۰۴۴۹

۵۱. آمدی: غررالحکم، ص ۴۶۳، ح ۱۰۶۱۲

۵۲. حر عاملی: وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص ۲۸۹، ح ۱۶۳۲۷

۵۳. همان، ح ۱۶۳۲۸

۵۴. محدث نوری، مستدرک الوسائل. ج ۸، ص ۴۶۱، ح ۱۰۰۱۲

۵۵. نساء (۴): ۱۴۸

۵۶. شوری (۴۲): ۳۹ و ۴۱

۵۷. سعدی: بوستان

۵۸. مستشیر به کسی گفته می شود که خواهان مشورت باشد.

منبع : مقالات فارسی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.