سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
مجله ویستا

ضوابط نواندیشی دینی


ضوابط نواندیشی دینی

چالش دین با مقتضیات زمان همواره یکی از مهم ترین دغدغه های صاحب نظران و اندیشمندان هر عصری و نسلی بوده است

چالش دین با مقتضیات زمان همواره یکی از مهم ترین دغدغه های صاحب نظران و اندیشمندان هر عصری و نسلی بوده است. در واقع مکاتب وایسم های مختلف در طول تاریخ بشر محصول این تقابل و زاییده این فرایند بوده و نواندیشی دینی در این راستا معنا و مفهوم پیدا می کند که در فرآیند تقابل دین و مقتضیات زمان نه دین رها گردد و نه نیازهای زمان نادیده گرفته شود. نویسنده مطالب حاضر کوشیده است به طور اجمال ضوابط نواندیشی دینی را مطرح نماید.

اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

● تقویت گرایشات دینی

انقلاب اسلامی ایران، تفکر دینی را (نه فقط اسلام و تشیع را) در جهان زنده کرد و باعث یک تحول بزرگ در تاریخ بشر شد. بشری که داشت از دین فاصله می گرفت و سعی می کرد راهی برای خلاص شدن از دین بیابد، پس از وقوع انقلاب اسلامی، دوباره به سمت دین حرکت کرد؛ به گونه ای که حتی روشن فکران غربی و کسانی که با اسلام و انقلاب اسلامی عناد سرسختانه ای دارند، اعتراف کردند که در دو دهه پایانی قرن بیستم میلادی، یعنی درست از زمان وقوع انقلاب اسلامی که در ۱۹۷۹ میلادی بود، کاروان تمدن بشری به سمت دین تغییر جهت داده است و آنها گفته اند که قرن بیست و یکم میلادی، قرن نوزایی ادیان است. خوب، در این جهانی که مردم به دنبال دین هستند و یک حرکت تازه به سمت دین آغاز شده است، در بین ادیان، ادیان الهی و در بین ادیان الهی، دین خاتم و در بین مذاهب و تفسیرهای دین خاتم، اسلام ناب که در مکتب اهل بیت (ع) تجلی پیدا کرده است، باید درخشش کامل و تامی داشته و مشعلی باشد که همه جستجوگران راه را راهنمایی کند؛ البته این در صورتی تحقق می یابد که ما بتوانیم نیازهای روزگار خود را بشناسیم.

● لزوم شناخت نیازهای زمان

ما باید در مقابل مفاهیمی که دائم در غرب به صورت یک نوع هجوم و هجمه نسبت به اسلام عرضه می شود، موضع خود را روشن کنیم، تا از یک طرف بتوانیم از حقایق و ارزش های دینی پاسداری نماییم، و از طرف دیگر بتوانیم زمینه جذب و هدایت مردم را به سمت این مفاهیم فراهم کنیم. ما باید به همه این نکته ها با هم توجه داشته باشیم؛ همان طوری که-انبیاعلیهم السلام - توجه داشتند. انبیا از یک سو سعی می کردند که یک لحظه کم ترین انحرافی از مسیر حق و حقیقت پیدا نکنند - معصوم بودند و عصمت الهی آنها را حفظ می کرد - و ازسوی دیگر، در تلاش بودند که دیگران را به راه حقیقت دعوت و جذب کنند. اگر ما مفاهیمی را که به نظرمان درست است و درست هم هست، طوری عرضه کنیم که مخاطب ما هیچ گاه این مفهوم را نپذیرد؛ به طوری که نه تنها زمینه جذب او فراهم نشود، بلکه احیاناً دفع شود، ما به یک وظیفه خود، یعنی عرضه درست مفهوم عمل کرده ایم، اما وظیفه دیگر خود را انجام نداده ایم؛ یعنی آن مفهوم را طوری عرضه نکرده ایم که زمینه جذب در مخاطب ما پیدا شود.

این که ما بگوییم تقصیر همیشه از ناحیه مخاطب است، این جواب درستی نیست. البته اگر ما بهترین عرضه را هم داشته باشیم، همان طور که انبیا (ع) داشتند، باز ممکن است عده ای قبول نکنند، اما آن موقع حجت تمام شده است. ولی آیا ما واقعاً حجت را بر بسیاری که امروز جذب مفاهیم ما نمی شوند، تمام کرده ایم؟

برای مثال، وقتی که مفهومی تحت عنوان خشونت در اسلام مطرح شد ابتداء در بعضی از مراکز فرهنگی این احساس وجود نداشت که ممکن است این مفهوم کم کم به یک بحران و یک خطر در قبال مفاهیم و ارزش های اسلامی تبدیل شود، اما کسانی که با رسانه و تأخیر بر افکار عمومی آشنا بودند، کم کم همین مفهوم را که ما اصلاً فکر نمی کردیم روزی برای ما مشکل ساز باشد، به مفهومی تبدیل کردند که برای ما بحران ایجاد کرد.

ما اگر به این روایت که «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس» عمل کرده بودیم، چنین شبهه و لابسه ای به ما هجوم نمی آورد، پس ما عالم به زمان نبوده ایم وزمان خودمان را نشناخته بودیم. البته معمولاً وقتی که حادثه اتفاق می افتد، منفعلانه می خواهیم به سرعت به درمان مشکلی که پیدا شده است بپردازیم، که چه بسا این درمان شتابزده، باعث گسترش این مشکل می شود. به تعبیر حضرت امام (ره) که چه تعبیر بلندی است، اگر حوزه ها، نبض فکری و فرهنگی جامعه را به دست داشتند و به دست بگیرند، باید قبل از این که جامعه گرفتار یک بحران فکری و شبهه شود، برای پاسخ گویی آماده باشند.

● ضابطه مندکردن نواندیشی دینی

مسئله بعدی این است که آیا می توان نواندیشی دینی را ضابطه مند کرد؟ به طوری که ما برای نواندیشی چارچوبی تعیین کنیم که اگر کسی در این چارچوب حرکت کرد، ضرورتا به افکار تازه و اندیشه های نو دست پیدا کند، و از سوی دیگر، مصون از خطر باشد و گرفتار انحراف و اشتباه نشود. باید عرض کنم ضوابطی که بتواند صددرصد به چنین نتایجی منتهی شود، لااقل در حد فهم و برداشت من وجود ندارد. اما راه هایی هست که تا حدی می تواند این نتایج را در برداشته باشد.

۱) آگاهی از اندیشه های پیشین

اول باید بر این نکته تاکید کنم که هیچ گونه نواندیشی واقعی نمی تواند بدون علم و اطلاع از اندیشه های پیشین شکل گیرد. اگر در صحنه نواندیشی، برخی از اندیشمندان ما مثل علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری(ره) موفق بودند، اولین ویژگی ای که این بزرگان داشتند، این بود که نسبت به اندیشه ها و افکاری که در آن زمینه به تحقیق و تتبع پرداخته بودند، تسلط داشتند. بدون شناخت میراث علمی در یک زمینه، ما نمی توانیم حرف تازه ای عرضه کنیم. البته این که می گوییم نمی توانیم، محال نیست، اما قاعدتا به عنوان یک معیار، شناخت پیشینه یک دانش مقدمه ای برای عرضه اندیشه های نو در آن دانش است.

۲) اعتقاد و باور قلبی به مفاهیم دینی

نکته دوم، ایمان، اعتقاد و باور نسبت به خود مفاهیم دینی است. خصوصیت دین این است که نمی توان فقط به دانستن مفاهیم دینی اکتفا کرد. دانستن شرط لازم است، اما کافی نیست. باور و اعتقاد نسبت به این مفاهیم، شرط دیگری است که باید وجود داشته باشد. بعضی از کسانی که در عرصه مفاهیم نو در دین گرفتار انحراف می شوند، بخشی از انحراف به این دلیل است که واقعا باور و ایمان دینی در آنها قوی نبوده است. وقتی این باور و اعتقاد در کسی با بحران مواجه است، ممکن است وی از چارچوب های دین فراتر برود و مفاهیمی را حتی مخالف با دین به نام دین عرضه کند. اگر ما در حوزه نواندیشی دینی با شخصیت های موفق مواجهیم (مانند دو بزرگواری که به عنوان نمونه ذکر کردم) می بینیم باور و ایمان آنها نسبت به دین مستحکم بوده است و این در فهم دین تاثیر دارد. این طور نیست که عوامل معنوی و غیرمادی در فهم و معرفت ما نقش نداشته باشند، زیرا گاهی از اوقات ما با این که به لحاظ نظری به مطلبی اعتراف می کنیم، اما به لحاظ اعتقادی و عملی ملتزم به آن نیستیم. ما اگر بخواهیم در این مسیر از خطا مصون باشیم، این ممکن نیست مگر به عنایت خاص الهی و تفضلات خاص اهل بیت- علیهم السلام- البته آنها دریغی از این نخواهند داشت، اگر ما این قابلیت را داشته باشیم.

اگر این دو شرط وجود داشت؛ یعنی علم و اطلاع نسبت به پیشینه هایی که در یک دانش است و ایمان و اعتقاد نسبت به خود دین و مفاهیم دینی و ارتباط معنوی با مصادر دین، یعنی خداوند تبارک و تعالی و اولیای او، آن موقع ما می توانیم تازه برای ورود در حوزه نواندیشی آماده شویم. برای این که بتوانیم به افکار تازه دست پیدا کنیم، بعد از این که پیشینه یک علم را دانستیم، یکی از راه ها این است که ما به دانش های تازه ای که در زمینه های دیگر پیدا شده است، مراجعه کنیم و از آنها برای عرضه دانش های جدید در حوزه دین الهام بگیریم. مثلا فرض کنید که ما در حوزه مفاهیم دینی، دانش فقه و اصول را داریم و فقها و اصولیین قرن ها در این زمینه تحقیق و تالیف کرده اند. ما وقتی به زمینه های علوم دیگر مراجعه می کنیم، می بینیم یکی از چیزهایی که در دوران جدید پیدا شد، نظر بیرونی به یک پدیده و علم بود. ما می توانیم همین نظر بیرونی را در حوزه علوم دینی به کار بگیریم؛ یعنی مثلا علم اصول یا فقه یا فلسفه را از بیرون مورد مطالعه قرار دهیم و در این مطالعه بیرونی، تاریخ تحولات این علم، مبانی و مبادی تصدیقی و تصوری این علم و... را مدنظر قرار دهیم.

این شیوه، مزایای زیادی دارد؛ از جمله این که محصول این کار، مطالب تازه ای است که ما قبلا به آنها فکر نکرده و در آن زمینه تحقیق نکرده ایم؛ حتی در خود آن دانش هم ممکن است به زاویه های جدید دست پیدا کنیم. وقتی مثلا علم اصول را که بیش از ده قرن- آثار اصولی از زمان ذریعه سیدمرتضی و عده الاصول شیخ طوسی و رساله شیخ مفید- در اختیار ما است، مورد مطالعه بیرونی قرار می دهیم، چه بسا به زوایای تازه ای در بحث های اصولی دست پیدا کنیم که این زوایای تازه، اندیشه های نویی را در اصول و سپس در فقه به دنبال خواهد داشت و هر یک از اینها می تواند در جای خودش پاسخ گوی نیازهای خاصی باشد.

۳) آشنایی با قالب ها و روش های جدید

مطلب دیگری که برای نواندیشی به آن نیاز داریم، آشنایی با قالب ها و روش های جدید است. البته به این معنا نیست که تمام آن قالب ها و روش ها به عینه در علوم اسلامی و دینی قابل تطبیق است، اما اطلاع از این روش ها می تواند به ما امکان ایجاد روش های تازه را در حوزه علوم دینی یا ایجاد قالب های تازه را در عرضه مفاهیم دینی بدهد.

ما در خیلی موارد نمی توانیم عینا آنچه را که در جای دیگری تجربه شده است، در حوزه اندیشه های دینی اعمال کنیم، اما می توانیم با الهام از آنها، راه های تازه ای را در حوزه اندیشه دینی و مطالعات اسلامی ایجاد نماییم.

آیت الله مهدی هادوی تهرانی