جمعه, ۲۸ دی, ۱۴۰۳ / 17 January, 2025
مجله ویستا

جاده زندگی


جاده زندگی

جریان زندگی مرا در رودخانه ای وسیع و پرشتاب انداخته است.
وسعت و پنهای این رودخانه چنان دلم را می لرزاند که تاب و تحمل مقاومت و ادامه راه برایم غیرممکن می شود.
در حالی که دراین …

جریان زندگی مرا در رودخانه ای وسیع و پرشتاب انداخته است.

وسعت و پنهای این رودخانه چنان دلم را می لرزاند که تاب و تحمل مقاومت و ادامه راه برایم غیرممکن می شود.

در حالی که دراین گیر و دار لرزه بر اندامم افتاده است، در حالی که قلبم پراندوه شده است، در حالی که روحم تاب مقاومت ندارد و دست هایم آماده بالا رفتن به نشانه تسلیم شده اند، چشمم به تخته سنگی می افتد که در میانه راه رودخانه روئیده است و در پناه آن تخته سنگ می بینم که چه چیزهایی قرار گرفته اند.

از کنار تخته سنگ عبور می کنم و دل به تخته سنگی خوش می کنم که خداوند در طول راه برایم قرار داده است.

و ایمان می آورم که زندگی ما تنها در طول چند ساعت، توسط آنهایی که حتی نمی شناسیم شان تغییر یافت.

در دست هایم انرژی دوباره ای می روید و لب های لرزانم با ترنم یا غیاث المستغیثین طراوت و تازگی می یابد.

[نوشین مقدم]