چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
دستگاه خراب کاغذ خرد کن
سالها بود که می خواست در نویسندگی انقلاب به پا کند . همیشه می گفت باید رمانی مثل صد سال تنهایی بنویسد تا دنیا را تحت تاثیر خودش قرار دهد . ده ، پانزده سالی می شد که دوستانش به او - که قلم روان و شیوایی داشت - اصرار می کردند وسواس را کنار بگذارد وحداقل یک اثر منتشر کند اما او در این مدت بیشتر از بیست رمان ، دهها داستان کوتاه و صدها داستانک را نوشت و به دستگاه خراب کاغذ خرد کن سپرد . رمانهایی که هر یک از آنها می توانست خوانندگان زیادی داشته باشد و نام او را در ذهن علاقه مندان کتاب بنشاند اما او فقط دنبال صد سال تنهایی بود .
حالا پس از سالها ، دوستان مهربان و با محبتی که با او رفت و آمد داشتند و سطلهای آشغال و مخزن دستگاه کاغذ خردکنش را متواضعانه خالی می کردند ، هر یک چندین اثر چاپ شده پر طرفدار داشتند و به شهرتی بی نظیر رسیده بودند با خوانندگانی که تا نام کتابشان را می آوردی بیوگرافی نویسنده اش را واو به واو می گفتند اما او . . .
هیچکس او را نمی شناخت . خودش هم - حالا که آلزایمر گرفته بود - حتی نمی دانست حسرت چه چیز را می خورد .
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست