سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

حكم و داوری


حكم و داوری

حكم و داوری از مفاهیمی است كه در قرآن زیاد به كار رفته است معنای حقیقی آن در همه آیات داوری قضاوت است اما عده ای آن را معادل حكومت و ریاست معنی كرده اند

در مقام پیامبری مردم را در پذیرش و یا انكار دین آزاد می گذاشت و اعمال هر نوع فشار و جبری از هر نوع برای تحمیل فكری به مردم ممنوع بود.

به مردم بگو، «همانا رهنمودهایی از جانب خدا برای شما آمده است، هر كس به دیده بصیرت بنگرد به سود خود كرده و هر كس از سر بصیرت ننگرد به زیان خود او است و من بر شما نگهبان نیستم.»

و نیز «پیامبر به آنان بگو حق از سوی پروردگارتان است، هر كس بخواهد بگرود و هر كس بخواهد انكار كند.»

حكم و داوری از مفاهیمی است كه در قرآن زیاد به كار رفته است. معنای حقیقی آن در همه آیات داوری (قضاوت) است اما عده ای آن را معادل حكومت و ریاست معنی كرده اند. تردید نیست كه وقتی كسی در جامعه ای در مقام داوری قرار می گیرد، از اقتدار ویژه ای برخوردار می شود و حكم او نافذ بوده، برای مردمی كه او را حكم (داور) خود قرار داده اند، اخلاقاً لازم الاجرا است. در جوامع ساده و پیش از آنكه حكومت به عنوان نهادی مستقل از مردم جامعه تاسیس شد، هر حكمی از سوی داوران كه بیشتر ریش سفیدان بودند صادر می شد، مردم خود به اجرای آن متعهد می شدند. بعدها، حكومت ها اجرای احكام قضات را نظارت می كردند. در نظام های سلطنتی، شاهان به امر قضاوت هم می پرداختند زیرا هر سه قوه قانونگذاری، داوری و ریاست و اجرای احكام در شخص شاه متمركز بود.

با وجود این، قضاوت شأن مستقلی از حكومت بود و كسانی كه به دلیل آگاهی از سنت و اشراف بر قوانین دینی و عرفی و نیز داشتن صلاحیت اخلاقی طرف اعتماد و رجوع مردم بودند بر مسند داوری تكیه می زدند. احكام صادره از سوی داوران یا مستقیماً توسط مردم اجرا می شد یا ماموران حكومت آنها را به اجرا می گذاشتند. از دیرباز و همراه با تشكیل و توسعه دولت های متمركز یك دسته قضات از سوی حكومت ها منصوب می شدند و دسته دیگر به طور مستقل و با اتكای به اعتماد مردم به این مهم می پرداختند. همانند شأن رهبری، احراز شأن داوری، مستلزم بهره مندی از صلاحیت های علمی و اخلاقی و برخورداری از اعتماد عمومی بود. به همین خاطر شخصیتی كه در مقام رهبری فكری و اخلاقی مردم قرار می گرفت، معمولاً مرجع داوری و حل اختلاف آنها هم بود، یعنی پیروان و دوستان آنها از رجوع به قضاتی كه وابسته به حكومت های ستمگر و فاسد بودند خودداری كرده و به رهبران فكری و اخلاقی خود رجوع می كردند. از این رو در گذشته در بیشتر اوقات شأن حكمیت و داوری با شأن و پیشوایی همراه می شد و ممكن بود همزمان برای یك فرد تحقق یابد.

۲- انبیا، زمانی به مقام داوری می رسیدند كه گروندگان، او را به این مقام برمی گزیدند یعنی خواست و اعتماد مردم همراه با صلاحیت های علمی و اخلاقی، آنان را داور مردم می ساخت. خداوند تنها این را یادآور می شود كه «هر وقت در مقام داوری قرار گرفتی به عدالت حكم كن». (مائده/۴۲)

با گسترش آن اصول و ارزش ها پیامبرشان را یاری می كردند. آنان با پشت كردن به نظام سیاسی و اخلاقی، فكری حاكم، اكنون نیاز به نظام ارزش ها و قوانین و احكامی داشتند كه روابط میان گروه خود را نظم و نسق بخشیده، همكاری و همزیستی دوستانه و صلح آمیز را امكان پذیر سازند. این احكام و مقررات توسط پیامبر كه رهبر آنها بود به تدریج و بر پایه همان اصول و ارزش های حیاتی تنظیم و توسط گروندگان به اجرا گذاشته می شد و در ضمن مبنای داوری و حل اختلافات قرار می گرفت. لذا حكم در قرآن هم به آن قوانین و مقررات نوین توحیدی و هم به شأن داوری اطلاق شده است.۱ پیامبرانی كه در مقام داوری میان قوم خود قرار می گیرند، براساس همان احكام و ملاك های توحیدی- داوری الهی میان مردم به قضاوت می نشینند.۲ پیامبران با اخذ وحی و مجهز شدن به كتاب كه حاوی اصول و ارزش های توحیدی است و حكمت كه نشانه فرزانگی و بلوغ عقلی و دوراندیشی است صلاحیت آموزش و آگاهی دادن، تربیت، هدایت، رهبری و داوری میان مردم را به دست می آورند.۳ اما عمل كردن به دو شأن رهبری و داوری مستلزم گرویدن گروهی از مردم است كه خواهان رهبری آنها و داوری شان هستند.

● ریاست و حكومت

۱- شأن ریاست و مدیریت جامعه با هر دو شأن نامبرده، پیامبری و امامت و یا داوری، متفاوت است. حكومت محصول شكل گیری جامعه سیاسی است. رئیس كشور یا زمامدار با هر روشی كه به قدرت برسد صاحب یك رشته اختیارات قانونی و اقتدار سیاسی برای به اجرا گذاشتن تصمیمات و قوانین خود است. به موجب همان اقتدار است كه مردم ملزم به اطاعت از قوانین مصوب و صادر شده از سوی او هستند. در ضمن حكومت از قدرت و ابزار و وسایل لازم برای وارد كردن مردم به اجرای فرامین و قوانین و مجازات مجرمین و برهم زنندگان نظم و نقض كنندگان قانون برخوردار است. اختیارات و اقتدار حاكم اساساً وابسته به نهاد حكومت است كه توسط شخص یا اشخاصی كه در راس آن نهاد قرار می گیرد، به كار می رود اما با رفتن آن اشخاص باقی می ماند و به اشخاص جدیدی كه جایگزین آنها می شوند واگذار می گردد. قرار گرفتن افرادی در جایگاه زمامداری و الزام مردم به اطاعت از فرامین آنها، معمولاً به چند شكل انجام گرفته و می گیرد.

۱- روش های غلبه و زور با اثبات برتری در میدان جنگ، مردم را ناگزیر از فرمانبرداری از ایشان می كند و حكومت شان رسمیت می یابد. این نوع زمامداران كشور را براساس اراده شخصی و یا سنت ها و رسوم پیشین (دینی یا ملی و قومی) و یا مخلوطی از این دو و یا همراه با یك رشته قوانین مصوب اداره می كنند.

۲- در این شكل اشخاص براساس ترتیباتی كه در آن جامعه به صورت رسم و سنت درآمده و پذیرفته شده است، مثل وراثت، ولایتعهدی، انتخاب توسط اشراف، بزرگان و نخبگان سیاسی، نظامی یا مذهبی قوم و نظایر آن، در مقام ریاست جامعه قرار می گیرند و نحوه اداره كشور و حقوق و وظایف حاكم و مردم همه توسط سنت مشخص می شود.

۳- روش مراجعه به آرای مردم و برگزاری انتخابات براساس ترتیبات دموكراتیك قانونی در این شكل، قوانین و قراردادهای اجتماعی پایه اقتدار حكومت و تعیین كننده تعهدات و وظایف حكومت كنندگان و حكومت شوندگان است.

۴- بالاخره حالتی كه تنها بعد از پیروزی یك نهضت یا انقلاب اجتماعی اتفاق می افتد كه در اثر قیام مردم حاكمان تغییر می كنند و یا نظام حكومت به كلی فرو می پاشد و رهبر یا رهبران مردم خود به خود برای مدتی در جایگاه ریاست و مدیریت جامعه قرار می گیرند. اما برای ادامه ناگزیر از تكیه بر یكی از منابع مشروعیت اند كه در عصر حاضر قانون و آرای مردم است. بدین ترتیب كسانی كه پیش از این فقط كاركرد رهبری داشتند، انجام وظایف ریاست و حكومت را هم برعهده می گیرند. ایفای نقش مدیریت از سوی رهبر مستلزم پیروزی از همان نظام سیاسی است كه تا آن زمان بر كشور حاكم بوده و یا اتخاذ ترتیبات تازه ای است كه انقلابات بنیان می نهند و مطابق آنها امور كشور را اداره می كنند. تعهد به اشكال دموكراتیك كشورداری، موجب می شود كه رهبران جنبش ها به شأن جدید خود یعنی ریاست كشور، با جلب رای و رضایت مردم در چارچوب یك میثاق اجتماعی- سیاسی (قانون اساسی) رسمیت و مشروعیت بخشند.

پیامبرانی كه در ضمن رهبر و امام مردم خود شده اند، اگر نهضت دینی- اجتماعی شان به پیروزی برسد و باعث تغییر و فروپاشی نظام سیاسی و سقوط حاكمان شود و یا در جمع پیروان در سرزمین متعلق به خود گرد آمده و بخواهند جامعه سیاسی جدیدی براساس عقاید و ارزش های دینی نوین تاسیس كنند و مایل باشند پیامبر و رهبرشان مسئولیت و سرپرستی جامعه آنها را برعهده گیرد باید با او در چارچوب اصول و ارزش هایی در چارچوب یك میثاق اجتماعی كه قرار است پایه همكاری و همزیستی و تعهدات متقابل آنها باشد، بیعت كنند و بدین وسیله تمایل و اعتماد خود را ابراز دارند. و حال آنكه رهبر شدن آنان مستلزم هیچ نوع بیعت رسمی و انعقاد قرارداد و پیمان اجتماعی ویژه میان مردم و آنان نبود.

در قرآن واژه «امر» برای كارها و امور جامعه به كار رفته است. آنجا كه یكی از اوصاف مومنان را اداره امور جامعه شان براساس شور میان خود معرفی می كند، لغت امر را با همین معنا به كار می برد.۴ امارت از «امر» به معنای كشورداری یا حكومت است. حكومت دو جنبه دارد، یكی شكل و نحوه اداره كشور و تعیین و تغییر زمامداران و دوم اصول و قوانینی كه مبنای اداره جامعه قرار می گیرد. در آیه مزبور كه در واقع تنها آیه در قرآن درباره طرز اداره امور جامعه و روش حكومت كردن در اسلام است، تنها به ارائه یك مبنا و اصل كلی اكتفا شده است و آن اینكه گروندگان به اسلام و پیروان قرآن امور جامعه خود را به طریق شورا میان خود اداره می كنند تعیین روش و مدل نظام شورایی را برعهده خودشان واگذار كرده است.

تنها این اصل یعنی اداره كشور توسط افراد همان جامعه و براساس مشاركت، رضایت و شور میان همگان، ثابت است. نحوه عمل كردن به این رهنمود كلی، از جامعه ای به جامعه دیگر و از زمانی به زمان دیگر فرق می كند. اداره كشور براساس شورا میان خود مردم، در زبان مدرن در صورت كلی و عام آن جز حكومت مردم توسط مردم یا دموكراسی نیست. اما در مورد این مسئله كه مردم امور خود را براساس كدام قوانین و اصول اداره كنند، دو نكته را باید در نظر داشت. اول، در این آیه از رفتار و سلوك مومنانه سخن می گوید و اصل شورا جزء اصول و ارزش های دینی محسوب می شود كه پیامبر در مقام و شأن پیامبری مردم را به آن دعوت كرده و گروندگان پس از پذیرش، خود را ملزم و متعهد به رعایت آن می دانند و لذا هر جا و هر زمان آزاد به اداره امور خود در هر سطح و مرتبه ای، از گروه ها و اجتماعات كوچك گرفته تا یك جامعه و كشور بزرگ، شدند، باید ترتیبی بدهند تا همگان در شور و گفت وگو و سپس تصمیم گیری مشاركت داشته باشند.

حبیب الله پیمان

پی نوشت ها:

۱- «آیا خواستار نظام داوری جاهلیت اند؟ برای مردمی كه یقین دارند نظام داوری چه كسی از خدا بهتر است؟» مائده/۵۰

۲- «زمانی مردم گروه یگانه ای بودند (سپس میان آنها جدایی و اختلاف پدید آمد) پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان كتاب را بحق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری كنند.» بقره/ ۲۱۳

۳- آنان كسانی اند كه به ایشان كتاب و نظام و صلاحیت داوری و پیامبری دادیم. انعام/ ۸۹

۴- و امرهم شوری بینهم. شوری/۳۸

۵- یا ایها الانسان! یا ایها الناس! یا مبشر الجن و الانس!

۶- انعام/ ۱۰۴

۷- كهف/ ۲۹

۸- بقره / ۱۶

۹- بقره / ۱۷۵

۱۰- انفال / ۷۲

۱۱- نساء / ۱۳۳

۱۲- بقره/ ۲۱۷

۱۳- مائده / ۵۴

۱۴- حبیب الله پیمان، عصری كردن دین در چارچوب نظریه استقلال دین از شریعت


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.